‪Google+‬‏
دانش جویی که درشریف خودکشی کرد قرآن‌خوان بود :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




دانش جویی که درشریف خودکشی کرد قرآن‌خوان بود

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ

وقتی هم افزایی فشار آموزشی و بحران های عاطفی؛ بحران آفرین می شوند

گفت و گو با محمود بهمن آبادی؛ معاون اسبق دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف:
 

نوجوانی که به دانشگاه می آید؛ سرشار از امید و نشاط است. انگیزه های فراوانی دارد که اگر به‌طور منطقی با آنها برخورد شود، فرصتی است برای ترقی و پیشرفت. اما در نظر نگرفتن مسائل و معضلاتی که این نشاط را پژمرده می کنند ممکن است به بحران های جبران ناپذیری تبدیل شود. این موضوع خصوصا در دانشگاه های ممتاز بیشتر رخ می نماید. مصداق بارز این قضیه بحران های روحی است که بعضا بر دانشجویان ممتازترین دانشگاه فنی کشور -صنعتی شریف- عارض می شود و حتی گاه و بیگاه پدیده ای مانند «خودکشی» دانشجو را رقم می زند پیرامون تاثیر بحران‌های عاطفی و فشار آموزشی سراغ دکتر محمود بهمن‌آبادی، عضو هیئت‌علمی و معاون اسبق دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف رفتیم که در ایام معاونت خود از نزدیک در دانشگاه شریف با چنین مسائلی درگیر بوده است. 

■■■     در برخی مقاطع ایام تحصیل در دانشگاه شاهد آن هستیم که دانشجویان با مسائلی چون بحران های عاطفی یا سایر بحران های ایام جوانی مواجه می شوند و از نظر روحی وضعیت خوبی ندارند. از سوی دیگر با رفتار خشک و مکانیکی اساتید روبرو می‌شوند که بدون در نظر گرفتن شرایط دانشجو خصوصا در دانشگاه های ممتاز به سخت گیری می پردازد و منجر به آسیب درسی و فشار روانی می‌شود. فکر نمی کنید ریشه معضلاتی مثل خودکشی و اعتیاد دانشجویان همین بی‌توجهی دانشگاه و اساتید به وضعیت روحی دانشجوست؟ 
جوانان عموما در سن 18-19 سالگی از محیطی مثل دبیرستان وارد دانشگاه می‌شوند؛ این یک انتقال است و دو محیط تفاوت‌های بسیار زیادی باهم دارند. اولی محیطی است که یک مقدار بسته‌تر و تک جنسیتی است، محیطی که به‌هرحال نوع درس خواندن در آن متفاوت با محیط دانشگاه است. حالا وارد یک محیط دیگری می‌شوند که جدید و دوجنسیتی است. بچه‌هایی که قبلا کنار دستشان فقط هم‌جنس خود را می‌دیدند حالا با یک جنس دیگر هم مواجه شده‌اند و در سنی هم هستند که این فرایندهای ارتباطی بین دختر و پسر خیلی قوی‌تر است. و این می توان زمینه ای برای بسیاری از بحران های عاطفی و مشکلات روحی شود.
اما درباره رفتار اساتید باید گفت؛ استاد جایگاهی برای خودش دارد و دانشجو جایگاه دیگری اما معنایش این نیست که نتوانند ارتباط قوی و دوستانه بین آن ها برقرار باشد. ما نتوانسته ایم آن‌طور که باید و شاید این ارتباط را درست و بهینه کنیم. هرچند که بعضی از همکاران ما واقعا این ارتباط خوب را دارند و بدون اینکه به شأنشان خدشه‌ای وارد شود بچه‌ها هم با آنها ارتباط خوبی دارند. به‌هرحال اساتید فکر می‌کنند اگر ارتباطات از یک حدی بیشتر شود دانشجو بر آن ها پادشاهی می کند. درصورتی‌که این‌طور نبوده است. دانشجو دانشجویی است که بلوغ فکری پیدا کرده است و بچه نیست؛ هرچند تعداد معدودی هستند که این ویژگی را دارند و هنوز بچه هستند. 
■■■    چرا در این ارتباط بین استاد و شاگرد اغلب مشکل وجود دارد و اگر دانشجو واقعا بحرانی دارد، یا جرئت نمی کند با استاد درمیان بگذارد و یا می داند استاد در قضاوتش نسبت به دانشجو ترتیب اثر نخواهند داد؟
واقعا این را باید بگویم که دانشگاه های برتر مثل همین دانشگاه شریف، دانشجوهای خوبی دارد و IQ دانشجوها هم خیلی بالا است. ضعف برقراری ارتباط ناشی از هوش هیجانی (EQ) است و نه ضریب هوشی(IQ) . اگر دانشجویان هوش هیجانی (EQ) ضعیف دارند به خاطر این است که خانواده ‌این ها را در ناز و نوازش قرار دادند و ارتباطشان در اجتماع ضعیف بوده است ولی استاد می‌تواند با برخوردی که می‌کند به‌طرف مقابل نشان دهد جایگاه کجا است و در ضمن ارتباطات خوب و مناسب هم داشته باشد. دانشگاه ما آن ارتباط مناسب را ندارد و به‌طور متوسط باید عرض کنم که تعداد قابل‌توجهی از اساتید هستند که ارتباط خوبی دارند و دانشجوها هم با آنها ارتباطات خوبی دارند و گاهی اوقات استاد راهنمای دانشجویان به‌طور رسمی کسی دیگر است ولی وقتی مسئله و بحرانی برایشان پیش می‌آید پیش استادی می‌روند که با او ارتباط خوبی دارند. این ارتباطات هر چه قوی‌تر باشد در کاهش فشار آموزشی بر بچه‌ها تأثیر مثبت می‌گذارد.
■■■     به نظر می‌رسد استاد نقش محوری دارد. بعضی اساتید نقش تربیتی را پیاده می‌کنند و اینجا معلوم است که چه کسی کار تربیتی کرده است.
بله. به‌طور نمونه و مشخص در ذهنم هست که اساتیدی این کار را کرده‌اند و شأن را ‌هم حفظ کرده‌اند. اینکه بعضی‌ها نگران هستند من تعجب می‌کنم و احساس می‌کنم خودشان ضعیف هستند نه دانشجو. همان‌طور که عرض کردم وقتی می‌گویم دانشجوهای دانشگاه های ممتاز ازنظر هوش هیجانی ضعیف‌تر هستند، می‌توانم بگویم استادهایشان ‌هم همین‌طور هستند.
من فکر می‌کنم که در هر دو قشر استاد و دانشجو این مسئله وجود دارد و می‌توانم به‌وفور ببینم که افرادی این ویژگی را دارند. این طبیعی است نمی‌خواهم اعتراضی به استاد یا دانشجو داشته باشم یک‌طوری فرایند طبیعی آدم‌ها به این سمت رفته و باید تصحیح شود.
■■■    وضعیت اعتیاد در دانشگاه های کشور را چگونه می بینید. آیا وضعیت قابل مشاهده نگران کننده نیست؟
مسئله‌ اعتیاد درصد قابل‌توجهی از جامعه‌ ما را در برگرفته است؛ دانشجوها هم مستثنی نیستند. درست است که به‌هرحال دانشجوها یک قشر فرهیخته محسوب می‌شوند ولی قرار نیست این مسائل در آن‌ها نباشد. در قشر دانشجویی هم درصد قابل‌توجهی از اینها اعتیاد دارند.
■■■    ما هرچه گشتیم آمار صحیحی در زمینه تعداد یا نسبت دانشجویان دارای اعتیاد نیافتیم. شما در این خصوص ارقامی دارید؟
من هم آمار دقیق ندارم ولی می‌توانم با توجه به مشاهداتی که داشتم عرض کنم. با توجه به مشاهدات بین 10-20 درصد بچه‌های دانشگاه ما اعتیاد دارند. حالا این اعتیاد عموما سیگار است نه چیز دیگری و درصد کمتری به مواد خیلی بدتر اعتیاد دارند. این معضل در خوابگاه‌ها جدی‌تر است؛ بچه‌های شهرستانی که خانواده‌ای بالای سرشان نیست در خوابگاه حضور دارند و وقتی که یک تجمعی مثل خوابگاه وجود داشته باشد یک هم‌افزایی بدی‌ها در آن  به وجود می‌آید. لذا طبیعی است که بچه‌های شهرستان مشکلات شان بیشتر است اما کسی نیست که اینها را کمک کند. 
این مسائل روانی و عاطفی که گفتید خیلی مهم است. اینکه دانشجو هر‌شب یک محیط گرم ‌و نرم و امکانات مناسب داشته باشد خیلی مهم است. من همیشه گفتم بچه‌های تهران شب می‌روند منزل بازیافت روحی روانی می‌شوند ولی بچه‌های شهرستانی نه. ما باید آن زیرساخت‌های لازم را فراهم کنیم تا برسد به مسائل رفاهی بچه‌ها. همین بچه‌ها وقتی خارج از کشور می‌روند آنجا مسائل علمی و سخت‌گیری‌ها کمتر از اینجا نیست پس معلوم است یک‌چیزهای دیگر مشکل دارد. آنجا روانی نمی‌شوند! کاملا درسشان را می‌خوانند و بهترین‌ها می‌شوند ولی وقتی اینجا هستند یک سری مسائل مختلف وجود دارد که اگر اینها را کنار هم بچینید متوجه می‌شوید. من فکر می کنم که واقعا استاد و این چیزها مقصر اصلی خودکشی‌هایی که در دانشگاه هایی مثل صنعتی شریف رخ داده، نبوده‌اند بلکه چیزهای دیگری بوده است. عملا آخرش به یک بن‌بستی می‌رسند و اعتقادات هم ضعیف باشد همه در کنار هم منجر به این مسائل می‌شود.

 

به نظر من دانشگاه قطعا باید به فکر دانشجوها باشد که مسائل عاطفی‌شان را حل کند و این از طریق ازدواج و ارتباط صحیح است. برای اینکه این کار را بکند باز باید زیرساخت‌هایی موجود باشد و امکانات خوابگاه مناسب برای اینها فراهم کند. ما دروس معرفتی زیادی در دانشگاه داریم ولی چرا تأثیرگذار نبوده‌اند...


■■■    دانشجو غالبا از یک فضای بسته‌ای وارد دانشگاه می‌شود که امکان تجربه‌ روابط جدید را ندارد و در دانشگاه محیط مختلی شکل می‌گیرد. گرایش‌های عاطفی که می‌تواند منشأ خیلی از بحران‌ها باشد ایجاد می‌شود. اگر تقیدات محکمی وجود نداشته باشد مسائل نامشروع را سبب می‌شود و اگر تقیدات وجود داشته باشد به بحران‌های درونی تبدیل می‌شود. به نظرتان برای اینکه دانشجو و دانشگاه از این مسائل در امان باشند باید چه کنند؟
به نظر من دانشگاه قطعا باید به فکر دانشجوها باشد که مسائل عاطفی‌شان را حل کند و این از طریق ازدواج و ارتباط صحیح است. برای اینکه این کار را بکند باز باید زیرساخت‌هایی موجود باشد و امکانات خوابگاه مناسب برای اینها فراهم کند. ما دروس معرفتی زیادی در دانشگاه داریم ولی چرا تأثیرگذار نبوده‌اند دلیلش به نظرم واضح است. یک سری چیزهای غیرکاربردی و مسائلی که فقط به درد کتاب می‌خورد و حفظیات است بچه‌ها یاد می‌گیرند؛ چیزهای عملی و کاربردی کمتر بیان می‌شود. ما واقعا در بخش مرکز معارف احتیاج داریم که در دروس یک بازنگری درست ‌و حسابی صورت گیرد و از اساتید بسیار قابل‌استفاده شود. من به همکاران در دانشگاه جسارت نمی‌کنم؛ دروس معارف دروسی است که باید بچه‌ها بگذرانند ولی جزء‌ تخصص بچه‌ها محسوب نمی‌شود. این دروس نباید استادهای مقیم و رسمی مثل بقیه اساتید داشته باشد. ما باید سعی کنیم بهترین اساتید را به‌صورت موقت بیاوریم و یک بحث درستی را در یک ‌ترم به بچه‌ها انتقال بدهند و بروند و یک استاد دیگر بیاید. این افراد در چرخش باشند؛ ما باید بهترین‌ها را جذب کنیم تا تأثیرگذار باشد.
■■■    در واقع باید یک سیر تربیتی از اساتید معارف که اصلا نگاه نمره محور و تدریس محور ندارند باید شکل بگیرد.
بله. یک سیر تربیتی درست. اصلا من نمره دادن به این دروس را صلاح نمی‌دانم. من می‌خواهم بگویم اگر ما یک‌طوری بهترین‌ها را جذب کنیم فکر کنم حتی احتیاج به نمره دادن هم نباشد بچه‌ها خودبه‌خود جذب خواهند شد.
ما می‌شناسیم آدم‌هایی را که در حوزه‌های مختلف چه در دانشگاه که دارند دروس انسانی تدریس می‌کنند چه در حوزه‌های علمیه آدم‌های شناخته‌شده‌ای هستند که از بیان و معرفت خوب برخوردار هستند، اینها می‌توانند تأثیرگذار باشند. ما استاد معارفی که دانشجو‌ها فقط چون این استاد حضور و غیاب می‌کند سر کلاس او بروند و بعد از آن، کلاس و استاد را به تمسخر بگیرند را باید رها کنیم. نباید رودربایستی داشته باشیم. به نظر می‌رسد این مسائل که فرع تخصص بچه‌ها است آدم‌های بسیار قابل‌تری احتیاج دارد و این بخش معرفتی و این ذهن بچه‌ها را کاملا از آن خالی بودن-که فکر می‌کنم این واقعا در دانشگاه ما به ‌طور خاص وجود دارد-بیرون می‌آورد. از یک نگاه بیرونی می‌گویم سوای یک تعداد قابل انگشت‌شماری که در بخش معارف ما هستند بقیه آن توانایی را نداشتند که روی بچه‌ها تأثیرگذار باشند. به ‌هر حال دانشگاه باید از آدم‌های قابلی استفاده کند تا آن مسائل معرفتی را که سوای تخصص مهندسی و علوم پایه است را فراهم کنند. با این‌ همه هجمه‌ای که از اینترنت و ماهواره و ... وجود دارد ما این گونه نمی‌توانیم مقابله کنیم. از سمینار چیزی از آب درنمی‌آید. فکر می‌کنم یک کارگروه مشخص و یک سری آدم‌های قابل باید بنشیند و فکر کنند که چه‌کار می‌شود برای بچه‌ها کرد که جایگزین داشته باشند. کسی که مسئله‌ عاطفی داشت و در دانشگاه شریف خودکشی کرد، این قرآن‌خوان ما بود و فرد معتقدی بود ولی به چه جایگاهی رسید که خودکشی کرد؛ الله‌اعلم. من واقعا نمی‌دانم چه اتفاقاتی ممکن است در زندگی شخصی بیفتد که حتی آن اعتقادات نتواند کمک کند. این سستی چیزی را که ما به اسم اعتقادات یاد گرفتیم نشان می‌دهد که همواره می‌تواند مورد نشانه قرار گیرد و هر لحظه ممکن است بلرزیم و فروبپاشیم که منجر به این سانحه‌های بد شود. به نظر من خیلی مسائل مختلف وجود دارد، بله. مسائل علمی و فشارهای آموزشی و سخت گیری ها هم وجود دارد که مثلا بعضی از اساتید ممکن است باعث‌و بانی بعضی از خودکشی‌ها شده باشند من این را انکار نمی‌کنم. اما چه قدر این مسئله تأثیرگذار بوده؟ این را باید برویم بررسی کنیم. من برداشتم این است که شاید درصد کم مسائل علمی است. نگاهم این است که این آدم‌ها در خارج از کشور سخت‌ترین مشکل‌های خودشان را حل می‌کردند و مشکلی هم برایشان پیش نیامده و به تحصیلات ادامه دادند ولی برای دانشجوهای ما یک چنین حوادثی دارد به وجود می‌آید. شما به یک نکته هم توجه کنید؛ آمار خودکشی در کشور چقدر است؟ اگر این را بیاییم مقیاس کنیم در دانشگاه‌ها می ببینیم این آمار زیاد است یا نه. ما از 11 هزار دانشجویی که داریم در طول این مدت 3-4 نفر خودکشی کرده‌اند. این چند درصد جامعه‌ دانشگاه ما را شامل می‌شود؟ البته یک تعداد هم بوده که نجات پیدا کرده‌اند ولی این ها انگشت‌شمار است. ▪

۹۴/۱۱/۰۱

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">