‪Google+‬‏
شناخت مخاطب گام اول فعالیت در خوابگاه :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




شناخت مخاطب گام اول فعالیت در خوابگاه

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ

نکته های کار تشکیلاتی در فضای خوابگاهی

 در گفتگو با حجه الاسلام سید مهدی قانع

 

حجه الاسـلام سـید مهدی قانع یکی از طلبه هایی است که تحت عنوان مبلغ، چندین سـال است که از طرف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در بین دانشـجوها حضور دارد و در حال حاضر در کوی دانشـگاه تهران فعالیت دارد البته واژه مبلغ را خیلی نمی توان در ظاهر او جستجو کرد و بیشتر از یک مبلغ، مانند یک رفیق صمیمی با دانشجوها در ارتباط است؛ در اتاقش به روی همه باز اسـت و حتی منبرهایی را هم که در مسـجد کوی برگزار می کند، رنگ و بوی دانشجویی دارند. تعریف حاج آقا را از دانشجوهای کوی کم و بیش شنیده بودیم و همین باعث شد تا بیشتر درباره او کنجکاو شویم و درباره کم و کیف فضای تبلیغ در محیط خوابگاهی سوالاتی را از او بپرسیم.

 

چند وقت است که بین دانشجوها هستید و با آنها ارتباط دارید؟ نگاه آنها به شما به عنوان یک روحانی چگونه است؟

من بیش از ده سال است که به فعالیت در فضای دانشگاهی مشغولم و بین دانشجوها هستم و با آنها از نزدیک ارتباط دارم. قطعا روحانی که بتواند در خوابگاه رفت و آمد داشته باشد، حتی لباسش هم تاثیرگذار است، چون دیدن آن آدم را یاد خدا و دین می اندازد. اگر بخواهیم تاثیرگذاری رو توضیح دهیم، باید متوجه این نکته باشیم که در واقع این ما نیستیم که کاری می کنیم، هرچه هست لطف خداست و اگر تغییری یا اصلاحی در شخصی صورت می گیرد، اول از همه خواست خدا بوده است و ما اسباب هستیم. درباره روحانیون، جامعه نباید این نگاه را داشته باشد که یک طلبه قرار است دیگران را تغییر دهد. این نگاه، نگاه غلطی است که نباید در جامعه و در بین مردم جا بیفتد. به هرحال افراد مختلف جامعه اندیشه های مختلف دارند و اصلا قرار نیست همه مثل هم شوند یا اینکه ما برویم مردم را عوض کنیم. روحانی در واقع مثل یک دایره المعارف از دین می ماند که افراد طالب تغییر به او مراجعه می کنند و پاسخ خود را می گیرند. اگر کسی قرار باشد تغییر کند، اول از همه خود باید طالب این باشد؛ اگر طالب بود، خودش دنبال این مسئله می رو و آن وقت ما هم وظیفه داریم مسائل را برایش باز کنیم. ولی اینکه من الان بخواهم به شما بگویم ما با چند نفر حرف زدیم و آنها متدین شدند یا مسیرشان عوض شد اینطوری نیست. گاهی یک نکته را به کسی گفته ایم و او با رعایت همان نکته به دفاع از دین و اسلام کمک کرده است. یادم می آید یکی از تیم های خارجی از یکی از دانشجوها که ورزشکار بود و در سطح ملی افتخار آفرینی کرده بود، دعوت کرده بود. از قضا ما با این دانشجو هم رفاقتی داشتیم و به او گفتم که فلانی هرجا هستی و هرجا رفتی سرباز دینت باش و ببین کاری که می خواهی بکنی امام زمانت راضی است یا نه. گذشت و او در مسابقات شرکت کرد و بعد که برگشت، توضیح داد که آنجا با تیممان که در اردو بودیم، در یک هتلی بودیم که یکی از موازین شرعی رعایت نمی شد و من اصرار داشتم که اصلاح کنند؛ آنها هم بخاطر همین اصرار من اصلاح کردند و من این نکته ای را که شما گفته بودید آنجا مدنظر داشتم. به هرحال می خواهم بگویم که مواجهه ما با یک روحانی و طلبه گاهی اوقات نادرست است و به دنبال این مواجهه نادرست، انتظارات نادرستی هم از آنها در ذهن ما شکل می گیرد.

 

 مواجهه شما با خوابگاه و بچه های خوابگاهی چگونه است؟ اگر تشکل ها بخواهند برنامه ای برای این گروه از بچه ها داشته باشند، باید چه نکاتی را مدنظر قرار دهند؟

شما یک سوپرمارکت را در نظر بگیرید. هر کالایی را که سوپر مارکت برای فروش به مردم می آورد، قبلش ناخودآگاه یک نیازسنجی کرده است. می بیند که مردم بیشتر چه نیازی دارند و از چه چیزهایی استفاده می کنند، همان ها را می آورد. اینطور نیست که یک سری کالا را شانسی انتخاب کند و یا حواسش نبوده باشد. آنها متناسب با مشتری برنامه ریزی می کنند. پس کسی هم که می خواهد در یک مجموعه ای یک سری کارها برای یک سری افراد انجام دهد، باید آن افراد را در ابتدا خوب بشناسد و با نیازهایشان آشنا باشد. مخاطب خود را بداند کیست و ویژگی های او را بداند چیست. وقتی بخواهیم در زمینه خوابگاه و بچه های خوابگاهی فعالیت کنیم، باید بچه های خوابگاهی را خوب بشناسیم و با روانشناسی انها آشنا باشیم. بعضی بچه ها از شهر آمده اند و بعضی از بچه ها از روستا، بعضی از خانواده مرفه آمده اند و بعضی از خانواده فقیر. همین طور سطح درک و فهم ها هم با هم متفاوت است. طبیعی است که در چنین محیطی نمی شود همان برنامه ریزی را داشت که در جاهای دیگر داشته ایم. این تنوع، اقتضائات خود را دارد. اگر این کارها را انجام ندهیم و یک مخاطب شناسی درست نداشته باشیم واقعا نمی توانیم کاری را انجام دهیم و هرکاری هم انجام دهیم، بی نتیجه است یا لااقل آن نتیجه مطلوب را نخواهد داشت. بعد دیگر مخاطب شناسی هم این است که نگاه آنها را به خودمان بدانیم. گاهی در نظر برخی افراد شاید ما پذیرفته شده نباشیم و برعکس، شاید در نظر برخی دیگر قابل قبول باشیم؛ به همین خاطر میزان مقبولیت ما متفاوت است و باید با توجه به میزان مقبولیت برنامه بریزیم. اگر کسی ما را قبول نداشته باشد، هرکاری هم انجام دهیم، با همان دید ما را نگاه می کند. من با همین لباس طلبگی هرجایی که بروم و با هرجمعی که صحبت کنم اولین چیزی که به دهنشان می رسد ممکن است این باشد که می خواهم آنها را جذب کنم! یا اگر یک بسیجی با چند نفر از دانشجویان صحبت کند، در نگاه اول این طور فکر می کنند که می خواهد آنها را طرفدار نظام کند. پس اول باید اندیشه و نگاه مخاطب را شناخت، بعد متناسب با آن محصولی را که می خواهیم به آنها ارائه دهیم بسته بندی کنیم. نه فقط من روحانی، بلکه هرکس دیگری که می خواهد برای گروهی برنامه بریزد و اجرا کند بدون این مقدمات نمی تواند کاری را از پیش ببرد.

 

 هم اتاقی در افکار و عقاید انسان خیلی تاثیر دارد. چون انسان با هم اتاقی اش صمیمی می شود، تاثیرپذیری از او هم بیشتر است. من در یک دانشگاهی که بودم، یکی از دانشجوها بود که بچه بسیار خوبی هم بود و قرآن هم خوب می خواند. اما کم کم در طول دوره دانشگاه کارش به جایی رسید که از دانشگاه بیرونش کردند. روز آخر وقتی داشت می رفت صدایش زدم و چند کلمه ای با او صحبت کردم. از او پرسیدم الان که داری می روی اگر روزی فرزندن به دانشگاه آمد چه توصیه ای به او می کنی؟ جواب داد که به او خواهم گفت که در انتخاب هم اتاقی هایت دقت کن.

 

 اینکه خوابگاه آدم ها را عوض می کند، جمله درستی است؟ یعنی این تغییراتی که گاهی در افراد به وجود می آید در اثر خود خوابگاه است یا نه، به خاطر اقتضای سن جوانی است و عوامل دیگری دارد و مقارن شدن آن با ایام خوابگاهی بودن، باعث می شود که ما آنها را در اثر خوابگاه بدانیم؟

خوابگاه را باید قبل از همه چیز به همان صورتی که هست درک کنیم و بشناسیم. هر دانشجویی در این سنی که هست، خودش را قطعا صاحب اندیشه می داند و فکر می کند که به چیزهایی رسیده که منطقا درست است. اما حقیقت این است که ما تا وقتی در موقعیت های گوناگون قرار نگرفته باشیم، شخصیتمان حالت سیال دارد. یعنی به راحتی تاثیر می گیریم و موضع و نگاهمان را نسبت به مسائل عوض می کنیم. البته این اقتضای سن جوانی است و لزوما چیز نادرستی نیست. اما اینکه بدانیم در این سن چگونه رفتارمان را کنترل کنیم و متوجه این سیال بودن باشیم، نکته مهمی است. وقتی متوجه این سیال بودن باشیم، خودمان به عنوان محافظ شخصیتمان عمل می کنیم و از چیزهایی که می دانیم ممکن است آسیب هایی برای ما داشته باشد به صورت آگاهانه دوری می کنیم و در عوض خود را در موقعیت هایی قرار می دهیم که به این سیال بودن شکل درست ببخشند و از آن نهایت بهره را ببریم. جوان وقتی بخواهد چیزی را بپذیرد از دو راه این اتفاق می افتد؛ راه اول این است که از نظر منطقی آن را قبول می کند و درباره آن موضوع قانع می شود. راه دوم هم راه احساس است که اصطلاحا می گوییم باید به او بچسبد، یعنی به مذاقش خوش بیاید. هر دوی اینها دروازه است برای اینکه یک دانشجو در سن جوانی به سمت موضوعی متمایل شود. هم خود دانشجو و هم کسانی که می خواهند برای دانشجو برنامه ریزی کنند از نهادهای اداری تا تشکل ها- باید به این نکته قت کنند.

 

 نقش هم اتاقی را چقدر در تاثیرگذاری روی شخصیت انسان موثر می دانید؟

هم اتاقی در افکار و عقاید انسان خیلی تاثیر دارد. چون انسان با هم اتاقی اش صمیمی می شود، تاثیرپذیری از او هم بیشتر گاست. من در یک دانشگاهی که بودم، یکی از دانشجوها بود که بچه بسیار خوبی هم بود و قرآن هم خوب می خواند. اما کم کم در طول دوره دانشگاه کارش به جایی رسید که از دانشگاه بیرونش کردند. روز آخر وقتی داشت می رفت صدایش زدم و چند کلمه ای با او صحبت کردم. از او پرسیدم الان که داری می روی اگر روزی فرزندت به دانشگاه آمد چه توصیه ای به او می کنی؟ جواب داد که به او خواهم گفت که در انتخاب هم اتاقی هایت دقت کن. می گفت من روزی که وارد خوابگاه شدم، هشت نفر بودیم که یکی مان سیگاری بود و بقیه سالم بودند. اما کم کم کار به جایی کشید که از آن هشت نفر هفت نفر سیگاری شدند و فقط یک نفر سالم ماند. هم اتاقی واقعا این قدر تاثیر دارد. هم اتاقی ها مانند خط کش های پنهان هستند. بچه ها در خوابگاه معمولا خودشان را با هم اتاقی هایشان مقایسه می کنند. مثلا وقتی بخواهند به درس خواندن خود نمره دهند، می گویند از هم اتاقی هایم بیشتر می خوانم یا کمتر؛ این مقایسه را بین خود و بچه های ممتاز دانشگاه انجام نمی دهند، بلکه خود را با هم اتاقی متر می کنند. یا مثلا بخواهند نماز بخوانند، خود را در نسبت با افرادی که در خوابگاه نماز می خوانند یا نمی خوانند، نگاه می کنند. از این جهت هم اتاقی بسیار موثر است. این مسئله در دختر خانم ها هم به همین شکل است. تاثیرپذیری در دختران گاهی مثل یک شوک است. چون آنها حساس تر هستند. البته برخی افراد هم هستند که آدم های قوی ای هستند و صاحب فکر و با خود می گویند که من می خواهم دیگران را عوض کنم و با فضا مبارزه کنم. آن یک بحث دیگری است و به خودی خود خوب است. ولی مواظبت ها و شرایطی هم دارد که باید دقت شود.

 

درباره روحانیون، جامعه نباید این نگاه را داشته باشد که یک طلبه قرار است دیگران را تغییر دهد. این نگاه، نگاه غلطی است که نباید در جامعه و در بین مردم جا بیفتد. به هرحال افراد مختلف جامعه اندیشه های مختلف دارند و اصلا قرار نیست همه مثل هم شوند یا اینکه ما برویم مردم را عوض کنیم. روحانی در واقع مثل یک دایره المعارف از دین می ماند که افراد طالب تغییر به او مراجعه می کنند و پاسخ خود را می گیرند.

 

 به طور خاص برای بچه های بسیج دانشجویی چه توصیه ای دارید؟ چه آنهایی که خود خوابگاهی هستند و چه آنهایی که قرار است به عنوان تشکل برای خوابگاه برنامه بریزند؟

انتظاراتی که از بسیج می رود این است که یک برنامه همه جانبه و جامع برای دانشجوها بریزند. باید بدانیم که هرچیزی آفت های خاص خودش را دارد.  یعنی اگر بسیج و هیئت طوری باشد که بچه ها را از نظر درسی هم رشد بدهد قطعا جای خوبی است. اما چیزی که من بیشتر مواقع در خوابگاه ها می بینم عکس این اتفاق است. یعنی بعضا می بینم بچه هایی که در بسیج وارد می شوند، از نظر درسی خیلی افت می کنند و ضربه می خورند. شما دقت کنید که تشکل بسیج به گونه ای است که بهترین نیروهای کشور را درون خودش دارد؛ بهترین جوان های کشور، جوان های مومن و انقلابی و دلسوز که حاضرند در جبهه های مختلف از اسلام و دین دفاع کنند و با شجاعت هم این کار را انجام می دهند. حالا درنظر بگیرید این نیروهای به این خوبی اگر در درسشان افت شدید پیدا کنند، این درست است؟ اگر آمریکا هم می خواست چنین کاری کند، نمی توانست! یعنی اگر آمریکا می خواست به زور جوان های ما را از درس خواندن منع کند، قادر به چنین کاری نبود. اما ما گاهی ندانسته و ناخواسته کاری می کنیم که بهترین نیروها را از دست بدهیم. توصیه من به تشکل ها و خصوصا بسیج این است که علاوه بر کار تشکیلاتی مذهبی و فرهنگی و انقلابی که انجام می دهند، به فکر درس بچه ها هم باشند. مهارت های زندگی را به آنها یاد بدهند و مهارت های دینی را هم به آنها یاد بدهند، در عین حال کاری کنند که این دانشجوها جزو برترین های رشته خود باشند. مهارت های زندگی، موضوعی است که مستقیما می توان از فضای خوابگاه و از این فرصت استفاده کرد و به آن پرداخت. بچه های بسیج از این پتانسیل استفاده کنند و نگذارند که همینطوری بی فایده چند سالی را دانشجوها سپری کنند بدون آن که درباره زندگی مهارتی را کسب کرده باشند. ایده آل این است و باید تلاش کنیم به این سمت برویم. اگر بسیج اینطور باشد، مطمئن باشید خیلی ها صف می کشند که وارد بسیج شوند و با شور و شوق هم این کار را انجام می دهند. یادم می آید یک زمانی جزوه هایی بود با نام رزمندگان که غوغا کرده بود. مطالب این جزوه ها برای دانشجوها و کسانی که در فضای کنکور و دانشگاه می خواستند اقدامی کنند، عالی بود. بسیج باید همین کارها را ادامه دهد. گاهی برخی دوستان از من می پرسند که چه فعالیتی کنیم و کجا فعالیت کنیم و من چون واقعا نگران درس دانشجوها هستم، گاهی مردد می شوم که بگویم بروید در بسیج عضو شوید یا در هیئت فعالیت کنید. البته بسیج و هیئت قطعا سلامت روحی و معنوی دانشجو را تضمین می کند و از این بابت شکی نیست. ولی باید این به جایی برسد که از نظر درسی و مدیریت زندگی هم حرفی برای دانشجوها داشته باشد که این موضوع در حال حاضر مقداری کم رنگ است.

 

۹۴/۱۱/۱۶

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">