‪Google+‬‏
یکی از دست بوسان شاه به مجلس راه یافته بود! :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




یکی از دست بوسان شاه به مجلس راه یافته بود!

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۲ ب.ظ

ماهنامه 57 در پرونده نظارت استصوابی، به بررسی شبهاتی پیرامون عملکرد شورای نگهبان پرداخته است. بحث مجلس اول و حضور شورای نگهبان در آن یکی از مباحثی است که برخی منتقدین نسبت به این شورا مطرح می کنند و عدم حضور مستقیم شورای نگهبان در مجلس شورای اول را علت کارآمدی این مجلس برمی شمرند! به سراغ دو نفر از نمایندگان دوره اول مجلس رفتیم و با آن ها گفت و گو کردیم. فایل pdf کامل این پرونده را می توانید از اینجا دریافت کنید.

 

 

احمد توکلی، نماینده مردم بهشهر در مجلس اول:

یکی از دست بوسان شاه به مجلس راه یافته بود!

امام کرباسچی را به خاطر عدم پذیرش نظارت استصوابی توبیخ کرد

 

شرایط مجلس اول چگونه بود و آیا قید بهترین مجلس برای آن ارتباطی با عدم نظارت شورای نگهبان دارد؟

مجلس اول  در فضای گرم انقلابی در شرایطی شکل گرفت که افراد سوء استفاده گر به خود اجازه نمیدادند بخواهند به مجلس بیایند. سوء استفاده مالی آن زمان موضوعیت نداشت. فسادهای مختلف موضوعیت نداشت و شرایطی نبود که مثلاً یک عده «خانم باز» بخواهند به مجلس بیایند.

افراد رژیم سابق هم که به خود جرئت نمیدادند بخواهند وارد فضای انتخابات بشوند. تنها محل نفوذی که وجود داشت، مجاهدین خلق و حامیانش بودند که در انتخابات حضور داشتند. اینها هم آن زمان مخالفتشان با امام و زاویه داشتن با نظام را علنی نکرده بودند و اصلاً هنوز بحث جنگهای خیابانی توسط آنها ایجاد نشده بود. البته بعضی از آنها همان موقع هم روحیه تضعیف انقلاب را داشتند که مردم خودشان در آن فضای انقلابی، آنها را طرد کردند و به آنها اعتماد نکردند.

حتی اگر فردی هم در مجلس فاقد صلاحیت بود، آن قدر نفوذ امام (ره) و انقلابیون قوی بودند که خود به خود آنها را پس میزدند. از این نکته نباید مغفول بمانیم که مجلس اول در رد اعتبارنامهها بسیار قوی عمل کرد. من خودم پس از ورود به مجلس اول به اعتبارنامه نماینده کاشمر اعتراض کردم و همین باعث شد اعتبارنامه او رد بشود. دلیلش هم فقط این بود که عکسی از او داشتم که در آن دست شاه را بوسیده بود.

پس این قیاس، قیاسی مع الفارق است. چرا که در آن زمان کسی حرف از این نمیزد که انقلاب و نظام را قبول ندارم. اما الان کسانی هستند که اصلاً سیستم را قبول ندارند و به صورت آشکار علیه نظام سیاسی کشور بیانیه صادر میکنند. خب آیا عاقلانه است که همینها بیایند و داخل سیستمی که قبولش ندارند کار کنند؟  پس از این نظر که شرایط زمانی آن زمان با اکنون یکسان نیست، این قیاس، معالفارق و باطل است.

 

 این که گفته میشود امام در ابتدا نظرشان روی نظارت استصوابی نبود و بعداً تحمیل شد؟

این چه حرف غلط و بی اساسی است؟ بروید ببینید زمانی که کرباسچی استاندار اصفهان بود و در خصوص روند بررسی صلاحیتهای مجلس دوم شورای اسلامی اعتراض کرد، امام چگونه برخورد کرد و چه طور از شورای نگهبان دفاع نمود.

از اول که شورای نگهبان تشکیل شد؛ نظارتش استصوابی بود. گاهی هم که به دلیل عدم احراز صلاحیتها یا ابطال انتخابات بعضی حوزهها (مانند مجلس سوم) اختلافاتی بین وزارت کشور و شورای نگهبان به وجود میآمد، امام در آن جا آقای «محمدعلی انصاری» را به عنوان حکم انتخاب کردند تا این اختلافات را حل کند. اگر نظارت صرفاً استطلاعی بود که اصلاً این اختلاف نظرها پیش نمیآمد.

 نسبت به شبهاتی که به جایگاه و شیوه نظارت شورای نگهبان ابراز میشود چه نظری دارید؟

بعضیها ادعا میکنند نظارت استصوابی در قانون اساسی تصریح نشده است. خب اگر مسئلهای در قانون اساسی مبهم شد، طبق همین قانون اساسی شورای نگهبان باید آن را تفسیر کند. در خصوص شیوه نظارت شورای نگهبان هم، همین شورا صراحتاً شیوه را مشخص نموده است و این شبهه به جا نیست.

بعضاً گفته میشود چنین نهادی در ساختارهای دموکراتیک پذیرفتنی نیست. شما ببینید در ایالات متحده به انتخاب رئیس جمهور 9 نفر به صورت مادامالعمر برای دیوان عالی آمریکا انتخاب میشوند که کارکرد مشابه شورای نگهبان دارد. کسی حق تعویض آنها را ندارد و هیچ کس هم معترض نیست، آن وقت در اینجا به امثال آقای جنتی طعنه میزنند که چرا مدت حضورشان در شورای نگهبان طول کشیده است.

یکی دیگر از شبهاتی که مطرح میشود، این است که شورای نگهبان چرا در تأیید صلاحیت افراد، اصل را بر برائت نمیگذارد. این در حالی است که اصل برائت در اعمال مجازات مطرح است و نه در زمان سپردن مسئولیت به افراد. مثال خیلی سادهاش این است که فرض کنید شما میخواهید دخترتان را شوهر بدهید، آیا در این جا اصل را بر برائت میگذاری و می گویی ان شاء الله فرد صلاحیت شوهری دختر من را دارد؟ مسلماً چنین نیست و شما ابتدا تحقیق میکنید. حالا هر چه قدر هم طرف بگوید من به خدا مسلمانم و اهل نمازم، تا پیش از این که برای شما ثابت شود این فرد لیاقت دختر شما را دارد، به او دختر نمیدهید.

پس در سپردن قدرت به اشخاص، باید حداقل شرایط وجود داشته باشد، در همه دنیا هم این شرایط وجود دارد اما کیفیت آن متفاوت است. مثلاً در فرانسه کسی که بخواهد نماینده مجلس شود باید 5000 امضا از شخصیتهای ساکن در استانهای  مختلف آن کشور جمع آوری کند. اگر غیر از این باشد، نمیتوانند حتی اگر خود عیسی مسیح هم باشد به وی اجازه نمیدهند در انتخابات شرکت کند.

 

 چرا رهبری نظارت استصوابی را جزو حق الناس میدانند؟

نمایندگان مجلس در خصوص سرنوشت مردم تصمیم میگیرند. همه تصمیمات قوه مجریه و مجلس یا به توزیع «ثروت» بازمی گردد یا به توزیع «قدرت». حالا اگر فردی به مجلس ورود پیدا کند که توان توزیع ثروت و قدرت را به صورت عادلانه نداشته باشد، حق الناس طبیعتاً ضایع میشود. گاهی با فقط یک رأی منابعی از جیب کسی خارج میشود و به جیب کسی دیگر میرود.

 

 

*********************************************************

 

سید محمدغرضی نماینده مردم اصفهان در مجلس اول:

به احمـد آقـا گفـتم رجوی را به مجلس راه دهد

دعوا سر ولایت فقیه است، شورای نگهبان بهانه است

 

مجلس اول چگونه مجلسی بود و چرا در دورههای بعدی، گفته میشود مجلس شورای اسلامی افت کرد؟

مجالس اول و دوم مشروطه و مجالس اول و دوم انقلاب هر دو خیلی مجالسی لذت بخش و اصطلاحاً «تو دل برو» بودند. اما هم در مشروطه و هم در انقلاب اسلامی، مجلس سوم به محل تعارض گروهها و جناحها تبدیل شد. به نظرم دلیلش هم این بود که 8 سال از انقلاب گذشته بود و دولت به جای این که کار خودش را به پیش ببرد، تلاش کرد افراد همسو با خود را در مجلس داشته باشد.

کم کم در دو مجلس اول و دوم و خصوصاً از سالهای بعد از 64 بحث چپ و راست یا گروه 99 نفر و 100 نفر مطرح شد و جناحهای سیاسی و همچنین دولت هر دو مدعی مجلس شدند. «والذین اختلفوا فی الکتاب لفی شقاق بعید». لذا به نظرم دعوا بر سر استصوابی بودن یا نبودن نیست، دعوا بر سر چپ و راست است و این دعواست که به شورای نگهبان شده است.

 

 اما در همان مجلس اول هم که می گویید، افرادی مانند مسعود رجوی نامزد شده بودند که علی رغم این که سابقه انقلابی داشتند اما انحراف فکری جدی با انقلاب داشتند.

بله. اتفاقاً من خودم مسعود رجوی را تشویق کردم که در مجلس ثبت نام کند. فخرالدین حجازی حدوداً یک میلیون و 700 هزار رأی آورد، اما مسعود 500 هزار رأی آورد. من بدجنسی کردم و نزد احمدآقا رفتم و گفتم یک جوری مسعود رجوی را به داخل مجلس راه بدهید. چون من میدانستم این افراد شر هستند و به نظرم بهتر بود بیایند و حرف خود را داخل مجلس بزنند تا این که بخواهند در محافل خصوصی برنامه ریزی علیه نظام داشته باشند.

نظریات من در اداره کشور تفاوتهایی با دیگران دارد. من برخلاف بسیاری افراد که به ساختار سیاسی دولت تاکید میکنند، بیشتر به تحولات اجتماعی و آیندهای که قرار است با آن مواجه شویم نگاه میکنم. مسعود رجوی هم خیلی دلش میخواست زودتر قانون نوشته شود و نهادهای اجتماعی تشکیل شود تا اعتراض به سبک خود را پیگیری کند. نظر من بود که مدعیانی مانند وی را داخل مجلس بیاوریم و طلق به گردن آنها بیندازیم تا دست از ادعای خودشان بردارند. ولی خب عدهای آن را قبول نداشتند.

بعداً هم که اینها وارد فاز مسلحانه شدند و در حوادثی مشابه 7 تیر و 8 شهریور کمر به تخریب و حمله به مردم و ستادهای کشور بستند، خیلی اشتباه کردند و حیات سیاسی را اول از همه از خودشان  گرفتند. بعد این گروهها مدعی شدند که آزادی نیست، در حالی که خودشان باعث آن شدند. شاید 10 ها هزار کتاب ضاله پس از انقلاب چاپ شد، نه ارزشی داشت و نه کسی اهمیت میداد. اما اینها با وارد شدن در فاز مسلحانه خودشان و آزادی را محدود کردند.

به نظر من مشکل شورای نگهبان در نظارت استصوابی این است که به اشخاص نگاه میکند ولی خیلی به احزاب و جناحها و چپ و راست بودن آنها کاری ندارد. به همین دلیل جناحهای سیاسی بعضاً مدعی میشوند که مثلاً چرا افراد زیادی از یک جناح رد صلاحیت شدهاند، در حالی که شورای نگهبان ملاکش صلاحیت اشخاص بوده و به خاستگاه جناحی آنها نگاه نکرده است. این مسئله منشأ تعارض در عملکرد شورای نگهبان با خواستههای احزاب و گروههای سیاسی است. و حل نکردن این تنش، باعث کاهش کیفیت مجالس ما هر چه روبه جلوتر میرویم شده است. مشکل این است وگرنه نهادی مانند شورای نگهبان در همه انقلابها هست.

 

 چرا باید نظارت استصوابی در انتخابات وجود داشته باشد؟

چون قاعده اجتماعی جامعه بیشتر با مجلس در ارتباط هست و از این لحاظ از دولت هم قویتر است. لذا طبیعتا فرایندی در نظر گرفته میشود که مشخص شود یک فرد آیا متعهد به انقلاب هست یا نه؛ چه میزان درآمد دارد و آن را از کجا آورده است. لذا نهاد شورای نگهبان به این سمت رفت که نمایندگان را مورد نقد و بررسی قرار بدهد و  نظارت استصوابی از اینجا شکل گرفت.

 

 علت این جنجالها و شبهاتی که پیرامون نظارت شورای نگهبان مطرح میشود چیست؟

علت این دعوا این است که ما بعد از انقلاب خواستیم اسلام را پیاده کنیم و نظارت داشته باشیم که افراد و قوانین همه پایبند اسلام باشند. اما عدهای این را برنمی تابند. من خودم دستی بر نوشتن قانون دارم. علت این که شورای نگهبان را ما در قانون اساسی گنجاندیم این بود که همین 6 نفر فقیه که قرار بود بر اسلام نظارت کنند در مشروطه از قانون اساسی حذف شد. 

اصلاً پایه انقلاب ما بر همین است که هم قوانین اسلامی باشد و هم افرادی که میخواهند به جایگاههای حکومتی برسند ممحض و مجهز به اسلام باشند. کسی که میخواهد وارد مجلس شود باید مسلمان متعهد و متدین باشد و به ولایت فقیه پایبند باشد. همه دعوا بر سر ولایت فقیه است. دعوا سر اصول دین نیست چون همه مدعی میشوند که من مسلمانم. یک عدهای که نمیتوانند با ولایت فقیه معارضه کنند، بهانههای دیگری را دست آویز میکنند و با مختصات ولایت از جمله با شورای نگهبان درگیر میشوند.

۹۴/۱۰/۰۱

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">