بهارستان «پاستور»یزه!
تاملی بر دوگانه نماینده دولتی-نماینده مردمی
رضا حیدری
دانشجوی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم
«جناب اشرف صدراعظم... چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود»؛
این پیام بخشی از دستور مظفرالدین شاه قاجار در خصوص تأسیس مجلس شورا است. دورانی که به مشروطه معروف شد و در بستر آن میتوان بسیاری از تحولات سیاسی ایران معاصر را تحلیل نمود.
تأسیس مجلس شورای ملی-اسلامی، شاید دستاوردی بزرگتر از آن چیزی بود که متحصنین در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) و سفارت انگلیس انتظارش را داشتند؛ اما به هر حال تأسیس آن موجب شد بسیاری از تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران را متأثر از خود نماید.
بازخوانی تاریخ مشروطه نیازمند مداقه و کاوش دقیق و عمیقی است که در این مقال نمیگنجد اما آن چیزی که در این اثنا دارای اهمیت مضاعف است نوع برخورد حکومت و دولتها با مجلسی است که آن را نه روشنفکران غربگرا و نه علمای اعلام بلکه خود مردم بنیان نهادند.
تا قبل از شکل گیری مجلس با تسامح توزیع قدرت در ایران حول و محور دو کانون مذهب و علمای مذهبی و حکومت و شاهان بود. هرچند در دوران صفوی و قدرت گیری این سلسله، با نزدیکی علما به دربار قدرت تک کانون شد و تنها میدان دار شاهان صفوی شدند که بسته به قدرت و درایت خود آن را در قبضه خود داشتند. این توزیع قدرت در دوره قاجار مجدد دوکانونه شد و بسته به نفوذ، درایت و سایر عوامل کفه آن به سود شاهان و یا علما میچرخید. بعد از روی کار آمدن ناصرالدین شاه این توزیع قدرت که در حالت کاملاً متوازن بود بیشتر حالت رقابت و تضاد به خود گرفت. در واقع علما و روحانیون مرجع مردم در مقابل دولتی تعدی گر شدند. به دلیل بی کفایتی شاهان قاجار این بدبینی به دولت و دولتیها و نمایندههای دولتی در ذهن مردم ریشه دوانیده بود.
با قانون مشروطه و شکل گیری مجلس، کانون دیگری برای توزیع قدرت شکل گرفت که کم کم بخش عمده از قدرت روحانیون در آن هضم شد و بعدها افرادی چون آیت الله کاشانی به ریاست آن میرسند اما دولت هیچگاه با این ساختار نوظهور کنار نیامد و برای او خوشایند نبود. مردم حق داشتند در برابر دولت از خود و از حقوق خود دفاع کنند. اساساً تاریخ مجلس در ایران بی نهایت جذاب و پرفراز و نشیب است. همیشه در گیرودار بودن و ماندن است و در همین حین شاهان و دولتیها هم در تلاش برای از بین بردن آن.
در طول تاریخ نهضت مشروطه تاکنون نیز این نگاه اقتدارطلب و دیکتاتور مآبانه که نشأت گرفته از همان تمرکز قدرت در یک کانون و نهایتاً در دست یک شخص است موجب شده است که مجلس بیش از آنکه تبلور اراده یک ملت باشد اراده یک جریان سیاسی، یک شخص و یک فکر بوده است.
مخالفت با مجلس بسته به شخصیت و توان افراد و گروه حاکم متفاوت بوده است. در تیر 1287 به دستور محمدعلی شاه قاجار به توپ بسته شد. تا قدرت کماکان در دولت متمرکز بماند. البته این روند دیکتاتور مآبانه در قبال مجلس هیچگاه متوقف نشد چرا که با روی کار آمدن رضاخان میرپنج نیز مجلس فرمایشی شد و از مجلس چهارم تا سیزدهم نیز تحت سیطره قدرت وی قرار گرفت. بعد از آن نیز تنها دو مجلس چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم (آنهم بعد از تجدید انتخابات به دلیل تقلبات گسترده) به دلیل شرایط خاص حاکم بر کشور از آزادی نسبی و عدم دخالت گسترده دولت برکنار بود.
اما گویی هیچگاه سیاسیون و دولتیها نگذاشتند که مجلس مستقل باشد و مستقل بماند چرا که این بار دکتر مصدق، حقوقدان باسابقه کشور با رفراندومی خلاف قانون اساسی مجلس هفدهم را به تعطیلی کشاند و با سقوط دولت وی و تا قبل از انقلاب اسلامی هیچگاه مجلسی به دور از دخالت دولت برگزار نشد.
این خودرایی و تلاش برای انحصار قدرت در دست یک جریان و یک گروه ریشه در تاریخ چندهزار ساله ایران دارد. تفکر و استبداد رأیی که هیچگاه حتی تا به امروز نیز از بین نرفته است چرا که هنوز دولت و نمایندگان دولت در تلاشند که مجلس را به نفع خود مصادره کنند و از دل آن یک مجلس بله قربان و چشم قربان گو در بیاورند.گفتههای سعید حجاریان یکی از تکنیسینهای جریان اصلاحات در خصوصشان مجلس و دولت جالب توجه است که گفته بود «من معتقدم حتی اگر قرار باشد قانون اساسی عوض شود، باید شرایطی فراهم شود تا مانند بسیاری از کشورها، دولت بتواند مجلس را منحل کرده و انتخابات زودهنگام برگزار کند تا مردم مجدداً رأی دهند و سیستمی هماهنگ پدید آورند»
از این دست صحبتها متأسفانه بسیار شنیده میشود. اینکه رئیس جمهور فعلی بیان میکند دلمان میخواهد اعتدالیها به مجلس بروند تا اینکه دولتهای قبلی و فعلی در صدد تهیه لیستها انتخاباتی خود هستند.
به هر حال هرگاه به تاریخ مجلس در ایران نگاهی میاندازیم متوجه میشویم آنگاه که قدرت مردم بیش از قدرت دولتیها قرار گرفت و مجلس از نمایندگان مردمی مملو گشت شاهد برکات زیادی بودهایم، چه آن مجلس اول مشروطه که قانون محدودیت قدرت استبدادی را امضاء کرد و چه مجلس شانزدهمی که ملی شدن صنعت نفت را تصویب نمود.
انتخابات پیش رو نیز هم چنین است از یک سو دولت در صدد است که نمایندگان خود را وارد مجلس کند که اگر این طور شود باید گفت که تاریخ خودکامگیهای دولتهای پیشین تکرار میشود و از سوی دیگر مردم هستند که باید نمایندگان خود را وارد قوه مقننه کنند. نمایندگانی که بتوانند دولت رکود را بعد از سه سال پاسخگو کنند
در آخر باید گفت مجلس وقتی آزاده باشد همه دیکتاتورها برایش قد علم میکنند. فرقی نمیکند در چه ردای و چه مسلکی. محمدعلی شاه قاجار منحل کرد. مصدق هم! روش فرق کرد. اولی به ذات سلطانی و جبروتی، مجلس نحیف مردم رنجور را به توپ بست دیگری هم هرچند پالانش فرق میکرد. اما در ردای قانون، امید ملت را خاموش نمود. فرقی نمیکند، مجلس آزاده همه دیکتاتورها برایش قد علم می کنند مجلس آزاده هزینه میدهد، اما برای مردمش، برای کشورش چه باک، بگذار دیکتاتور ترین حقوقدانها،مردمیترین نهادها را تخطئه کنند مهم این است که مجلس وکیل المله باشد
و لاغیر....
دانشجو
خوب بود...