‪Google+‬‏
قرص های نشاط آور دانشجویی :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




قرص های نشاط آور دانشجویی

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۱۱ ب.ظ

راه های شنگول بودن در خوابگاه

محمدمهدی قاری
دانشجوی کارشناسی حقوق دانشگاه امام صادق (ع)
سردبیر ماهنامه دیدبان

 

ما دانشجوی بسیار بانشاط و سخاوتمندی هستیم، تصمیم داریم تا تعدادی از این عوامل را مفت مفت در اختیارتان بگذاریم و از فیض نشاط در محیطهای خوابگاهی محرومتان نفرماییم؛ هرچند که بزرگواران، هر کدام از اساتید بنام و صاحب نظرند و اظهار فضل آن هم در امر خطیری مثل «راههای شنگول بودن در خوابگاههای دانشجویی» نزد اهل علم بی ادبی است! لذا بر آن شدیم تا چند تا قرص و کپسول معرفی شما عزیزان بفرماییم تا شما نیز از این فیض اکبر بینصیب نمانید! 

قرص اول، نیت!

جالب است به جان شما! انگار همین طور الکی نبوده که گفتهاند اولین قدم هر کاری این است که «اول نیت میکنیم»! وقتی هم که میگوییم نیت، یعنی از‌‌ همان ابتدا هدفمان را مشخص میکنیم. هدفمان را که بشناسیم، همه چیز حل میشود! مهمترین ثمرهای که یک هدف درست وحسابی برای آدمها دارد این است که به آدم «انگیزه» میدهد. اگر ما هدف عالی و زیبایی را برای خودمان در نظر بگیریم و به آن هدف ایمان هم داشته باشیم مطمئنا نشاط مضاعفی هم برای هرچه زودتر عملی کردن آن هدف خواهیم داشت. اصلا اگر نمیدانید بدانید که در فرهنگ نامه دانشجویی اصطلاحی داریم به نام «زامبی» یا به قول استاد شهید مرتضی مطهری، «مرده متحرک»؛ البته در فرهنگ لغت میرزا دانشجوءالممالک هم ذیل عنوان «فسیل» همین تعریف آمده است! گفتهاند: «زامبی؛ فسیل یا هر وجودی از مشتقات زامب و فسل، موجودی است که روز و شب در خوابگاهها پلاس است. این موجودات عجیب الخلقه که دانشجویان دیگر معمولا در سالهای فارغ التحصیلی به وجود آنها پی میبرند معمولا سالی یکبار، آن هم برای تبریک سال نو از خوابگاههای خود خارج میشوند و اغلب به واسطه لب و لوچه آویزان، برخورداری از چهرهای شبیه به قیافه مجنون لیلی و کشانکشان راه رفتن به سبک ننه قمر شکرستان، شناخته میشوند، هرچند جنابان ننه قمر و قیس بنی عامر (همان مجنان!) درطی بیانیهای رسمی در صفحه شخصی اینستاگرامشان هرگونه نسبتی با این موجودات افسرده را رد و از آنها برائت جستهاند. محققان میگویند که این دانشجویان به دلیل روزمرگی دچار این عارضه شدهاند و تنها راه درمانی موثر که میتوان برای آنها انجام داد، این است که گونههای دیگر دانشجویان را که موجوداتی فعال، با نشاط و شنگول و منگولند را به جان آنها بیندازند تا بعد از یک جشن پتوی حسابی (رجوع شود به واژه ج قسم رسومها و جشنها) دو دقیقه بنشینند و برایشان بگویند که ای هم دانشگاهی غارنشین من! سه دقیقه فکر کن که چرا دانشجو شدهای و چهاردقیقه هم فکر کن که از جان این دنیا چه میخواهی. میخواهی ابتکار علمی به خرج دهی و تولید علم کنی یا بشوی مسئول اتوشویی سر کوچهتان؟! دانشمندان افزودهاند آن دسته از افرادی که از این غارها سالم برگشتهاند، گفتهاند که حرفهایشان بسیار مثمر ثمر بوده و زامبی نامبرده تحت تاثیر یک تحول روحی عظیم و نشاط و انگیزه مضاعفی که به او دست داده است، قلبش تپیده و به یکباره مسیر زندگیاش عوض شده و در اثر نشاط بسیار زیاد از جایش پریده و از بالکن غارش که در طبقه نهم خوابگاه دانشجویی قرار داشته با فریاد «زنده باد زندگی» به پایین پریده است!»

قرص دوم، بپر بپر!

اول فکر میکردیم که بچهها ملافهها و بالشتهایشان را گوشه اتاق جمع کردهاند و یک پتو هم کشیدهاند رویش! برای همین هم به محض بازکردن درب اتاق دوستان به وسیله یک جفتک، با قدرت هر چه تمام تر میپریدیم و خودمان را میانداختیم روی‌‌ همان کپهی ملحفهها که ناگهان صدای نالهی خفیفی به گوشمان میرسید و بعد از نثار شدن چند فحش آبدار نظیر «بوق»، «بووق» و خصوصا «بوووووووووووق!» متوجه کله یکی از دوستان میشویم که از زیر ملحفهها بیرونش آورده و مشغول دری وری گفتن به ماست. ما هم که روحمان از این قضیه بیخبر بوده ملتفت میشویم که ناخواسته به روی شکم دوستمان فرود آمدهایم و آن تپه رفیع، کپه ملحفهها نبوده بلکه شکم مبارک رفیق شفیقمان بوده که در اثر سالها مجاهدت در امر خوردن، آشامیدن و اسراف نکردن و البته تکان ندادن بدن مبارک به غیر از آن زمانهایی که مجبور بودند بدن بیحال خودشان را بعد صرف غذا در سلف به خوابگاه منتقل کنند به فیض آن نائل شدهاند! فیضی که خیلی از بچههای دانشگاه از آن محرومند. بچههایی که حداقل روزی نیم ساعت میدوند تا مثل دوست عزیز ما به یک سیبزمینی نپخته تبدیل نشوند! یکی از عوامل مثمر نشاط در زندگی دانشجویی ورزش است. حالا منظورمان این نیست که حتما مثل برادر بروسلی بروید کونگ فو یاد بگیرید! نه! شما برای همین تبدیل نشدن به سیب زمینی زحمت بکشید و هر روز یک نیم ساعت بدوید؛ ورزش تخصصیتان پیشکش! البته حالا کسی خواست به تبعیت از سیره ائمه علیهم السلام یک ورزش رزمی را هم مستمر ادامه دهد خیلی بارکالله دارد! اصولا دانشجویان ورزشکار انسانهای شنگولی هستند و خصوصا این شنگولیهایشان در مراسمهای رسمی دانشجویی مثل جشن پتو، جشن برف و غیره رونمایی میشود! ورزش باعث تنظیم گلوکز خون میشود و همین باعث میشود که همواره قند خون شما بعد یک ورزش سبک تنظیم شده باشد و یک نشاط و راحتی نسبی بعد از هر دوره ورزش برایتان به ارمغان آید (اینها را گفتیم که بگوییم ما آنقدر هم که فکر میکنید بیسواد نیستیم! بعله!). اصلا ورزش یعنی راز سلامت وجود! راز سلامت وجود هم یعنی روزی نیم ساعت دویدن!

قرص سوم، چایی هیئت!

بعضی اوقات لازم است یک تجدید قوای معنوی ای صورت بگیرد! در جریانید که چه میگویم؟! یکی از عواملی که باعث انگیزه به ادامه زندگی و فعالیتهای نشاط آمیز در زندگی دانشجویی میشود، حضور مداوم است! اینکه شما همواره خودت را حاضر و آماده در مقابل امام معصومت ببینی و دائما ابراز احساسات کنی و برایش بمیری! اصلا یک نشاط خاصی دارد که نوکر باشی، به فکرش باشی و یادت نرودش! همین باعث میشود که هیچ وقت آرمانها و هدفهایت را فراموش نکنی و با یک نشاط خاصی، تا مرزهای رسیدن به آن پیش بروی. و چون همهی اینها را مقارن با لبخند امام عزیزت میبینی، دیگر از خوشی میمیری! در هیئتهای هفتگی شرکت کنید تا بعضی هدفها را یادتان نرود. اینکه مثلا درس میخوانید که چه بشود؟! چیزی که همه انجامش میدهند! کنکور میدهند، دانشگاه قبول میشوند و بعد هم علی علی! درس را که همه میخوانند؛ مهم این است که تو چطور و با چه هدفی درس بخوانی! این جلسات به تو معیار زندگی میدهد؛ و جواب هزاران سوال از سوالات تو را! حالا خودت اعتراف کن! این جلسات چقدر معنویات شما را بالا میبرد و یک حس خوب درونی را برایتان به ارمغان میآورد؟! نامردید اگر بگویید که شارژتان نمیکند! نقشه راه زندگی را که از این جلسات بگیرید با یک قلب مطمئن، دقیقا‌‌ همان قلبی که امام رحمه الله علیه میفرمود، به مسیر دانشجوییتان ادامه خواهید داد. اصلا چایهای هیئت کیمیای دلهاست! شک دارید؟ بنوشید! صلواتیست!

قرص چهارم، پایبندی به سنت!

همیشه و همه جا یک سری از سنتها وجود دارد که خیلی زشت است ترکشان کنید! یادم میآید که دوستی میفرمود ما در ایام دانشجویی یک مراسم هفتگی داشتیم. همیشه یکی از دوستان به اصطلاح کد بالایی را برای صرف چای دعوت میکردیم و بنده خدا هم با شوق زیاد و اشک شادی بلند میشد و تشریف میآورد؛ غافل از اینکه چه خوابی برایش دیدهایم. پلاکارد که نصب میشد، تازه حساب کار دستش میآمد! «مراسم هفتگی جشن پتو؛ میهمان این هفته برادر... از کد...». چراغها خاموش میشد و بعد از یکی دو ساعت پیکر بیجان برادر شهیدمان را به سمت اتاقش تشییع میکردیم! البته ما موافق این حرکات نیستیم، ولی خب بعضی وقتها به بعضی چیزها نمیشود «نه» گفت! اتفافاتی که شاید به ظاهر جلوه خشن و بدی داشته باشند ولی فی الواقع باعث ایجاد حب و صمیمیت میشوند و یا به عکس، گعدههای دانشجویی که باعث تبادل اطلاعات دانشجویان عزیز میشود البته از نوع فلش به فلش و هارد به هارد! هر چند وقت یکبار دور هم جمع شوید و خاطرات جالب هفتگیتان را برای هم تعریف کنید. با دوستان قرار بگذارید و با هم به کوه بروید و همدیگر را از قله کوه به پایین پرت کنید! پارتیهای شبانه... ببخشید... جلسات معنوی دعای توسل و دعای کمیل در اتاقتان برگزار کنید. به هر صورتی که میتوانید سعی کنید ساعاتی از هفته را خارج از آن ساعاتی که با دوستانتان هستید باز هم با دوستانتان باشید! مثلا با هم به اماکن زیارتی بروید، خریدهایتان را با هم انجام دهید و... حتی میتوانید بعضی شبها دور هم جمع شوید و «آژانس شیشهای» ببینید! (البته ما مطمئنیم که شما از این فیلمها میبینید و سمت خواهر آنجلینا جولی و برادر دی کاپریو نمیروید!)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوستان عزیز فقط توجه داشته باشید که این قرصها را در زمان مناسب بخورید که خدایناکرده رودل نکنید یا مسموم نشوید! مثلا نکند که جشن پتو را برای اساتید انجام دهید! ضعیفکشی هم ممنوع است! هرگونه عوارض جانبی ناشی از عدم استعمال به موقع این قرص و کپسولها به عهده خودتان!▪

۹۴/۱۱/۱۶

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">