‪Google+‬‏
تلنگری به اهالی فرهنگ و رسانه :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




تلنگری به اهالی فرهنگ و رسانه

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ

زهیر قدسی

برای صحبت کردن از حوزه ی فرهنگ نیازی به مقدمه چینی های پر طمطراق و اطاله ی کلام های فلسفی و فخرمآبانه نیست.

هرکه نداند اهالی وادی فرهنگ خوب می دانند که مقوله فرهنگ از آن دسته واژه های یتیمی است که از فرط تعدد ِ قیّم داشتن اگر برای خیل عظیم جامعه ما آبی از جنس خروجی های ملموس نداشته برای خیلی ها نانی از جنس تشکیل نهادهای فرهنگی و مشغولیت های شبه فرهنگی داشته است که صحبت در این باب تلنگری مجزا ، مفصل و البته متقن می طلبد!

آنچه مسلم است در بسیاری از حوزه های معرفتی و انتزاعی تفکیک کردن دو مقوله ی ذهنیات و عینیّات (حوزه رفتار) بسیار مفید فایده است. در اکثر موضوعات انتزاعی نیز با فرض اینکه طرف های بحث افرادی فرهیخته و منطقی هستند و بر حسب سنت های الهی فبشّر عبادی الذین یستمعون القول ، احسن و درست ترین کلام ها را تبعیت می کنند معمولا اشتراکات معرفتی و اعتقادی در حوزه اعتقادات به قدری زیاد است که در حوزه مقام حرف ، ذهن ، نظر و به قول بعضی ها مقام تئوریک با مشکل خاصی مواجه نشویم اما غالب دعواهای اصلی و چالش های حساس عزیزان فرهنگی ، از ورود به مباحث عینی ، عملیاتی و کاربردی شروع می شود که در این مقام سلایق مختلف ، دیدگاه ها متنوع و برداشت ها متفاوت و در واقع الگوی رفتار عملی نامشخص است.

 همانطور که می دانید سیر منطقی و مطلوب در موضوعات مختلف ، مباحثه عمیق در حوزه ذهنیات و سپس ورودی ملموس و پربازده به حیطه رفتار و عینیات می باشد و این الگو در بررسی دقیق فرهنگ سازی های موفق در طول تاریخ ، چه در تمدن ایرانی اسلامی در زمان گذشته و چه در فرهنگ سازی های منحط غربی به وضوح قابل مشاهده است.

باید گفت متاسفانه یا خوشبختانه مقوله فرهنگ نیز از آن دسته مفاهیمی است که در مقام نظر و ذهن معمولا می توان به اشتراکات قابل قبولی درباره آن دست پیدا کرد ولی به محض ورود در حوزه رفتاری و اینکه مثلا فلان ارگان یا تشکیلات فرهنگی یا فلان نشریه یا سایت خبری چگونه باید در مقام عمل برنامه ریزی و رفتار کند تازه مشکلات آغاز شده و همین می شود که متولیان عزیز فرهنگی معمولا با دو چالش یا به عقیده اینجانب دو آفت اساسی مواجه می شوند:

نخست دوران و چرخش معناداری است که مسئولان فرهنگی سعی می کنند از طریق آن و از مسیر به کارگیری ترفندهایی خاص و راهکارهایی ابتدایی ، دوباره خود و مخاطبانشان را به حوزه ذهن بازگردانند تا از مخمصه ی اجراییات امور فرهنگی نجات پیدا کنند. به دیگر سخن برگزاری برنامه هایی از جنس کتاب خوانی ، گفتگومحوری ، دعوت از فلان سخنران معروف و امثال چنین کارهای به ظاهر فرهنگی ، غالبا چرخشی است دوباره از مقوله های رفتاری به سمت مقولات ذهنی. حال آنکه به نظر می رسد شیوه مطلوب ، رسیدن از حوزه های عمیق ذهنی به سمت حوزه های ملموس رفتاری است.

مشکل دوم که به مراتب فراگیرتر و حادتر از آفت اول است؛ اقتدا کردن و تبعیت بی چون و چرا از راهکارهایی است که از جنس آفت های نوع اول می باشند! در واقع اگر دسته اول فعالان فرهنگی با علم به دشواری ورود به مباحث اجرایی به سمت مسائل ذهنی برگشت می کردند ، گروه دوم به صورت کاملا تقلیدی از گروه اول تبعیت می کنند. آنچه مسلم است کلیشه سازی از برنامه ها و موضوعات ذهنی وقتی بدون فکر و صرفا تقلیدی انجام شود به چیزی جز تفکرات قالبی ، دُگم و بدون خلاقیت منجر نمی شود و نتیجه این طرز فکر زمانی مشخص می شود که فعال فرهنگی مورد نظر در پاسخ به هر سوال و هرمسئله فرهنگی ، نسخه ای یکسان ، تکراری و بدون فکر می پیچد و بدون ذره ای تأمل بحث فرهنگی را مترادف مسابقه کتابخوانی ، دعوت سخنران و نهایتاً برگزاری یک نمایشگاه ، همایش یا اکران یک فیلم می داند و به سان فردی می ماند که با در دست داشتن یک دکمه می خواهد لباسی را برای آن دکمه سفارش دهد و در این مثال دکمه استعاره ای است از قالب های از پیش تعیین شده برگزاری برنامه ای مثل یک همایش و لباس استعاره ای است از موضوع و محور اصلی که باید در قالب تنگ و صوری ما بگنجد!

باید گفت همین آفت دوم که محور اصلی تلنگر ما نیز هست وقتی خطرناک تر می شود که منجر به دگم اندیشی موضوعی شود و دگم اندیشی موضوعی در این نوشتار به این معناست که فعالین فرهنگی حوزه ی گسترده فرهنگ را تنها در یکی دو موضوع خلاصه کنند تا نتیجه این تفکر قالبی منجر به نوعی کوته اندیشی و غفلت از مسائل به روز و مختلف حوزه فرهنگ بشود.

و اما تلنگر اصلی: کمتر از بیست سال می شود که معضل دگم اندیشیِ موضوعی ، در حوزه فرهنگ به واسطه حضور پر رنگ یک واژه در کنار مقوله فرهنگ تشدید هم شده است و این واژه ی پر طمطراق که به نوعی قوز بالای قوز حوزه فرهنگ محسوب می شود واژه ای نیست جز کلمه ی پر سر و صدای "رسانه" که به عقیده بنده کاتولیزگر دگم اندیشی موضوعی در حوزه فرهنگ است.

همانطور که می دانیم دوگانه ی فرهنگ و رسانه در سال های اخیر بیش تر در حوزه ادبیات ، رمان و سینما تعریف شده است و از این میان تأکید بر مقوله سینما به قدری غلیظ بوده است که به سان فراخوانی همه گیر برای بچه های حزب اللهی در جهت ورودهای غالباً کور به این عرصه مبدل شده است و اگر چه در سال های اخیر نوع دیگری از کارهای فرهنگی - رسانه ای در قالب وبلاگ نویسی ها و حاشیه نویسی برای سایت های خبری نیز به فعالیت های رفقای فرهنگی – رسانه ای اضافه شده است. اما کانون اصلی توجه ها همچنان معطوف به همان موضوع سینما باقی مانده است.

در اینجا مقصود نگارنده شمشیر بستن از رو در مقابل مقوله سینما نیست بلکه بنده نیز به اهمیت ضرورت پرداخت و اثرگذاری این حوزه معترف بوده اما آنچه قابل تامل است خلاصه شدن قاطبه ی قریب به اتفاق فعالیت ها و موضوعات فرهنگی در عرصه ی تنگ سینما و خالی بودن ظرفیت عظیم بقیه ی حوزهای فرهنگی – رسانه ای است.

باید گفت سینما از این جهت در فعالیت های فرهنگی برجسته است که به خوبی عرصه ذهنیات ، ایده ها و عقاید را به عرصه اجراییات ، عینیات و زندگی ملموس انسان پیوند می دهد اما سوال اصلی اینجاست که در شرایطی که محصولات فرهنگی جهان غرب به عنوان فرهنگ مقابل و مهاجم به صورت دائمی و به روز در حال تغییر ، پویایی و به روزرسانی است ، آیا اکتفا کردن به موضوع سینما به عنوان تنها راهکار فرهنگی - رسانه ای ، استراتژی صحیحی است؟

بحث و استدلال پیرامون صحّت و سقم این مدعی فراوان است و آسیب شناسی فعالیت های ما در عرصه سینما نیز فرصت و مجال خاص خود را می طلبد. اما صرفا از نگاه جامعه آماری مخاطب اجازه دهید یک مقایسه ی اجمالی داشته باشیم بین کعبه ی آمال فعالیت های فرهنگی - رسانه ای ما (سینما) و یکی از پیش پا افتاده ترین محصولات جدید فرهنگی غرب.

خارج از بحث های نقد محور و محتوایی ، پرفروش ترین فیلم سینمایی سال جاری فروشی در حدود 5 میلیارد داشته است که با یک ضرب و تقسیم ساده و با اغماضی خوش بینانه مخاطبی در حدود دو میلیون نفر داشته است که این عدد چیزی حدود 3 درصد جمعیت کشور است در حالی که بنا بر آمار دیگری که پایگاه World Internet Stats منتشر کرده ، جمعیت کاربران فیسبوک در خاورمیانه در حدود 23 میلیون نفر اعلام شده است که کاربران ایرانی 46 درصد آن را تشکیل می‌دهند. بنابراین آمار کاربران ایرانی رقمی در حدود 11 میلیون نفر می‌شود و البته آمارهای دیگر جمعیت 18 میلیونی را نیز ذکر کرده اند و این در حالی است که این سایت در کشور ما فیلتر است.

همچنین بر اساس اطلاعات جدیدتری آخرین آمارها از تعداد کاربران اینترنت در ایران نشان می دهد که ۶۰ درصد مردم از اینترنت استفاده می‌کنند؛ یعنی حدود ۴۵ میلیون نفر. از طرف دیگر پلیس فتا می گوید که حدود ۸۵ درصد کاربران ایرانی عضو شبکه های اجتماعی خارجی مانند فیس بوک و گوگل پلاس هستند. این یعنی در حدود ۳۸ میلیون ایرانی در شبکه های اجتماعی فعالیت می کنند.

از سوی دیگر تعداد کاربران حوزه اپلیکیشن های موبایل روز به روز در حال افزایش است و تنها در یک نمونه ، نرم افزار wechat که براساس گزارش GlobalWebIndex پنجمین اپلیکیشن پرکاربرد جهانی است تا آگوست 2013 بیش از 400 میلیون کاربر بین‌المللی ثبت شده دارد توانسته است تا در کشور ما نیز در کمتر از 5 ماه میزبان حدود 4.5 میلیون ایرانی باشد و استقبال و فراگیری از چنین محصول عملیاتی فرهنگی - رسانه ای به قدری بالا بود و هست که کاربران به سرعت در جستجوی دستیابی به نرم افزارهای جایگزین برآمدند به صورتی که آمارهای یکی از نهادهای مرتبط با این حوزه نشان می‌دهد از حدود چهار و نیم میلیون کاربر وی چت در کشور ۴۸ درصدشان در دو روزِ بعد از فیلتر شدن این نرم افزار ، فیلتر شکن نصب کرده‌اند یعنی ۴۸ درصد فقط در ۴۸ ساعت اولیه برای بازگشت اوضاع به روال قبل برای پیدا کردن فیلتر شکن قابل نصب روی تلفن همراه تلاش کرده و طی این تلاش ، موفق به یافتن و نصب فیلر شکن بر روی تلفن همراه خود شده‌اند و چه بسا درصد بالایی از سایرین هم در ساعات و روزهای بعد همین مسیر را رفته باشند و درحال حاضر نیز بازار چنین محصولاتی به شدت داغ و تازه است و در عین حال محل سرمایه گذاری کلان جبهه دشمن نیز به شمار می رود.

خلاصه ی کلام این که با اکتفا به ذکر همین چند نمونه در حوزه محصولات جدید فرهنگی - رسانه ای جبهه ی مقابل باید توجه داشت که ضرورت مقابله هدفمند و پرداخت تئوری و عملی به این موضوعات انکارناپذیر است. در واقع محصور شدن بحث های فرهنگی در حوزه هایی چون سینما که روز به روز حیطه اثرگذاری آن رو به کاهش است نباید موجب غفلت از مسائل فرهنگی - رسانه ای روز شود. البته پرداخت متناسب به حیطه سینما نیز ضروری است. منتهی آنچه بیش تر در جامعه ما مبتلی به و الزامی است مسائل مرتبط با حوزه های جدید ارتباطاتی از جمله بحث هایی در حوزه سواد رسانه ای ، حیطه عملیاتی تولید محصولات جدید رسانه ای ، بحث های سبک زندگی و نسل سوم و چهارم رسانه های جمعی است. در پایان امیدوارم تا با پرداختی متوازن و معقول به حوزه های مختلف هنر و رسانه و با یک استراتژی معقول و هدفمند بپردازیم و خارج از افراط و تفریط ها و درجا زدن های معمول به صورت پویا و بومی از مرزهای عقیدتی و فرهنگی خود حراست نموده و با تبعیت عملی و خلّاق از رهنمودهای رهبر عزیز انقلاب با فرهنگی تهاجمی ، چشم به مرزهای نامرئی فرهنگ های بین المللی نیز داشته باشیم و بحث صدور گفتمان انقلاب اسلامی را در حیطه عمل نیز محقق نماییم. ان شاءالله

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">