قدرت اعتراض خیابانی
علی پورجباری
اوکراین پس از روسیه پهناورترین کشور اروپاست و سرنوشتسازترین حلقه غرب در زنجیره مهار روسیه است و گلوگاه انرژی اروپا محسوب میشود و ۲۵ کشور اروپایی، واردکننده گاز از روسیه هستند و همه خط لولهها بهجز یکی از خاک اوکراین میگذرند و به عبارتی 50 درصد از گاز طبیعی و 75 درصد از نفت خام وارداتی خود را از مسیر اوکراین تهیه میکند. این یعنی اوکراین گلوگاه درآمد گازی روسیه نیز محسوب میشود. از سوی دیگر اوکراین ترانزیت بیش از 80 درصد از کل صادرات روسیه به اروپا را بر عهده دارد و از نظر نظامی اوکراین بعد از روسیه دارای بزرگترین ارتش اروپا است. اوکراین بین سال های 2008- 2012 توانست رده نهم جهانی در صادرات تسلیحات را از آن خود کند و دیگر رقبای خود نظیر آلمان، فرانسه، انگلیس و ایتالیا را پشت سر بگذارد. مثلث روسیه، اوکراین و اتحادیهی اروپا به هم نیاز مبرم دارند؛ نیازی که اقتصاد و منافع ملی کشورها را دو به دو به هم وصل کرده است. سابقهی دولتهای متعدد در این کشورها، این گزاره را اثبات میکند که با تغییر دولتها به غربگرا یا روسگرا این نیاز متقابل تغییری نکرده است. به تعبیر دیگر، اتحادیهی اروپا اوکراین را مهمترین کشور اروپای شرقی از حیث جغرافیای سیاسی و منافع اقتصادی میداند.
گسست اجتماعی در اوکراین
از منظر جامعهشناسی سیاسی، تحولات اوکراین، ریشه در چهار شکاف و گسست اجتماعی دارد که عبارتاند از شکاف مذهبی بین ارتدکسها و کاتولیکها، شکاف قومیتی بین روستباران در شرق و اوکراینیها در غرب، شکاف ساختاری متأثر از بافت اقتصادی صنعتگران در شرق و کشاورزان در غرب و در آخر شکاف سیاسی بین روسگرایان و غربگرایان.
این از همگسیختگی اجتماعی عملاً این کشور را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده و فرآیندهای سیاسی در اوکراین را با مشکل جدی مواجه کرده است، آنگونه که دستبهدست شدن دائمی قدرت بین روسگرایان و غربگرایان، این کشور را به مرحلهای رسانده که اولاً کمتر دولتی در کییف بتواند برنامهای جامع برای پیشرفت کشور تهیه کند و ثانیاً همیشه در معرض بروز اعتراضات و مخالفتهای مردمی (با تحریک گروههای سیاسی جبههی مقابل) قرار گیرد؛ موضوعی که پس از انقلاب نارنجی، تبدیل به امری مرسوم شد. از سویی دیگر فساد گستردهی مالی در سطوح عالی و فقدان برنامه و ارادهی لازم برای نظارت و مبارزه با فساد در هر دو جریان یادشده همواره موجی از نارضایتی های عمومی را به همراه داشته است؛ بنابراین این گسست اجتماعی مسئلهای نیست که لزوماً با جابجایی قدرت و تغییر دولتها از روسگرا به غربگرا و بالعکس، حل شود. لذا تا فکری همهجانبه و با همکاری کشورهای تأثیرگذار در تحولات داخلی اوکراین تهیه و عملی نشود، وضعیت به همین شکل تداوم خواهد داشت.
نافرمانی خشونتآمیز خیابانی
اگر در میانهی تجمعات ضد دولتی مخالفان، سناتورهای آمریکایی و مقامات اروپایی وارد میدان استقلال نمیشدند و علناً حمایتهای خود مبنی بر دعوت از معترضان اوکراین برای پایداری بر خواستههای خود را اعلام نمیکردند، شرایط برای حل و فصل مسالمتآمیز برخی انتقادات فراهم میشد؛ اما نزدیکی انتخابات ریاستجمهوری 2015 اوکراین و نگرانی از تأثیر کمکهای روسیه به کییف در کوتاهمدت که میتوانست در نتیجهی انتخابات به نفع یانکوویچ و مسکو مؤثر باشد، غرب را بر آن داشت تا با رادیکالیزه کردن اعتراضات، نتیجهی مخالفتها را زودتر مشخص کند. به هر جهت به نظر میرسد که دولت آینده در اوکراین، دولت مستعجل خواهد بود.
هرچند غرب همانند دیگر موارد انجام کودتاهای خزنده و انقلابهای رنگی ادعا دارد که دوران جنگ سرد به پایان رسیده و با روسیه در معادلات جهانی همگرایی دارد، اما واکاوی بحران اوکراین و نقش سازمان های اطلاعاتی غربی، عکس این ادعا و گرم بودن آتش زیر خاکستر بلوکبندی جهان به دو قطب شرق و غرب همانند دوران جنگ سرد را در هزاره سوم اثبات میکند. از این منظر غرب در کنار بحرانسازی در عرصه داخلی روسیه به دنبال بحرانسازی در حوزه پیرامونی آن نیز هست که به دلیل شرایط حساس و ویژه اوکراین بخش عمدهای از این تحرکات در قبال این کشور صورت میگیرد.
اکنون اوکراین علاوه بر نظامیان خود، از مزدوران آمریکایی برای سرکوب ساکنان جداییطلب جنوب شرق اوکراین استفاده میکند. شرکت خصوصی «گری استون» متشکل از نیروهای ویژه آمریکایی بالباس فرم نیروهای واحد ویژه ضد شورش «سوکول» برای شرکت در عملیات سرکوب به این مناطق اعزامشدهاند و این مسئله مسکو را نگران کرده است.
اگر انقلاب رنگی را بتوان به خیابان کشاندن «اقلیت فعال» برای تحمیل خواستههایشان بر «اکثریت خاموشی» که به دولت مستقر رأی داده و در خانه نشستهاند، تعریف کرد، میتوان نام تحولات اخیر اوکراین را «نافرمانی خشونت آمیز خیابانی» گذاشت؛ نوع جدیدی از انقلابهای رنگی که طی آن، اقلیت فعال این بار با سلاح در خیابانها حاضرشده و خواسته خود را تحمیل کرده است.
سوریه و تحولات اوکراین
از جنوبیترین نقطه درعا در سوریه تا غربیترین نقطه در اوکراین، آمریکا به همراه اروپا در جبههای واحد در برابر روسیه ایستادهاند. بعد از آنکه بحران اوکراین به محل کشمکش و زورآزمایی غرب و روسیه تبدیل شد برخی رسانهها از جمله رسانههای وابسته به کشورهای عربی، ریشه این تنش را تاوانی عنوان کردند که روسیه به خاطر پیروزی در سوریه پرداخت خواهد کرد. البته این تحلیل و گمانه نیز بیراه نبود. مسکو با حضور فعال در بحران سوریه، توانست با امضاء توافقنامه درباره امحاء تسلیحات شیمیایی سوریه، راه اقدام نظامی غرب در این کشور را ببندد و مانع حمله آمریکا به سوریه شود. ناگفته نماند مدتهاست که بین سوریه و اوکراین ارتباطهایی وجود دارد. پیش از آغاز درگیریهای سوریه، اسد به اوکراین سفر کرد و قرارداد مهم تجاری منعقد نمود که با ستایشهای یانوکوویچ روبرو شد. یانوکوویچ در آن زمان عنوان کرد که سوریه دروازه اوکراین رو به خاورمیانه است. البته مناسبات نزدیکتری نیز وجود دارد: تعداد زیادی از دانشجویان سوری در دانشگاههای اوکراین تحصیل میکنند و بسیاری از شهروندان اوکراینی از والدین سوری و اهل شوروی، پیش از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی متولد شدهاند. حتی ژنرالهای کهنهکار سوری نیز کییف را به خوبی میشناسند زیرا در دوران شوروی سابق، در اوکراین آموزش نظامی دیدند؛ اما اکنون پرسش حقیقی برای سوریه این است: اگر آمریکا اوکراین را به روسیه ببخشد تا در ازای آن پوتین دست از حمایت از اسد بردارد چه اتفاقی میافتد؟ بههرحال مخالفان ثروتمند و دیرین اسد در حاشیه جنوبی خلیجفارس اکنون اوکراین را میدان عملی برای زیر فشار قرار دادن روسیه قرار دادهاند و دلارهای نفتی را با نظارت غرب روانه کشور فقیر اوکراین نمودهاند. به نظر میرسد که روسیه قصد دارد در صورت اتخاذ موضع مخالف با اقدام نظامی روسها در اوکراین توسط آمریکا و اروپا، در روش تعامل خود در دو موضوع ایران و سوریه تغییرات عمده اتخاذ کند و ممکن است شاهد نقش حمایتی گستردهتر روسیه از سوریه باشیم؛ هرچند که این بار روسیه در دو جبهه زیرفشار خواهد بود و کار دشوارتر از گذشته خواهد بود.
ایران و تحولات اوکراین
بحران جاری اوکراین بار دیگر این بحث سنتی گرایش به شرق یا غرب را در محافل روشنفکری و سیاستگذاری ایران مطرح کرده که سیاست ایران در برخورد با این بحران چگونه باید باشد؟ چرا که دو طرف درگیر در بحران، یعنی روسیه و غرب (آمریکا)، با دو موضوع اصلی و جاری سیاست خارجی ایران یعنی مذاکرات هستهای و بحران سوریه ارتباط مستقیم دارند، موضوع برای ایران حائز اهمیت است. از طرفی روسیه متحد بینالمللی ایران در مذاکرات هستهای و حامی اصلی سیاست های ایران در دستیابی به یک راه حل سیاسی در بحران سوریه است و از طرف دیگر همزمان ایران در مسیر تنشزدایی با غرب بهخصوص اتحادیه اروپا برای رفع تحریم های بینالمللی و کاهش فشارهای سیاسی قرار دارد. در این شرایط ایران چگونه باید رفتار کند؟
دیدگاه اول معتقد است که ایران به طور طبیعی باید بهطرف روسیه گرایش داشته باشد. البته این به معنای حمایت از سیاست روسیه در ارسال نیروی نظامی به شبهجزیره کریمه نیست. بحث اصلی این است که ایران با روسیه در مهار دامنههای نفوذ غرب در منطقه منافع مشترک دارد. سیاست غرب در خاورمیانه بعد از تحولات عربی به گونهای بوده که سعی کرده حکومت های طرفدار خود را در منطقه از جمله در مصر و سوریه روی کار بیاورد. اکنون نوبت اوکراین رسیده و فردا هم میتواند شامل روسیه یا ایران شود. پس منطق نزدیکی دو کشور از این دیدگاه راهبردی-سیاسی و بر مبنای رفع تهدید غرب و همچنین گسترش همکاری های منطقهای برای افزایش نقش آنها است. این دیدگاه در میان اصولگرایان محافظهکار رواج زیادی دارد.
دیدگاه دوم معتقد به بیطرفی محض است و معتقد است که ایران نباید دخالتی در تنشهای طرفهای درگیر در اوکراین کند و از طرفی سیاست ایران نباید به گونهای باشد که پیام اشتباه به غرب در مسیر تنشزدایی جاری بدهد و به دو طرف درگیر در بحران این پیام را برساند که ایران تنها در بحرانهایی درگیر میشود که منافع و امنیت ملی کشور را به طور عملی به خطر بیاندازد. این گروه که عمدتاً اصلاحطلب هستند، همان دسته افرادی هستند که از تحولات اخیر در اوکراین که به برکناری ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور این کشور منجر شد، بعضاً با عنوان تحولی کاملاً «دموکراتیک» یادکرده و از همان نقطهنظری به تحلیل وقایع این کشور میپردازند که تحلیلگران غربی این کار را انجام میدهند.
بهعنوان مثال عدم شرکت نماینده ایران در جلسه تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص بیاعتباری همهپرسی جمهوری خودمختار کریمه در 16 مارس؛ بیش از پیش نمایانگر ظهور و بروز این تفکر در سیاست خارجی دولت یازدهم است. چرا که بر اساس عرف موجود در سازمان ملل عدم شرکت در رأیگیری نوعی موافقت درجه دو تلقی میشود زیرا اگر بیتفاوت یا بیطرف باشند رأی ممتنع میدهند. نمایندگان کشورها زمانی در رأیگیری شرکت نمیکنند که بهصورت غیرمستقیم موافق قطعنامه پیشنهادی هستند، اما به هر دلیل نمیخواهند رأی موافق بدهند. در این رأیگیری دولت ایران همپای رژیم صهیونیستی در رأیگیری شرکت نکرد!
با اینحال، با بررسی دقیقتر اوضاع جاری در اوکراین و تحولات منطقهای و بینالمللی پیرامون این کشور، مشخص میشود که هر دو این رویکردها از ضعف جدی تحلیل رنجبرده و نگاه دقیقی نسبت به تحولات جاری در عرصه بینالملل از یک سو و الزامات موفقیت سیاست خارجی ایران از سوی دیگر ندارند. چرا که یکی از دلایل اهمیت اوکراین برای ایران از آنجهت است که اولاً، بخشی از صنایعی که روسیه در نیروگاههای هستهای ایران از آنها استفاده میکند، ساخت کشور اوکراین هستند و از طرفی ایران با اوکراین در زمینه هوافضا و امور دفاعی همکاریهای خوبی دارد.
اما دیدگاه سوم معتقد به "بیطرفی فعال" است یعنی پرهیز از ورود به بلوکبندیهای شرق و غرب و از سویی دیگر نفی مداخله آشکار قدرتها در تحولات اوکراین و حمایت از هرگونه روند مردمسالارانه و به دور از خشونت، در تحولات اوکراین. از منظر پیشینه تاریخی هم ایران در سه بحران در طی دو دهه گذشته این سیاست بیطرفی فعال را در دستور کار داشته است. نخست، در جنگ اول خلیجفارس ایران و حمله عراق به کویت در طی 1990-1991، دوم در بحران افغانستان در سال 2001 و سوم در جنگ دوم خلیجفارس سال 2003 .
حال مقامات غربی با ابراز نگرانی از احتمال بههمآمیختگی بحران اوکراین و مذاکرات هستهای با ایران، امید دارند تا از گره خوردن این دو مسئله جلوگیری کنند. در این میان، «جان کری» وزیر خارجه آمریکا ابراز امیدواری کرده که این بحران نقشی در روند مذاکرات نداشته باشد و «مایکل مان» سخنگوی «کاترین اشتون» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز از «عدم تأثیرگذاری بحران اوکراین بر مذاکرات هستهای» سخن گفته بود. اما با اینحال نماینده روسیه در مذاکرات هستهای با گفتن اینکه: «پیوستن کریمه به روسیه بسیار مهمتر از پیشرفت در مذاکرات هستهای ایران است»، آب سردی بر امیدها برای مصونماندن مذاکرات ایران و غرب از بحران اوکراین ریخت. نیویورکتایمز در این خصوص مینویسد: «اگر پس از بحران شبهجزیره کریمه، روسیه سیگنالهای ضعیف شدن همکاری خود با غرب را بفرستد؛ فشار به تهران در موضوع هستهای کاهش خواهد یافت». گری سیمور مشاور امور خلع سلاح هستهای در دولت اول اوباما نیز میگوید:«اگر روسیه به دلیل الحاق کریمه به خاکش از سوی غرب مورد تحریم قرار گیرد و به طور متقابل مسکو به این تحریمها واکنش نشان دهد، وضعیت گروه ۱+۵ که در حال مذاکره با ایران است، به هم خواهد پیچید». او میافزاید: «مشکل این خواهد بود که اگر ایران احساس کند در بین اعضای گروه ۱+۵ اختلاف افتاده است، فشار کمتری را برای عقبنشینی در موضوع هستهای احساس خواهد کرد. ایرانیها در حال حاضر در موضوع اوکراین سیاست صبر و انتظار پیشه کردهاند. آنها به هر جهت تمایل زیادی برای سازش ندارند اما پس از بحران اوکراین منتظر می مانند تا ببینند این بحران چگونه خاتمه خواهد یافت».
پدیده قدرت مخالفت خیابانی
فارغ از موضوع هستهای آنچه قابلتوجه به نظر میرسد این است که امریکا و همپیمانان غربی پس از ناکارآمدی نسخه انقلاب رنگی در اوکراین؛ تلاشهای نوینی برای بهکارگیری نسخه جدیدی از براندازی با عنوان "قدرت مخالفت خیابانی: The Power of Street Protest" آغاز نموده است که در صورت موفقیت این سازوکار جدید، به نظر میرسد که این نسخه در سایر کشورهای هدف، بازتولید شود. «گِرک استیل» در گزارشی برای مجله فوربس در توضیح این مسئله مینویسد: «انقلاب نارنجی که در 2004 با خشونت آمده بود، یک بار دیگر به خیابان ها بازگشت ... اوکراین مانند سال 2004 بی پرواست: زمانی که همه با وجود سرمای منجمد کننده، به خیابان ها آمدند. اما من اکنون متوجه یک تفاوت شدهام. انقلاب نارنجی با یک استراحت، بیانیهای جسورانه میدهد که انتخابات؛ دیگر نمی تواند به سرقت رود. این بار مردم برای ساختن یک پل به آینده، برای وادار ساختن کشور به اتخاذ استانداردهای بین المللی به خیابانها آمده اند. میدان انقلاب نارنجی تغییر کرده است، اینجا هر کس به شما خواهد گفت؛ آنها اصلاحات میخواهند. بنابراین درباره چگونگی وقایع اوکراین، چشمها را گشوده نگه دارید؛ چرا که این وقایع می تواند، یک سکوی پرتاب برای سالهای آینده باشد». در همین زمینه «لیلیا شتسوا» از اعضای بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی میگوید: «احتمال دارد وقایع اوکراین در دیگر کشورهای منطقه و حتی خود روسیه نیز تکرار شود. اوکراین ضعیفترین حلقه زنجیره متحدان روسیه در عصر پسا شوروی بود. وقایع مشابه در سایر کشورها کاملاً ممکن و محتمل است».
بههرحال بهرهگیری از ابزارهایی چون:
فساد و مشکلات اقتصادی برای ایجاد نارضایتی اجتماعی
ایجاد باور عمومی در خصوص لزوم تعامل و کرنش در برابر غرب بهعنوان تنها راه حل مشکلات اقتصادی
بهرهبرداری از حبس زندانیان سیاسی و امنیتی برای شعلهور نمودن آتش فتنه خیابانی
از جمله مواردی هستند که در قالب "قدرت مخالفت خیابانی" آشکارا در مدل براندازانه اوکراین عملیاتی شد و ممکن است بهزودی و بهصورت کورکورانه در ایران و یا سایر کشورهای منطقه دنبال شود.
ارسال دیدگاه: