‪Google+‬‏
خوب، بد و زشت اکران های دانشجویی :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




خوب، بد و زشت اکران های دانشجویی

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۷ ب.ظ

مصطفی روحی

وقتی قرار شد «شکارچی شنبه» پرویز شیخ طادی دیده نشود ، شاید کسی فکرش را نمی کرد تالارها و آمفی تئاتر های دانشگاه های کشور ظرفیت تبدیل شدن به تریبونی برای عرض اندام آثار تولیدی روز سینمای ایران را داشته باشد. پس از آن بود که آثار مستند و سینمایی یکی پس از دیگری وارد این چرخه شدند. چرخه ای که جنبه های مثبت و منفی ای را نیز به دنبال داشت.

شاید برای خیلی ها جای سوال باشد که چطور برای مستند های مایکل مور در سینماهای آمریکا صف بلندی تشکیل می شود اما مستند های ساخته شده در ایران برای عرضه محصول مخاطبی آن چنانی ندارد و غالبا مستندهای ما حتی هزینه ساخت خود را هم تأمین نمی کنند. شاید اگر نگاهی گذرا به آثاری چون «یزدان تفنگ ندارد» ، «مهار نشده» ، «میراث آلبرتای 1و2» ، «دوپینگی ها» ، «مصاف» و... بیاندازیم ، پاسخ خود را پیدا کنیم. آنچه مسلم است این گونه مستندها توانستند مخاطب خود را پیدا کنند و در آشفته بازار اکران های عمومی راه خود را گم نکردند. این مستندها که برای پاسخگویی به ابهامات ، سوالات و دغدغه های دانشجویان و فعالین فرهنگی ساخته شدند زبان خود را متناسب با مخاطب خود برگزیدند که همین مطلب خود برگه برنده این گونه مستندها محسوب می شود.

جریان اکران فیلم ها در محیط دانشگاه نیز تاکنون با فیلم هایی مثل : «قلاده های طلا» ، «روزهای زندگی» ، «ملکه» ، «طلا و مس» و تعدادی دیگر از فیلم های سینمای ایران چند سالی است که همزمان و حتی در مواردی زودتر از اکران های عمومی ، فضای دانشگاه های کشور را تحت تأثیر خود قرار داده است. این جریان نه تنها باعث نشده خللی در روند اکران عمومی وارد شود و فروش این گونه فیلم ها را در سینما ها کاهش دهد بلکه فضایی که اکران ها دانشجویی در رسانه ها ایجاد می کنند ، اقبال مخاطبان را به دیدن این گونه آثار بیشتر می کند. همچنین برای این گونه فیلم ها فروشی که در دانشگاه ها عاید آن می شود ، توانسته است فروش کلی فیلم ها را نیز بالا ببرد.

اما در کنار همه نکات مثبتی که این جریان برای دانشجویان و سازندگان این گونه اثرها دارد ، باید همواره نکات منفی که تهدید کننده نیز می تواند باشد را در نظر داشت. حال که قرار است دانشگاه های کشور ، بازاری برای ارائه محصولات فرهنگی باشد ، پس باید مراقب سودجویان و منفعت طلبان بود که چنین لقمه چربی را برای عرضه آثار دست چندمی از دست نخواهند داد. چه این آثار از لحاظ محتوایی در سطح پائینی باشند و چه یک مضمونی پذیرفته شده در جامعه و فرهنگ ملی و دینی ما داشته باشد اما با یک ساخت بسیار نازل اثر تبدیل به ضد خودش بشود و یک حرف ضد ارزشی را مخابره کند.

تا کنون آثار قابل توجهی در دانشگاه های کشور به نمایش در آمده است. نمایش هایی که اگر نگوئیم هیچ ولی نقش سیستم مدیریت فرهنگی در آن بسیار کمرنگ بوده است. تمامی این برنامه ها با احساس نیاز و دغدغه مندی دانشجویان برگزار شده است و شاید بهترین عنوانی که می توان بر روی این سیستم توزیعی نهاد «اکران های پارتیزانی» باشد که اگر قرار بود این گونه برنامه ها درگیر کاغذبازی و بروکراسی های معمول اداری شود هیچگاه به این شکل برگزار و برجسته نمی شد. راهکاری که شاید بتوان آن را در بسیاری از امور فرهنگی که در حد «کاغذ» و «جلسه» متوقف شده است به کار برد. حالا پس از چند سال این حرکت خودجوش حالت نظام مند به خود گرفته است و پایگاه هایی برای ساماندهی آن ایجاد شده است که نشان دهنده منشاء اثر شدن حرکت های خودجوش دغدغه مندان عرصه دانشجویی می باشد.

برای مثال امروزه شهرها و مناطق محروم ایران که از داشتن سینما و سالن مناسب محروم هستند توانسته اند با داشتن یک ویدئو پروژکتور و یک پرده و البته از آن مهمتر حضور هنرمندان و جوانان متعهد به عنوان تولید و توزیع کننده آثار فرهنگی ، سینماها را به مساجد ، حسینیه ها و کانون های فرهنگی شهر های کوچک ببرند که این نکته را نباید بی ارتباط با ایده اکران فیلم های سینمائی در دانشگاه ها دانست.

از سوی دیگر آثار خلق شده ای هم که مورد استقبال دانشجویان قرار گرفته است غالبا خارج از سیستم مدیریت فرهنگی کشور بوده و دغدغه های متعالی کارگردان باعث شده اند تا این گونه آثار با استقبال خوب دانشجویان مواجه شود و جالب اینکه قاطبه این فیلم ها در طول ساخت و اکران نیز با حاشیه های فراوانی همراه شده است. «قلاده های طلا» ابوالقاسم طالبی که سرتاسر آن دغدغه کارگردان بود هزینه های زیادی را به جان خرید و ثمره اش را در استقبال مردم از این فیلم برداشت کرد. «شیار143» نرگس آبیار نیز قصه ی مشابهی دارد. فیلمی که در ابتدا مورد استقبال هیئت انتخاب جشنواره سی و دوم فجر قرار نگرفته بود و برای ورود به بخش مسابقه ایران ، دردسرها و چالش های زیادی را پشت سر گذاشت. درحالی که همین فیلم به عنوان بهترین فیلم از سوی تماشاچیان انتخاب شد و این روزها هم دانشجویان در تکاپوی اکران این اثر در دانشگاه ها هستند.

با این همه ، تهدید دیگری که این گونه برنامه ها می تواند برای جنبش دانشجویی به همراه داشته باشد ، متوقف شدن دانشجویان و محدود کردن عرصه فرهنگی به اکران فیلم است. در واقع باید دقت داشته باشیم دانشگاه «سینما» نیست و اگر عرصه فرهنگی را صرفاً به توزیع محصولات آن - که در جای خود بسیار مؤثر می باشد- محدود کنیم باید منتظر باشیم که خلاقیت در بین دانشجویان کمرنگ شده و نوعی رخوت و تنبلی فضای دانشگاه را تحت تأثیر خود قرار دهد. بنابراین پیشنهاد می شود برای مقابله با این تهدید ، قشر نخبه دانشگاهی ارتباط خود را با بدنه فرهنگی و هنری کشور بیشتر از قبل نموده تا هم ایده ها و دغده های خود را برای تبدیل به آثار هنری با هنرمندان به اشتراک بگذارند و در این مسیر تشریک مساعی نمایند و هم با مشخص نمودن استانداردها و شاخص هایی برای فیلم هایی که قرار است در محیط دانشگاه اکران شوند از ورود فیلم های زرد و سخیف به محیط دانشگاه جلوگیری نمایند. البته نباید این نکته را از نظر دور داشت ، تا زمانی که دغدغه های جامعه در هنرمند نهادینه نشود نمی توان از وی انتظار تولید اثر متناسب با دغدغه مردم را داشت و اگر هم اثری تولید شود صرفاً یک اثر سفارشی بدون دغدغه خواهد بود که بارها شاهد این گونه آثار کم کیفیت بوده ایم که با هزینه بیت المال ساخته و با عدم استقبال مخاطبان روبرو شده است. در این مورد باید گفت که اگر نمی توانیم هنرمند مردمی داشته باشیم باید افراد دغدغه مند با تمام محدودیت ها و بضاعت ها شخصاً وارد این عرصه شوند و پیگیر مطالبات مردم و همچنین طبیب دردهای جامعه باشند.

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">