‪Google+‬‏
تویوتا دارم اما تجمل گرا نیستم :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




تویوتا دارم اما تجمل گرا نیستم

دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ب.ظ

بررسی مفهوم اشرافیت در قرآن و سیره معصومین 
در گفت و گو با استاد ابوالفضل بهرام پور

قرآن درباره اشرافیت و تجمل پرستی چه می‌گوید؟ تفاوت کیفیت و وضعیت زندگی دوران حضرت علی (ع) با دوران حضرات امام باقر و امام صادق (ع) چه بود؟ تفاوت «زندگی اشرافی» و «خوب زندگی کردن» در چیست؟ برای پاسخ به این سؤالات حضور استاد ابوالفضل بهرام پور رسیدیم. وی دانش آموخته ادبیات و علوم قرآنی از دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مدرس روش ترجمه و تفسیر و همچنین مؤسس دفتر ترجمه و تفسیر دارالقرآن و سازمان تبلیغات اسلامی است. او از سال‌های پیش از انقلاب در تألیف کتب درسی با شهید آیت‌الله محمد حسین بهشتی و شهید باهنر در زمینه مسائل قرآنی و دینی رفاقت و همکاری داشته است. از آنجا که استاد بهرام پور در مقطعی از حیات شهید مظلوم بهشتی (ره) با ایشان ارتباط داشته‌اند، لذا از ایشان خواسته‌ایم تا پیرامون سبک زندگی آن شهید بزرگوار و نگاه ایشان به اشرافیت و تجمل نیز برای ما نکاتی را ذکر کنند. متن زیر که به صورت گفتار تنظیم شده، حاصل گفت و گوی این مترجم و مفسر قرآن با ماهنامه 57 است.

اشرافیت از کلمات مبهم و متشابه است
کلمه اشرافی گری از نظر قرآن و سنت کلمات مبهم و متشابهی است. چهارچوب معین ندارد که آدم حکم بدهد این حرام یا حلال مسلم است. اگر کسی اهل تقوا باشد باید با تفسیر خودش بداند اشرافی گری چیست. من رفت و آمد روزانه‌ام غالباً بین این شهر و روستاست. اگر من که در تهران هستم یک ماشین شاسی بلند بخرم ممکن است این به عنوان اشرافی گری تلقی شود ولی آدمی که غالباً در رفت و آمدها با دست اندازهای بزرگ روبروست مجبور است ماشین شاسی بلند که گران‌تر است داشته باشد. من در حال حاضر بین زنجان و تهران هفته‌ای یک روز رفت و آمد می‌کنم. شب و روز، دیر و زود. من اگر یک ماشین مرتب نداشته باشم و مثلاً با پراید رفت و آمد کنم با این سن و سال بدن من را می‌کوبد. خوب من یک ماشین تویوتا دارم که مثل ساعت کار می‌کند و گران هم است. من این را هیچ وقت اشرافی گری تلقی نمی‌کنم. ممکن است یک نفر در زنجان این را ببیند بگوید 
اشرافی گری است. ولی نمره مثبت و منفی دادن قرآنی به این امور خیلی سخت است. اما زندگی خوب در حداقل مجاز است. ولی یک چیزی هم در کنار این گفتند که هر کس سیر بخوابد و کسانی که او می‌شناسد گرسنه بخوابند زندگی خوب برای او ممنوع است. حتی زندگی خوب! و باید او را در امکانات خود شرکت بدهد. مثلاً یک خانه دارای پنج سر عائله سه اتاق خواب داشته باشد، منتهی آدم وقتی به منطقه زعفرانیه می‌رود که قیمت خانه‌های آنجا چهار برابر قیمت خانه‌های پایین شهر است آیا این اشرافی گری تلقی می‌شود یا نمی‌شود؟ یک کسی از اول اصلاً آنجا زندگی می‌کرده است! کلمات متشابه است. نمی‌شود روی آن فتوا داد. چون از نظر قرآن فتوا دادن بی سند، جرم بزرگی تلقی شده است. نام آن را هم افتراء بستن به خدا گذاشته‌اند. چون شما می‌خواهید بگویید این حرام یا حلال است. یعنی اینکه می‌خواهید حکم صادر کنید. لذا من مقاله‌ای نوشته‌ام تحت عنوان جعل حلال و حرام. چرا به خدا نسبت می‌دهیم؟ حتی مجتهد کاره‌ای نیست بگوید این حلال یا حرام است. اینها حکم خدا را می گویند. دادن حکم که این جایز است یا نیست فقط در حوزه خدا است و رسول هم از او می‌گیرد. بنابراین برای من سخت است این را بگویم.
حضرت علی (ع) هم درباره مسئولان همین را می‌فرمودند. الان مسئولین غالباً در خانه سازمانی هستند. اینکه این مسئول قبلاً این ثروت را داشته است فرق می‌کند با اینکه بعداً دارای این ثروت شده است. از نظر سیاسی در انقلاب اسلامی گفته‌اند که مسئولین باید ساده زیست باشند و خیلی اشرافی و تعیینی نباشند. مثلاً برای یک پسر یک ماشین با یک قیمت برای دیگری یک ماشین دیگر با یک قیمت، خوب اینها با آژانس رفت و آمد کنند. چهارده ماشین در یک خانه! اینها حتماً خارج از زیّ است و مسئولینی که موجب بدبینی مردم می‌شوند همین‌ها بوده‌اند که بیش از حد زندگی اشرافی درست کرده‌اند.

زندگی معمولی ما از کاخ معاویه بالاتر است
از حضرت علی (ع) و ائمه فقط می‌توانم از این باب بگویم؛ آن موقع که حضرت علی (ع) به حکومت رسید انبان نان درست کرد و قبلاً نبود. به امام حسن (ع) می‌گفت حق ندارید نان روغن زده شده یا خورش فراهم کنید و می‌گفت من باید زندگی‌ام را با حداقل افراد جامعه تطبیق دهم. اما موقعی که حکومت نداشت این حرف‌ها نبود. چون شرایط فرق می‌کند. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه اشرافیت گرایی را هو کرده‌اند. انسان باید تاریخ و وضعیت را ببیند و اینکه سطح زندگی معمولی و غیر معمولی چه بوده است. الان یک زندگی معمولی ما از کاخ معاویه خیلی بالاتر است. آب و گاز داخل آن هست، یخچال دارد، آنها هیچ در خواب هم ندیدند! اینکه باید دید در آن زمان چه مقدار زندگی اشرافی بوده و چه مقدار زندگی اشرافی نبوده است. حضرت علی (ع) برای زمان خودش خطاب‌هایی کرده است. ما امروز به صورت کلی می‌توانیم از آن برداشت کنیم که زندگی‌مان را با متوسط مردم که تقریباً خوب زندگی می‌کنند در سطح معمولی قرار دهیم نه با زندگی بد و همراه با بدبختی. باید مسئولین و آخوندهای ما هم اینطور باشند. لکن در یک جایی در تهران کولر گازی احتیاج نیست. مثلاً ما اینجا احتیاج نداریم ولی هر کس اینجا داشته باشد تشریفات است اما در شهر قم و شهرهای گرمسیر یکی از ضروریات است. اینها را نمی‌شود همین طور بیان کرد و بدانید هرکس هم زود فتوا دهد خام است. خیلی باید دقت کرد. اما خود ما می‌فهمیم. من الان به عنوان یک واعظ می‌فهمم چه چیز جایز هست یا جایز نیست. هر مسئولی این را می‌فهمد. کسی نمی‌تواند تعیین کند. مثلاً این ماشین برای من ضرورت دارد که مثل ساعت کار کند و نشستن و مسائل غیره در آن من را آزار ندهد والا باید راننده بگیرم یا ماشین بگیرم و کلی کرایه بدهم و رفت و آمد کنم.
من در حال حاضر بین زنجان و تهران هفته ای یک روز رفت و آمد می کنم. شب و روز، دیر و زود. من اگر یک ماشین مرتب نداشته باشم و مثلاً با پراید رفت و آمد کنم با این سن و سال بدن من را می کوبد. خوب من یک ماشین تویوتا دارم که مثل ساعت کار می کند و گران هم است. من این را هیچ وقت اشرافی گری تلقی نمی کنم

 

 تفاوت دوران حضرت علی(ع) با امام صادق(ع)
حضرت علی (ع) در یک وضع اجتماعی فقیر و غنی زندگی می‌کردند و باید جو اقتصادی آن زمان را در نظر بگیریم. دوم، زندگی حضرت علی (ع) در حکومت یا غیر حکومت؛ اینها فرق می‌کند. ایشان به امام حسن (ع) فرمود: من اگر لباس می‌پوشم باید حد وسط جامعه را در نظر بگیرم و الا نمی‌توانم لباس فقر بپوشم که آبروی اسلام یا آبروی خودم را خراب کنم.
زندگی حضرت امام باقر (ع) و حضرت امام صادق (ع) مطابق زمان بود. چون در آن زمان وضع‌ها خوب شده بود. بنابراین آنها با زمانشان پیش می‌رفتند. در زمان مولا امیرالمؤمنین (ع) سخن از این است که یک کسی یک قرص نان هم گیرش نمی‌آید اما در این زمان‌ها سخن از نوع خورش‌هایی است که روی یا کنار غذا می‌خواهند بگذارند. آن زمان سخن از این بود که یا باید نان و نمک بخورم یا نان و شیر و سومی ندارد! مسئله دو غذا در یک جا است. آن زندگی با این زندگی‌ها فرق می‌کند. عوام‌الناس گاهی اظهار نظر می‌کند و فتوا می‌دهد که این آخوند واقعاً به علی (ع) هیچ شباهت ندارد. این اشتباه است. چه کسی می‌تواند به او شباهت داشته باشد؟ کِی و کجاست که ما وظیفه داریم با زندگی او خودمان را تطبیق دهیم؟ آن موقع غیر از شیر حتی پنیر هم نباید می‌خوردید. شرایط فرق می‌کند.

 شهید بهشتی و رفاه در زندگی!
زندگی شهید بهشتی (ره) خیلی هم مرفه نبود. من زندگی ایشان را دیده بودم. زندگی خوبی داشت، این غیر از مرفه بودن است. مرفه یعنی اضافه بر سازمان. شخص ویدئو و ماهواره‌اش هم در کنارش است. یک ماشین برای داخل شهر دارد و یک ماشین هم برای مسافرت. اینها زندگی مرفه است. زندگی شهید بهشتی مثل زندگی الان من بود. نهایتاً دوتا یخچال داشت. یک وقت شخصی یخچال آقای بهشتی را باز کرده بود و ایشان یخچال خانه‌شان پر بود. آن شخص عتاب کرده بود که آقا این چه وضعی است!؟ آقای بهشتی هم یک انسان معقول، خونسرد و منطقی بود و پاسخ داده بود: یخچال باید پر باشد. من متعلق به زن و بچه‌ام هم هستم. یخچال پر که می گویند یعنی مثلاً به اندازه دو روز، ده روز گوشت در آن هست. قرار است استفاده شود. یا به جای اینکه برای خریدن یک قطعه مرغ ده مرتبه در صف بایستد، یک بار خرید می‌کند. این چه اشکالی دارد!؟

 باید سراغ مسئولان بروید!
اینکه عده‌ای بگویند چون ما از مسئولین و نخبگان هستیم باید مرفه باشیم تا بهتر به دغدغه مردم رسیدگی کنیم، فقط توجیه است. من اینجا ایراد را به مسئولین امروز وارد می دانم. شخص نماینده یا رئیس مجلس است، من بعدها شنیدم یک خانه معمولی دارد ولی الان رفته در فلان خیابان که قیمت زمین اش فقط متری 10 میلیون تومان فرق دارد زندگی می‌کند! شش میلیارد تومان قیمت منزل است، خوب معلوم است این رفاه است. این خلاف و بیش از حد است. این را مسئول از کجا آورده است؟ قبلاً هم این مقدار داشته است یا نه؟ این غیر از این است که قبلاً این مقدار را داشته است. من اینها را ایراد می دانم، منتها باید بررسی کرد و مقدار آن را سنجید و مقایسه کرد. گفتند یکی از مسئولین که از وزرای کنونی است هزار میلیارد تومان سرمایه دارد. درست است که در وزارت دولت آقای روحانی این سرمایه را به دست نیاورده ولی در دولت‌های قبل جمهوری اسلامی که به‌دست آورده است. در حال حاضر دولت به من به عنوان یک معلم یک میلیون و سیصد هزار تومان حقوق پرداخت می‌کند. من چطور می‌توانم با این حقوق هزار میلیارد تومان جمع کنم؟ خوب معلوم است این رفاه است. قانون از کجا آورده‌اید باید سراغ این برود. چون من هنوز به یقین نرسیده‌ام و این قضیه معروف است نام نمی‌برم که اظهار نظر غیر قطعی کنم ولی اینها هستند. از کجا آورده‌اند؟ اینها بعد از انقلاب اتفاق افتاد. مگر می‌شود؟ بی خود نیست که حضرت علی (ع) فرمودند: وقتی یک کاخ‌های اضافی روی هم انباشته می‌شود حق غیری در آنجا ضایع شده است. این معلوم است که دزدی است. شما می گویید رفاه است؟ یک میلیارد تومان یا پانصد میلیون تومان خرج کرده برای اینکه نماینده شود. چقدر می‌خواهد حقوق بگیرد که فقط هزینه این را پرداخت کند؟ دولت برای اینکه مردم را حلال خوار تربیت کند باید بگوید: هیچ‌کس حق ندارد برای انتخابات نمایندگی مجلس تبلیغات کند و ما این کار را انجام می‌دهیم. لازم نیست در بوق و کرنا کنیم و دروغ و حرف‌های اضافه بگوییم. من و دیگران هر یک صحبتی می‌کنیم و در روزنامه چاپ می‌کنیم و بیش از این نباید باشد. اگر شخص این تبلیغات را از ثروت شخصی خود انجام داده باشد موجب می‌شود شخصی که ندارد به حرام دچار شود. لازم است یک سیستم ایجاد شود. این شخص ممکن است به راحتی یک جایی مجوز یک صادرات یا وارداتی را بگیرد و به عنوان این که فقط این شخص می‌تواند واردات انجام دهد نان او در می‌آید. این دزدی است!

منافقین و جوسازی علیه شهید بهشتی
شهید بهشتی (ره) مسلماً با اشرافی گری و تجمل گرایی مخالف بودند. ما به خانه ایشان می‌رفتیم. حتی نمای بیرونی منزل ایشان تا آخر همان نمای آجری بود. او هم اهل ریا نبود بلکه انسان با شجاعتی بود که می‌گفت دنیا هر چه می‌خواهد بگوید؛ اگر این حلال است من باید داشته باشم و اگر حرام است نباید داشته باشم. من به خاطر ترس از می گویندهای مردم نمی‌گویم بهشتی این‌طور زندگی می‌کرد. حتی سقف منزل او هم از آن گچ‌بری های کذایی نداشت. من که دوست او بودم اینها را دقیق می دانم. منافقین به یارانشان می‌گفتند بهشتی وقتی صحبت می‌کند انگشتشان را در گوش فرو کنید. چون ایشان محکم صحبت می‌کرد. کیانوری -رهبر کمونیست ایران- زمانی به منزل شهید بهشتی آمده بود و من هم آنجا بودم. کیانوری درباره نظرات مارکس صحبت می‌کرد. مانیفست مارکس حجمش 10 در 17 سانتیمتر است و 100 صفحه هم بیشتر نیست. کیانوری گفت قرآن ما این است. شهید بهشتی گفت مارکس این‌گونه نگفته است. کیانوری گفت نه این‌طور نیست و من متخصص آن هستم. شهید بهشتی به پسرش گفت مانیفست مارکس که به زبان آلمانی بود را بیاورد و او زبان آلمانی هم می‌دانست. مانیفست را باز کرد و به کیانوری گفت بخوان و او تفسیر کرد و شهید بهشتی گفت شما اشتباه تفسیر می‌کنید و من عرض می‌کنم. مانیفست را گرفت و خواند و تفسیر کرد و گفت مارکس این مسئله را می‌خواهد بگوید و شما روی این تفسیر، اشتباه مانور داده‌اید و عقایدتان غلط است. کیانوری پنج دقیقه سکوت اختیار کرد و دید حرف شهید بهشتی درست است و گفت من این را بررسی می‌کنم و شما بی راه نمی‌گویید و من بعداً باید بیایم. بهشتی یک چنین آدمی بود. به همین دلیل وقتی حرف می‌زد تأثیر می‌گذاشت و لذا منافقین می‌گفتند گوش ندهید و آنها این جوها را علیه شهید بهشتی ساختند. قبل از آن ساواک علیه شهید مطهری و شهید بهشتی جوی ایجاد کرده بود که اینها به وهابیت گرایش دارند و روشنفکر هستند که جوانان را از اطراف آنها بپراکنند. چون ما روی وهابیت حساس هستیم و در آن زمان هم از حساسیت مردم روی وهابیت استفاده می‌کردند و این برچسب‌ها را به افراد می‌زدند. یک بار با شهید بهشتی اطراف پارک شهر و دادگستری کاری داشتیم و می‌آمدیم و آن موقع هم خلوت بود و پارک ممنوع نبود اما من ندیدم که ایشان با ماشینش بیاید.

شهید بهشتی یک عارف و یک آدم زاهد به معنای معنوی بود. ایشان مریدهایی داشت که اگر یک اشاره می‌کرد سرمایه به زیر پای او می‌ریختند. همین زندگی شهید بهشتی را آقای مطهری هم داشت. شهید بهشتی در قلهک آن زمان زندگی می‌کرد. یک زندگی مرتب و بزرگ و کتابخانه و غیره، چه اشکال دارد؟ آیا آن‌قدر خود را در فقر و فلاکت بیندازد که نتواند حتی برای اسلام فکر کند؟ برود مسافرکشی کند؟ این تند و کندی‌ها در اظهارنظرها کار را خراب می‌کند.


 مردم نباید «پَخمه» بار بیایند
در شهر ما شخصی به نام حاج میرزا نقی که ریاضی دان و از علما و علامه بود زندگی می‌کرد. مردم اطراف ایشان را خالی کردند و می‌گفتند: ما خودمان دیدیم که ایشان برای خانه بادمجان خریدند و بادمجان مقدار زیادی روغن و مواد غذایی جنبی مصرف می‌کند، پس مشخص است که ایشان در رفاه است. من در زمانی پژو داشتم و یک وقتی از پیکان بالاتر بود. از یک کوچه می‌خواستم بیرون بیایم یک جوان موتوری که خود را در اعلی علیین می‌دید و از بچه‌های حزب اللهی هم بود گفت: آقای بهرام پور از شما بعید است که این ماشین را داشته باشید! گفتم کجای قرآن و فقه و کدام مجتهد گفته حرام است که من پژو داشته باشم؟ یک چنین افکاری وجود داشت! این نوع فتوا دادن‌ها از بی اطلاعی و نفهمیدن زهد امیرالمومنین (ع) است. من به این آقایان می گویم آقای بهشتی می‌گفت مردم نباید پخمه بار بیایند. مثلاً شخص می‌گوید: شما راست می گویید لباس من باید خیلی کهنه باشد! در شهر ما کسی دکمه‌اش را بالا و پایین می‌بست و مردم می‌گفتند: تقوای ایشان بالاست. معلوم است چنین کسی که این‌طور فکر می‌کند ایران را دو دستی به آمریکا می‌دهد. عوام‌الناس پخمگی و نادانی و غیرسیاسی بودن و در فقر و فلاکت زندگی کردن را بیان می‌کند. اینها حرف‌های من درآوری و خلاف شرع است. بنابراین علمای ما و امثال بنده نباید اجازه دهیم عوام الناس قبول کنند. به او بگوییم تو اشتباه می‌کنی. این مجاز و آن غیرمجاز است. ما باید به عوام خط بدهیم. بنابراین آقای بهشتی به کسی رو نمی‌داد و می‌گفت این شرعی و فقهی است و این خلاف است. بیخود نیست که امام راحل (ره) با آن عظمت که چشم و گوش او باز بود گفت: بهشتی یک ملت بود. امام کسی را تائید نمی‌کند و وقتی ایشان خواست شهید رجایی را تائید کند گفت تا الان من ارادت دارم، فقط درباره مهدوی کنی گفت ارادت دارم و خواهم داشت و آخر هم دیدیم که همین‌طور بوده است.

زیارت امام رضا (ع) در هتل میلیونی!
درباره فرق میان اشرافی گری و خوب زندگی کردن این مقدار می‌توانم بگویم؛ خانه من باید خانه‌ای باشد که ماشین راحت وارد آن شود، به تعداد چند سر عائله اتاق داشته باشم، مفروش باشد، منتها قالی بیست میلیون تومانی اضافه است! الان قالی اعلا دو میلیون تومانی کفاف می‌دهد و غالباً هم این‌طور است. یکی از دوستان من شهردار بود و دکور محل کار خود را که هیچ مشکلی نداشت تغییر داد و 150 میلیون تومان خرج کرد! به او گفتم این چه کاری است انجام دادی؟ گفت این مقدار زیبا نبود. گفتم تو خلاف کردی این پول را خرج کردی. چه دلیلی دارد؟ و این حرام است. یکی از مسئولین آن زمان قرار بود برای دیدار به شهرداری بیاید، دیدم فرش انداخته‌اند و گفتند برای این پنجاه، شصت میلیون خرج کرده‌اند. گفتم این حرام است و آن رئیس جمهور هم میل ندارد این اجحاف را بکند. به این می گویند اشرافی گری. بنابراین در یک زندگی معمولی بنده باید کولر داشته باشم و اگر خیلی گرم است باید گازی باشد و هیچ اشکال ندارد و یک ماشین مرتب که من را جابجا کند و یک معاشی که بالاخره خودمان را اداره کنیم. گاهی هم بتوانم یک مهمانی بدهم. این می‌شود یک زندگی عادی و الا آب و فواره و دکور در گوشه اتاق و غیره این اضافه بر سازمان است. فیلم نیست که من نشان دهم و بگویم این اشرافی گری است. الان من در شمیرانات گاهی باغات و خانه‌های ویلایی را می‌بینم. اینها در آن زمان‌های یامفت که آنجا بیابان بوده خریده شده است و الان هم یک سرمایه است که شخص نمی‌خواهد این ملک را درست کند یا بفروشد و 100 میلیارد قیمت آن است و فقط فقیه می‌تواند بگوید که باید چه کند. ممکن است شخص خمس اش را داده و احسانش را انجام می‌دهد و از یتیمان نگهداری می‌کند. اینها را نباید فقط از بیرون دید. اما کلاً باید زندگی طوری باشد که من را اداره کند و به بیرون نیازمند نکند. مثل خود من که الان زندگی‌ام این‌طور است. الان من می‌توانم برای گردش به اروپا بروم و کلی پول خرج کنم؛ اما نمی‌روم. چون این خرج اضافی دارد و من به شک می افتم که آیا ضرورت در دین و در زندگی دارد یا ندارد؟ می‌تواند شخص به مدینه برود و بیاید و عیب ندارد. یا مثلاً مشهد برود. کرایه بعضی هتل‌ها برای یک شب یک میلیون تومان است. این تشریفات است. با همان هتل صد هزار تومانی هم می‌تواند سه روز برود و برگردد. 

۹۴/۱۱/۰۵

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">