‪Google+‬‏
منظره اشرافیت با عینکِ دانشجویی :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




منظره اشرافیت با عینکِ دانشجویی

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ

گزارشی دانشجویی حول مسئله اشرافیت و انگارههای ما از آن

 

آفتاب گرم بعد از ظهر تابستانی اواسط شهریورماه قدری آزار دهنده است. خیابان، شلوغ و خودروها یکی یکی پشت هم ردیف شدهاند و به دنبال راهی برای فرار از مخمصه هستند. بی اعتنا به شلوغی و گرما، از درب اصلی دانشگاه تربیت مدرس وارد میشوم. معمولاً ایام شهریور دانشگاه خلوت است اما در محوطه فضای سبز وسط دانشگاه میشود دانشجویانی را روی نیمکتها به صورت چند نفره دید که در حال گپ و گفت با یکدیگرند. جلو میروم تا نظر تعدادی از آنها را درباره اشرافیت و تجمل گرایی و ابتلای برخی از مذهبی نماها را به این آسیب جویا شوم.

 

 

برای خودم ارزش قائلم اما جدا از مردم نیستم

نزدیک نیمکتی که سه نفر از دانشجوی پسر خوش پوش روی آن نشستهاند میروم. سلام و احوالپرسی میکنم و آنها با خوشرویی همراه با تعجب پاسخ سلام من را میدهند. از آنها میخواهم دقایقی وقت خودشان را برای پرسش چند سؤال به من اختصاص دهند. با تعارف می گویند: اشکالی ندارد ولی عجله داریم! به هر ترتیب کنارشان مینشینم و این اطمینان را میدهم که خیلی مزاحمشان نشوم.

وقتی با خنده و شوخی از آنها میپرسم: «آیا شما آدم اشرافیت زدهای هستید!؟» می گویند: «اول اشرافیت را تعریف کنید. آن تعریف خیلی مهم است ولی با توجه به تعریفی که از اشرافیت در ذهن ماست و با توجه به تعریفی که شما از اشرافیت با ظاهر مذهبی و اشرافی گری در قدیم مطرح کردید، فکر نمیکنیم بر اساس هیچ یک از آنها ما اشرافی باشیم.»

وقتی میپرسم اشرافیت را در چه چیزی میبینید و شخص اشرافی کیست؟ یکی از آنها با اعتماد به نفس! میگوید: «کسی که سقف خانهاش پنج شش متر است!» نفر دوم میگوید: «کسی در تصورش خود را بالاتر از بقیه میبیند» نفر اول ادامه میدهد: «مهم نیست مذهبی و در عین حال دارای زندگی اشرافی باشیم، مهم این است که اخلاق جدا دانستن خود از دیگران را نداشته باشید. زندگیتان میتواند مجلل باشد ولی خود را از دیگران دور نبینید. چه اشکال دارد اشرافی باشید؟ و مذهبی هم باشید.» نفر دوم که بحث را جدیتر گرفته بلافاصله در ادامه میگوید: «شاید اگر از جهاتی بر اساس عرف و دید کلی جامعه آدمها مورد تائید نباشند و رفتارشان بر اساس هیچ معیار و ارزشی قابل تعریف نباشد، آنوقت میشود راجع به آنها به انتقاد پرداخت. اما بعضی وقتها یک چیزهایی هست که باید پذیرفت. یعنی شخص یک سبک زندگی را انتخاب کرده و یک طرز تفکری دارد و حالا بعضیها هم از این خوششان نمیآید اما این طرز فکر اوست و شاید باید به آن احترام گذاشت. اما شخص دیگری فرضاً در آنچه واقعاً هست و آنچه نشان میدهد تناقض دارد، قاعدتاً نوعی ظاهرگرایی و ریا در رفتار چنین فردی وجود دارد. درباره اینها میشود گفت از اصول جدا شدند و میشود به آنها انتقاد را وارد دانست. خودم اینطور نیستم اما برای خودم ارزش قائل هستم و احساس میکنم یک ویژگیهای خاصی دارم اما جدا از مردم نیستم.» نفر سوم که بین آن دو نشسته، ساکت و آرام فقط انتظار میکشد تا گفتگوی ما تمام شود و به همراه دوستانش زودتر بروند! از او میپرسم شما هم اهل تجملات هستید؟ با خنده میگوید: «هستم!؟» و خیلی راغب به پاسخ دادن نیست. نفر اول به شوخی میگوید: «تخصص او همین است که سؤالات را بپیچاند!»

نزدیک نیمکت دیگری در محوطه دانشگاه رفتم. روی نیمکت دو نفر دانشجوی دختر نشسته بودند. یک نفر از آنها که حجاب چادر داشت دانشجوی الهیات بود و دیگری که با حجاب مانتو کنارش نشسته بود دانشجوی بازاریابی بود. از آنها درباره ویژگیهای اشرافیت و انسان اشرافی سؤال کردم؛ دانشجوی رشته الهیات اینگونه پاسخ داد:

 

کسی که با درد باشد به آن شکل مرفه نمیشود

«وقتی کسی ارزش وجودی خود را پیدا نکرده باشد به سمت اشرافیت میرود. وقتی ما به سمت تحصیل علم آمدیم و ارزش را در پیدا کردن حقیقت دیدیم دیگر به دنبال آن نیستیم که با پول و قدرت و چیزهای دیگر کسریهای خود را جبران کنیم. برای همین من احساس میکنم اصلاً انسان اشرافی نیستم، حتی اگر اموال زیادی هم داشته باشم اصلاً میل به خرج کردن زیاد ندارم چون میخواهم داشتههایم را در امور علمی صرف کنم. مثلاً به کتابخانه کتاب هدیه بدهم. خوب زندگی کردن یعنی بر اساس فرمایش حضرت علی (ع) انسان به داشتههایش قانع باشد. چون هر قدر انسان به بیشتر داشتن طمع کند، آن چیزی را هم که دارد را کم میداند. همیشه در حرص و ناراضی از زندگی است و میخواهد بیشتر به دست بیاورد. ولی وقتی قانع باشد، راحت میتواند خود را تربیت کند و از داشتههایش به بهترین نحو استفاده کند. در کنار آن وقتی نوع دوست باشد، از آن داشتهها هم میخواهد به دیگران ببخشد. زندگی مرفهان بی درد مشخص است. آنها خیلی میخواهند از زندگی مردم عادی فاصله بگیرند و با یک سری چیزها مثل ماشین، خانه، نحوه رفتار و تبختری که دارند پز بدهند. من احساس میکنم کسی که با درد باشد به آن شکل مرفه نمیشود. سعی میکند دیگران را سهیم کند و طبقه خودش را با فاصله از طبقه دیگران قرار نمیدهد. سعی میکند مثل بقیه رفتار کند و سوار ماشینهای شاسی بلند نشود که از بالا به مردم نگاه کند و مردم را با خودش در یک سطح میبیند. نحوه استفاده کردن از آن پول نشان دهنده بی درد بودن یا بی درد نبودن اوست. انسان برخی از خانوادههای مسئولین را میبیند که مثلاً خانم آنها حجابشان را حفظ میکنند ولی نحوه لباس پوشیدن و استفاده از امکانات توسط آنها به گونهای است که انگار بقیه انسانها را آدم حساب نمیکنند و انسان این را در رفتار بعضی از آنها میبیند. هر فرد مذهبی، مؤمن واقعی نیست. این به صورت پارادوکس نیست بلکه برخی افراد ظاهر مذهب را میگیرند، بدون اینکه دارای عمق آن باشند و آن را به اشرافیت گره میزنند و این الان مرسوم شده است.»

و پاسخ دانشجوی رشته بازاریابی هم چنین بود:

 

خوب خرج کردن مهم است، نه زیاد خرج کردن

«من خیلیها را میشناسم که وضعیت مالی  خیلی خوبی دارند و درآمد بالایی دارند ولی خوب خرج کردن را نمیدانند. انگار عادت کردهاند کم خرج کنند و در سختی زندگی کنند. از آن طرف هم اگر مردم مبنای درآمد و هزینهشان در زندگی را خوب اجرا کنند، زندگی ایده آلی خواهند داشت. به نظر من هرقدر کالاها، خدمات، تفریحات یا فعالیتهای غیرضروری در زندگی فرد زیادتر باشد و آن فرد روزمره خود را با آنها بیشتر بگذراند، آن شخص اشرافیتر است. به نظر من مذهب با اشرافی زندگی کردن هیچ منافاتی ندارد. خیلی از افراد هستند که ممکن است در ظاهر انسانهای خیلی مذهبی باشند ولی زندگی و رفتار مصرفیشان به گونه دیگر است. این دو، یک رابطه مستقیم ندارند که کسی که ما فکر میکنیم مذهبی است حتماً اشرافی هم نیست! ما مذهب را از روی ظاهر انسانها تشخیص میدهیم پس نمیتوانیم بگوییم این فرد حتماً انسان مذهبی است.»

 

انسان با هر عقیدهای میتواند تجملاتی باشد یا نباشد

به سراغ دانشجویان دختری میروم که اطراف محوطه در حال قدم زدن هستند. ظاهرشان اصطلاحاً کمی «اُپِن» تر از قبلیهاست، در تربیت مدرس «معماری» میخوانند. سؤال من درباره تعریف آنان از اشرافیت، منشأ بحثی چند دقیقهای میانشان میشود.

وقتی درباره اشرافیت و تجمل و میل افراد مذهبی نما به این مقوله میپرسم، یک نفر از آنها میگوید: «هر انسانی با هر عقیدهای میتواند تجملاتی باشد یا نباشد. دیگری به دنبال پاسخ دوستش میگوید: «به نظر من اصولاً اسلام طوری است که باید با تجملات مخالفت کند و بریز و بپاش و خودنمایی در آن نباید باشد ولی عدهای منطبق با آن نیستند. دیگری معتقد است: «عمق اعتقادات برخی افراد و مسئولین مذهبی در آن حد نیست یا نمیدانند و یا اهمیتی به این بخش نمیدهند. شاید مذهب را در ظاهر در نظر گرفتهاند که فقط نماز بخوانیم و روزه بگیریم ولی به مسائل کیفی که مثلاً بریز و بپاش و خودنمایی در آن نباشد، زیاد اهمیت نمیدهند. آنها زندگی اغراق آمیزی دارند.

دیگری میگوید: «البته فرد تجملاتی علاقه دارد از هر چیزی بهترینها را داشته باشد که خودش یا دیگران ببینند و لذت ببرند، در صورتی که شاید نیازی به آن نداشته باشد. هر چیز به اندازهاش اشرافی گری نیست. مثلاً یک خانواده پنج یا شش نفره میتواند در یک خانه دویست متری زندگی کند، این اشرافیت نیست. ولی یک وقت میبینید یک نفر هزار و دویست متر آپارتمان دارد و استخر و پارکینگِ در طبقه هم دارد...» که دوست کناریاش اضافه میکند: «گاهی  فرد عمیقاً اعتقاد دارد اما گاهی عدهای در ظاهر مؤمن هستند و برایشان میصرفد که اینگونه باشند!»

 یک نفر از آنها سعی میکند به سؤالات با دید معماری پاسخ دهد و میگوید: «مثلاً دستگیره خانه فرد از طلاست. حالا هر فلز دیگری باشد آن را باز میکند، چه لزومی دارد جنس آن از طلا باشد!؟ عدهای از معمارها سبکشان اشرافی و تجملاتی است و افراد از آنها میخواهند پروژهشان شیک و اشرافی باشد. یک موقع در معماری میشود کیفیتهای خوبی ایجاد کرد. مثلاً ساختمان را طوری بسازید که نور خوب بگیرد یا تهویه هوای آن خوب باشد ولی یک وقت به جای اینکه به این چیزها به عنوان کیفیت معماری اهمیت بدهند و نیازهای اولیه را حل کنند، مصالح گران قیمت استفاده میکنند! یا در خانه استخر میسازند که شیک باشد!»

ماحصل گشت و گذار من در دانشگاه تربیت مدرس، تجربهای است که از نوع نگاه بچهها گرفتم. چه بچههایی که حاضر شدند مصاحبه کنند و چه آنها که نپذیرفتند، همه خود را مبری از رفتار اشرافیت زده میدانستند. مسئله اشرافیت گویی همچنان در سطح مسئولین یا صرفاً حول افراد متمول در ذهن ما وجود دارد. این سؤال برایم ایجاد میشود که اگر رفتار اشرافی زده منحصر به آن دسته از افراد است، پس رفتارهای شبه اشرافی قشر متوسط که در مهمانیها، عروسیها و حتی بعضی سبک لباس پوشیدنها بروز دارد، از کجا نشئت میگیرد؟

***

آفتاب حالا کم کم پشت ابر میرود و من به دفتر تحریریه ماهنامه باز میگردم... 

۹۴/۱۱/۰۷

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">