‪Google+‬‏
کوفه مرکز بچه پولدارهای اسلام بود :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




کوفه مرکز بچه پولدارهای اسلام بود

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ

روایت حجت الاسلام علیرضا مستشاری

از فرایند شکل گیری اشرافیت در جامعه پس از پیامبر


مقوله اشرافیت چه پیش از اسلام در زمان جاهلیت که دستمایه مبارزه پیامبر اکرم(ص) با کفار گردید و چه پس از دوران ایشان و خلفا که در قامتی جدید نمایان شد، همواره مورد اهمیت بوده است. حجت الاسلام و المسلمین علیرضا مستشاری،کارشناس امور مذهبی مشاور عالی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها در مصاحبه با «57» معتقد است ذائقه نخبگان می تواند جهت دهنده اشرافیت یا مانعی سر راه اشاعه آن باشد. وی اشرافیت را از دریچه تاریخ صدر اسلام بررسی کرده و پس از آن با در نظر گرفتن تشابهات آن با اشرافیت جاهلی، به نقد و بررسی وضعیت اشرافیت و گرایش به تجمل در زمان حاضر پرداخته است. 

با نگاه به تاریخ صدر اسلام، اشرافی گری در آن دوران در چه زوایایی قابل بررسی است؟

 

من قبل از پاسخ به این سؤال مقدمهای را عرض کنم. تفاوت عمده انقلاب ما با رژیم قبل از انقلاب اسلامی این بود که اصلاً رژیم گذشته بر مبنای اشرافی گری بود. یعنی کسی میتوانست وزیر یا وکیل مجلس باشد که به طبقه خاصی تعلق داشته باشد. در قبل از آن و در طول تاریخ اصلاً قانونی داشتیم که جامعه را به رعیت زاده و اشرافی و چند طبقه تقسیم میکرد. دیدند ظاهر زشتی دارد و در دوره پهلوی این را برداشتند اما علناً اجرا میشد. شاید وزیر یا وکیلی را پیدا نمیکردید که در این طبقه نباشد. اگر هم نبود به یک شکلی او را وامدار میکردند و از او بهره برداری میکردند. روال رژیم گذشته بر اهمیت دادن و ارزش گذاشتن بر پولدارهای اشراف بود. لذا غالباً ردههای مدیریتی دولتی به بالا از این نوع اشراف بودند و سبک زندگی آنها هم غربی بود و افتخار محسوب میشد و اشرافی گری یک سبقت و مسابقه بود. انقلاب اسلامی که مردمی بود به پیروزی رسید. اکثریت مردم، متوسط به پایین بودند و شاید 90 درصد از متدینها متوسط و متوسط به پایین بودند. بالاشهر و پایین شهر که می گویند از اینجا نشأت میگیرد. منظور از غیر متدین، بی دین نیست بلکه اسلام را قبول دارد و مسلمان است ولی به نماز و روزه و خمس و حجاب عمل نمیکند. پابرهنهها و کوخ نشینان و فقرا انقلاب کردند. از خانواده شهدا ببینید چند نفر بالاشهری دارید؟ درصد خیلی متفاوت است. 90 درصد فقرا و روستاییها از پایین شهریها هستند. من در حدوث دین اسلام و بعثت پیغمبر (ص) تحقیقی کردم و به این نتیجه رسیدم که اصلاً دین پیغمبر را فقرا گسترش دادند و قوت بخشیدند. کسی مثل «مصعب بن عمیر» را داشتیم که بچه سرمایه دار بود و از پدرش فاصله گرفت و آمد و مسلمان شد و پدرش او را تحریم اقتصادی کرد که نقل شده وقتی در مدینه در خدمت پیغمبر بود به حدی فقیر شده بود که یک دست لباس داشت و وقتی آن را میشست دیگر برای نماز لباس نداشت! وقتی در جنگ اُحد گفتند که پیغمبر کشته شد و بعضیها فرار کردند و فقط حضرت امیر (ع) و«ابودوجانه انصاری» ایستادند و از جان پیامبر دفاع کردند، در آن جا مصعب کشته شد. مصعب از آن جا که اندامش شبیه پیامبر و زیبا بود، گاهی مردم او را میدیدند یاد پیغمبر میکردند. بچه پولدار مسلمانان این بود و از سرمایه داری بریده و در آن فضا وارد شده بود. در مدینه در پشت ضریح و محراب تهجد پیغمبر اکرم، ایوان صفّه قرار دارد که در روایت آمده است که پیامبر فرمودند: اصحاب صفّه اهل بهشت هستند. اصحاب صفّه، خانه، خانواده، شغل، سرمایه و هیچ چیز نداشتند. پیغمبر یک سکو و سایبانی برای آنها در پشت خانه خودش ساخت و هرچه صدقات و خیرات که آن زمان خرما بوده به اینها برای خوردن میداد. یکی از آنها میگوید: آنقدر پیغمبر به ما خرما خوراند که تمام شکم ما مثل آتش شده است- گرمیشان شده بود-سلمان و ابوذر و یاران جانانه پیغمبر از اصحاب صفّه بودند. در مکه هم اولین کسی که به پیامبر گروید، بلال بود. در آخر که میدانستند دین پیامبر دارد به نتیجه میرسد به سردستگی ابوسفیان که آن وقت رئیس مکه و تاجر بود آمدند و به پیامبر میگفتند:-یکی از گلایههای سرمایه داری این بود-محمد، اگر این گداها و پابرهنهها و آدمهای چرک و بی کلاس را از کنار خود دور کنید ما میآییم و پیغمبر قبول نکرد. فقرا باعث گسترش دین شدند و دفاع کردند. در تاریخ زمان بعثت مفصل همه اینها هستند.

 

 در دوران حضرت امیر و امام حسن (ع) وضعیت تأثیرگذاری اقشار اشرافی و مستضعف چگونه بود؟

در تاریخ پرتلاطم کوفه و در زمان خلفا و حضرت امیر و در زمان امام حسن (ع)، در کوفه و شام مشکل ایجاد شد. کوفه و شام هردو به دست اشراف افتاد. شام به دست معاویه و هوادارانش و بنی مروان و امویان که یک حکومت صد درصد اشرافی بود. در کوفه هم که با حضرت امیر بودند همین طور شد. اصلاً خصوصیت کوفه این بود که پولدارهای جهان اسلام در آنجا جمع میشدند. حضرت برای مدینه والی قرار داد و خود به کوفه آمد! کوفه از جهات جغرافیایی مرکز جهان اسلام بود و به مناطق مختلف نزدیک بود و آب و هوای آن مناسبتر بود. در کوفه پولدارها و مهاجرین جمع بودند و خیلی از آنها برای کار اقتصادی از مناطق دیگر به مرکز مهاجرت کرده بودند و بومی نبودند. درصد زیادی از کوفیان اشراف، تجار، بازرگانان و سرمایه دارها بودند که برای کارهای تجاری آمده بودند. اکثر آقازادهها هم در کوفه بودند و مِلک داشتند. سه جنگ به حضرت امیر تحمیل کردند و ایشان را تکفیر کردند و همه این جنگها برای ایشان خون دل بود. مهمتر از همه و آخرین آن امام حسن (ع) بود که هر تعداد زیاد نیرویی که حضرت به نُخَیله میفرستاد، رها میکردند و اکثراً آقازاده بودند. اینها کسانی نبودند که جان بدهند و کوفه خیلی شهید داده و مجاهدت در راه خدا داشته است. آبرویی که کوفه دارد از فقراست ولی یکی آقازادهها مثل عبیدا... بن عباس، برادر عبدا... بن عباس است. عباس عموی پیغمبر است. اینها پسرعموی پیغمبر بودند. عبدا... بن عباس مشهور است و شیعه و سنی او را قبول دارند. عبیدا... آقازاده و سردار امام حسن (ع) بود و معاویه او را خرید. او رفت و تعداد زیادی از سپاه را هم به سمت معاویه برد. شانه خالی کردن و جاخالی دادن و فرار کردن عبیدا... مثل این است که فرض کنید رئیس جمهور ما برود پناهنده شود. در این حد به حکومت و نظام ضربه می زند. آن هم نه هر رئیس جمهوری! عبیدا...، آقازاده و صحابه پیغمبر و یار خاص حضرت امیر و امام حسن (ع) بود. جزو بیت پیغمبر و امام بود. او اگر پناهنده شود مثل این است که از بیت امام پناهنده شوند و تازه مسئولیت هم داشت. لذا در جنگها، کوفه هرچه ضربه خورد از اشراف بود. آن مقداری هم از کوفه که به اسلام خدمت کردند، از پابرهنههایش بودند که آنها هم مهاجر بودند. مثلاً در لشگر مختار برخی ایرانی و ساکن کوفه بودند و اینها از فقرا و رعیت بودند. چون هرجا اشراف باشند به رعیت نیاز دارند. هرچه کوفه افتخار و شهید دارد از فقراست و هرجا که عدم تبعیت از امام دارد و اِن قُلت زدند و منم گفتند و جلوی ولی ایستادند و یا در جنگ نظر خودشان را تحمیل کردند و یا جاخالی دادند، از آقازادهها و اشراف کوفه بودند. حال با ذکر این مقدمه و بیان اهمیت تأثیر اشراف زادگان در فراز و نشیبهای حوادث صدر اسلام، میتوان به وضعیت کنونی انقلاب اسلامی پرداخت

 

 شما به اهمیت نقش اشراف زادگان در تغییر جهت تاریخ صدر اسلام اشاره کردید. در برهه کنونی چه قدر وضعیت مشابهی به لحاظ اثربخشی چنین قشری در انقلاب وجود دارد؟

همانند صدر اسلام، انقلاب اسلامی هم که شکل گرفت اساسش توسط پابرهنگان و مستضعفین بنا نهاده شد. امام (ره) در اکثر سخنرانیهایشان به مسئولین گفتند: که اگر این پابرهنهها نبودند شما الان در کنج زندان یا تبعید بودید و رژیم پهلوی سرکار بود. این پابرهنهها شما را از زندان بیرون آوردند و شهید دادند. اینها زنان روستایی چادری و پیرزن صورت چروکیده بودند. اینها جنگ را اداره کردند. ما 250 هزار شهید داریم که غالبشان از فقرا هستند. امروز هم اگر خطری کشور را تهدید کند این پابرهنهها هستند که دفاع میکنند.

اگر مسئولین کشور هرکدام به هر دلیلی با انقلاب و ولایت فقیه و رهبری و راه امام زاویه پیدا کردند، اولین نقطه آن زاویه، وقتی بود که دل به پولدارها بستند. ایرادی که به امثال آقای هاشمی و اینها میگیریم از کی شروع شد؟ آقای هاشمی در مصاحبهای میگفت: در اول انقلاب-که مسئولیت هم داشتند-خود من نان میخریدم، خرید میکردم و حتی نانوا میگفت که حاج آقا شما چرا میآیید؟ خطر دارد-آن وقت هم منافقین ترور میکردند و فضا ناامن بود-ایشان میگفت: برای من سخت بود که کسی برای ما نان بخرد، ما یک مسئول نظام اسلامی هستیم و معنی ندارد که گماشته و مستخدم داشته باشیم. میگفت: کمکم به خاطر خطری که وجود داشت در حد ضرورت راضی شدیم و اوایل اینطور بود. بعد کمکم پیش رفت، مسئولیتهای مختلف و امکانات مختلف، این که دیگران کار ما را انجام بدهند برای ما عادی شد و یک سری کارها هم مازاد بر آن کاری که واجب بود خودمان به دیگران میسپردیم. بعد کمکم وضع خانه و زندگیمان عوض شد و بعد کمکم روحیهمان عوض شد. خود ایشان در تلویزیون و صادقانه هم میگفت. از وقتی انسان روحیهاش عوض شود و میل به اشرافی گری و تجملات پیدا کند و مخصوصاً اینکه به سرمایه دارها دل خوش کند، اولین نقطه زاویه پیداکردن با ماهیت اسلام ایجاد میشود. شاید بگوئید ماهیت اسلام مبالغه است ولی به قدر زیادی این موضوع مؤثر است. روایت دارد اگر خدا به مردم نعمتی میدهد به صدقه سر فقراست. اصلاً ولی نعمت یعنی اینکه به خاطر فقرا به شما روزی میدهم. لذا این همه در قرآن، خدمت به فقرا سفارش شده است. آیه هست که من میتوانستم این را به خود آنها بدهم ولی خواستم فقرا به فقر و صبر و پولدارها به انفاق آزمایش شوند و نظام احسن عالم بچرخد ولی همین پابرهنههای گدایِ چرک و گاهی کم سوادِ بی کلاس، محبوب خدا هستند و خدا دوستشان دارد. یک نفر گفت: یعنی خدا پولدارهای مؤمن خوب نماز شب خوان را دوست ندارد!؟ گفتم فرق آن این است که پولدار مؤمن متدین نماز شب خوان را خدا به شرط اینکه به فقرا رسیدگی کند و دوستشان داشته باشد، دوست دارد. چون سرمایه داری که انفاق نکند مؤمن نیست ولی از آن طرف هیچ فقیری که حب و میل به سرمایه دارها داشته باشد را دوست ندارد. آن نقص است. فقیر را به خاطر خودش دوست دارد.

 

 در الگوبرداری یا عدم الگوبرداری اشرافی، مسئولین و نخبگان در جهت دهی به نگاه مردم چقدر تأثیرگذار هستند؟

الان یک دلیل رخداد روحیه اشرافی گری در بین عموم مردم، میل دولتها به اشرافی گری است. دولتها و دولتمردها و مسئولین وقتی میل به این موضوع پیدا کنند، ذائقه رسانه هم متفاوت میشود. درصد بالایی از تبلیغات، ترویج اشرافی گری است. تبلیغ خوراکیها، پوشیدنیها، کالاها. مسئله «الناس علی دین ملوکِهم» یک واقعیت است. زمان انقلاب امام ساده زیست بود، همه ما هم ساده زیست بودیم. اصلاً اشرافی گری معنا نداشت. چون از سرچشمه و ریشه ساده بود. افتخار این بود که کسی خود را شبیه امام کند. در زمان انقلاب مسئولین هم در باطن همینطور مثل امام بودند. مِلک، پول و ویلا نداشتند و از این حرفها نبود و بد میدانستند. اگر مسئولین ما ساده زیست شوند، الگوی جامعه قرار میگیرند. مردم وقتی به الگو نگاه کنند دیگر سراغ ویلا نمیروند و آن را افتخار نمیدانند بلکه ساده زیستی را افتخار میدانند. میگویند شبیه رئیس جمهور و وزرا و استاندار میشوم و با خط واحد رفت و آمد کردن افتخار است. وقتی میبیند او ماشین و اسکورت و بنز و هزاران امکانات دارد، مردم می گویند ما چرا استفاده نکنیم!؟ این جمله را خودم از مردم شنیدم! آن زمان میگفتند وقتی کسانی مثل امام و رئیس جمهور و ... استفاده نمیکنند، ما چرا استفاده کنیم!؟ این واقعاً خیلی مؤثر است. سیاستهای کشور را دولتمردان تنظیم میکنند. مثلاً رسانه، نه فقط صداوسیما بلکه مجموعه رسانه. دولتمردان را به نخبگان تعبیر کنیم که غیر از مسئولین هم تلقی شود. چهرههای علمی، فرهنگی، دینی و حوزوی هم شامل آن است. وقتی نخبگان میل پیدا میکنند، این هوای نفس است. این میل انسان به تکاثر و انواع کثرت ها است که در آیات قرآن غوغا میکند! لذا نخبگان در میان مردم مرجعیت و ملجئیت دارند و وقتی زندگی آنها رنگ اشرافیت پیدا میکند و مردم میبینند اینها دارند حکومت میکنند و مرجع و اساتید و علما اینها هستند، از این اشرافیت استفاده میکنند، هوای نفس هم ترغیب میکند، می گویند پس چه مانعی وجود دارد؟ مانع همان تهذیب نفس و علم به همین حقایق و ماهیت اسلام و انقلاب است که کمکم روی اینها را غبار میگیرد. توجیه هم دارند که می گویند فرزند زمانه خود باش! نمیگویم افراط کنیم و از تکنولوژی استفاده نکنیم ولی اینجا فرزند زمانه خود باش یعنی ماشین چهارصد میلیونی و یک میلیارد تومانی سوار شوید! بعضیها خرج سگ داخل منزلشان به اندازه تربیت و بزرگ کردن دو یا سه بچه معمولی انسان است. در پارکی در منطقه فرمانیه تهران کسی سگ را میچراند و تفریح میداد. گفتم: سگ خودتان است؟ گفت: نه، من پرستارش هستم! و او ماهی 700 هزار تومان دریافت میکرد که فقط از آن سگ مراقبت کند!

 

 روحیه اشرافیتی که در افراد ایجاد میشود، طی چه فرایندی به سطح جامعه و ایجاد تغییر رفتارهای اجتماعی  منجر میشود؟

وقتی افراد به صورت فرد فرد دچار اشرافی گری شدند، خودبهخود خانواده و اجتماع هم به همین شکل دچار میشود. اجتماع یک مفهوم اعتباری است که تشکیل شده از حقایقی است که آنها نسبت به افراد واقعیت خارجی دارند. روشن است اگر فرد به هر مدلی شکل گرفت، اجتماع هم همان است. وقتی اشرافی گری بیاید، لازمه آن شکاف طبقاتی است. به خاطر اینکه حضرت امیر (ع) فرمودند: «کاخی روی کاخ ساخته نمیشود مگر اینکه حقی از مظلومی گرفته شود.» از داخل کار حلالِ زلال که شخص اهل خمس و زکات هم باشد، هیچوقت 10 ویلا و آپارتمان و خانه بیرون نمیآید! چون هرچه خدا نعمت داده وظایف شرعی و خمس و کمک به جبهه و کمک به یمن آن هم سنگینتر میشود. مسلمان واقعی پولدار نمیتواند بنشیند و ببیند یمنیها نان خشک هم ندارند بخورند. حتی اگر خمس آن را هم داده باشد! نمیتواند، چون شرعاً گرفتار این موضوع است. لذا حضرت فرمودند و غالباً هم در جامعه دیدم کسانی که ثروت روی ثروت جمع میکنند، در کارشان گرههای مختلفی افتاده است. نپرداختن حقی در آن هست که این مال جمع میشود! منتها بعضیها تصور میکنند برخی از حقوقی که نمیپردازند مستحب است. مثلاً می گویند خمس واجب است پس میپردازیم. در صورتی که طبق روایات در شرایط فعلی، آن هم عین خمس واجب است. مگر میشود ما سیر بخوابیم و مسلمانی در یمن سوخت نداشته باشد تا تنور روشن کند!؟ مثل قدیم دارند با هیزم نان میپزند! وقتی در بیمارستانهایشان برق ندارند نمیتوانند جراحی کنند! و گاهی بدون آمپول بیهوشی و حتی سرکننده عمل جراحی میکنند. بعد میتوانید بگویید خمسم را سه ماه پیش دادم و الان صد میلیارد تومان در حسابم دارم!؟ برخی اوقات همین چیزی که ما در خیابان به عنوان مستحب میبینیم، اوجب واجبات میشود. لذا وقتی عدهای زندگی اشرافی پیدا کنند شکاف طبقاتی در کنار آن حتمی است چون حق گروهی را دارند میخورند.

 

۹۴/۱۱/۱۰

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">