‪Google+‬‏
حجاریان می‌‌گفت جنبش دانشجویی حرف مفت است :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




حجاریان می‌‌گفت جنبش دانشجویی حرف مفت است

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ب.ظ

جنبش دانشجویی ایران در چه سالی شکل گرفت؟

فضای دانشجویی در شرق متاثر از جریاناتی است که 1968 در آلمان و فرانسه اوج گرفت، این تقریبا مبنای جهانی هویت و شخصیت دانشجویی است که اثرگذار بود یعنی جامعهی جهانی را به این نگاه برد، دانشجو در حوزهی دانشگاه میتواند علاوه بر درس خواندن یک نقش مکمل اجتماعی اثرگذار هم داشته باشد. مهمترین ویژگی این جریان چپ گرایی بود. چپ گرایی به معنای نپذیرفتن وضع موجود کاری و تحول خواهی در مقابل محافظه کاران است.

جریان دانشجویی در آلمان و فرانسه تحول ایجاد کرد و این منجر به عوض شدن دولت شد. چپگرایی در مقابل لیبرالیسم قرار گرفت و سرمایهداری را تئوریزه میکرد به نحوی اخلاق را وارد سیاست و اجتماع میکردند که جریان دانشجویی از این روشنفکرها متاثر میشد. بنابراین این مدل را شما در ایران میبینید، جریان دانشجویی قبل از انقلاب چپ و متاثر از روشنفکرها به نظر میرسد. در ایران نقطهی شروع جریان دانشجویی چهارده سال بعد از تاسیس دانشگاه تهران، یعنی 1327 است که تشکل دانشجویی انجمن اسلامی در دانشگاه تهران تاسیس شد. اما نقطهی عطفاش که هیمنهی اجتماعی پیدا کرد و در تاریخ ثبت شد همان آذر 32 است. در قصهی آذر 32 اندیشهی آمیخته، به ملی گرایی و چپگرایی ملموس است. در قضایای سال 32 یک جریان اسلامی نمیبینید بلکه یک جریان چپ یعنی ضد غربی و بعد جریانی متاثر از گفتمان غالب ناسیونالیست مدنی مصدق وجود دارد.

 بنابراین از نظر فکری این نقطهی عطفی است منتها جالب است بدانید که بعد از انقلاب کمونیست شوروی و بعد از انقلاب 1941 چین، جریان غالب بر روشنفکران جهان، حتی در غرب تقریبا جریان چپ است. در ایران هم اینگونه است حتی مسلمان‌‌ها و اسلامگرا هم چپ اند. جلال آل احمد یا شریعتی، اینها بالاخره روشنفکر مسلماناند اما خواستگاه مبنای فکری شان چپ است، یعنی از گفتمان چپ جهان متاثراند. همهی اینها دنبال تحول خواهی، تغییر وضع موجود، سوءظن به قدرت، مخالفت با سرمایه داری، مستضعف نوازی و... اینها گروه‌‌هایی بودند که مبتنی بر جریان چپ موجود در جهان بودند. بنابراین شما شریعتی را یک آدم مسلمان ولی چپ میبینید.

 

تعلقات دینی از چه سالی در جنبش دانشجویی بروز پیدا میکند؟

از سال 44 نحله‌‌های دینی به جریان دانشجویی چپ تزریق میشود و این در قالب مجاهدین خلق بروز میکند، کسانی که میخواهند تلاش کنند یک محتوای اسلامی داشته باشند اما مارکسیست را ابزار و روش مبارزه با امپریالیست و سرمایه داری میدانستند. جوان‌‌هایی که سازمان مجاهدین خلق را تشکیل دادند قبل از سال 44 آدم‌‌هایی بودند که با روشنفکران مسلمان که یک کمیراست بودند مثل بازرگان یا آیت الله طالقانی ارتباط داشتند اما چون اینها مبارزه شان با نظام سیاسی مستقر یک مبارزه مسالمت آمیز بود دیگر حوصله نداشتند چون دانشجوی مبارز خیلی اهل مبارزه مسالمت آمیز و منطقی نیست. اینها جدا شدند از نهضت آزادی و البته امام هم بعدا تاکید میکند اینها فرزندان منافقین و فرزندان عزیز مهندس بازرگان هستند، کسانی که مجاهدین خلق یا منافقین را تشکیل دادند، تلفیقی از یک جریان فکری درست کردند که خوبهایشان میآمدند میگفتند سوسیالیست‌‌های خداپرست هستیم. در نتیجه از سال 44 تا 54 اوج رشد چپ گرایی مسلحانه در جریان دانشجویی ایران است و چیزی از جریان اسلامی در دانشگاه نمیبینید حتی ملی گرایی هم نمیبینید. در این یک دهه جریان چپ بر دانشگاه‌‌ها غالب است فداییان خلق، توده، مجاهدین خلق، مائوئیستها، یک عده متاثر از کمونیست شوروی، مائوئیستها متاثر از کمونیست چین و خوجه ایسم که متاثر از کمونیست آلبانی بودند. بعضی از این گروهها سال 44 دست به اسلحه میبرند و سال 46 تا 48 اوج این جنگ مسلحانه است، ماجرای حمله به پاسگاه سیاه کل به رهبری بیژن جزنی دانشجوی دانشگاه تهران اوج این قصه است. جریان مجاهدین خلق که مثلا بزرگترین جریان دانشجویی چپ بود و برخلاف دیگران مدعی دین هم بود سال 54 به این نتیجه رسیدند که باید از اسلام به مارکسیست تغییر ایدئولوژی بدهند چون از نظر اینها مارکسیست ابزار مبارزه است.

بنابراین نکتهای که بسیار دردآور است و جریان دانشجویی ما امروز کمتر میداند این است که اردیبهشت سال 54 موعد تغییر ایدوئولوژی این جریان دانشجویی از اسلام به مارکسیست و تصفیهی درونی است. حتما فلسفهی نام گذاری دانشگاه شریف را میدانید؟ این مجید شریف واقفی از شورای مرکزی مجاهدین خلق است که حاضر به تغییر ایدئولوژی از اسلام روحانیت به مارکسیست نشد و او را به راحتی کشتند. حوزهی جریان اسلامگرای مجاهدین خلق در سال 54 تصفیه شد و از بین رفت و یک قرائت جدیدی را ایجاد کردند. مثلا در حجاب زن‌‌ها، مخالفت با داشتن رابطهی جنسی به خاطر انسداد تلقی کردن در راه مبارزه و... یعنی اسلام مبارزه و نه اسلام زندگی، اما نمیفهمیدند که این دو با هم قابل جمع است.

از سال 51 به بعد در فضای دانشجویی مسلمان نحله‌‌های فکری را میبینید که تازه رشد میکنند و دلیلش ارتباطاتی است که به خاطر ورود شخصیت‌‌هایی چون شهیدان بهشتی، مطهری، باهنر و مفتح که دکترای کلاسیک گرفته و مقام معظم رهبری در مشهد به عنوان روحانی وارد عرصهی دانشگاه شده و یک کار راهبردی را شروع کردند، اینها از روحانیون انقلاب هستند که سبقه و ارتباطات دانشجویی داشتند. در این ارتباطات یک جریان دانشجویی اصیل که اگر بخواهیم برایش اسم بگذاریم باید بگوییم جریان دانشجوی معتقد به اسلام روحانیت و اسلام فقاهتی شکل گرفت. و نمونه‌‌هایش مثل حسین شریعتمداری که قبل از انقلاب به زندان میروند و از آن التقاطی‌‌های در زندان نیستند. یا خیلی از کسانی که در موتلفه بودند و با پیروزی انقلاب جریان چپ گرایی به گفتمان اسلامی تبدیل میشود. البته چون حاکمیت اسلامی پشتوانه جریان دانشجویی مسلمان است در دانشگاه یک قوهی قهریه هم پشت کار هست. بنابراین سال‌‌های اول انقلاب یعنی 58 و 59 جریان دانشجویی چپ را در مقابل جریان دانشجوی مسلمان با نحله‌‌ها و تکثر فراوان در دانشگاه‌‌های ایران میبینید. به قدری جریان چپ در دانشگاه‌‌های ایران گسترده بود که منجر به تعطیلی دانشگاه‌‌ها شد. چون برای جوان دانشجو کمونیست بسیار جذابتر از امپریالیسم و لیبرالیسم بود. چون همین که بحث عدالت و مواسات در آن هست جذابیت خاص خودش را دارد و برای مبارزه هم بسیار مهم است روش مبارزه و دیالکتیک شان به هرحال قابل توجه است.

 

در اوایل انقلاب چه جریاناتی در دانشگاه‌‌ها فعالیت داشتند؟

بعد از انقلاب جریان دانشجویی چند لایهی چپ مثل مائوئیستها، پیکار، فداییان خلق، اقلیتهای توده و جریان جنبش مسلمان مبارز، اینها همه حالت چپ داشتند و در دانشگاههای ما بودند تا دانشگاه تعطیل شد. اردیبهشت که دانشگاههای ما تعطیل شد شهریور جنگ شروع شد و بازتاب جنگ در شهرها و دانشگاهها یک بازتولید فرهنگ اعتقادی- مذهبی، شهادت و ایثار بود که اتوماتیک جریان چپ در دانشگاههای ما افول کرد و وقتی سال 62 دانشگاهها باز شد شما دیگر در دانشگاهها چپ به معنی آن جریان فکری وابسته به بیرون نمیبینید.

چون برایشان بار ارزشی منفی داشت، کسی از آنها نمیپذیرفت که وابسته به شوروی باشند چون شوروی افغانستان را اشغال کرده بود و امام آنها را در طراز آمریکای فاسد و اشغالگر میدانست. از سال 59 به بعد جریان چپ در دانشگاههای ایران به معنای چپ جهانی را نمیبینید. اما جریان دانشجویی مسلمان در کشور ما نه به معنای چپ کمونیست بلکه به معنای تحول خواه شکل گرفت. ما در هیچ جای دنیا هم جریان دانشجوی راستگرا نداریم چون به معنای محافظه کاری، حفظ و دفاع از وضع موجود است و جریان دانشجویی غالبا این گونه نیست. یعنی سن و سال و نداشتن وابستگی به قدرت و ثروت این روحیه را اصلا تجویز نمیکند.

بنابراین جریانی که بعد از انقلاب شکل میگیرد یک جریان ضدامپریالیستی و ضد سرمایه داری است، مثل همان چپها اما خواستگاه فکری اش چپ نیست. روش رادیکالیسمش روش چپ است اما به جهت محتوایی و فکری متاثر از امام است و این چیز جدیدی بود. نقطهی عطف این جریان 13 آبان بوده که به عنوان یک ثقل شخصیت ساز برای جریان دانشجوی مسلمان است. یعنی اگر این نقطه را بردارید شاید در سالهای اولیه از نظر عملکرد و شخصیت دانشجویی چیز جدی نمیبینیم. اما این نقطه موجب شد تشکلهای دانشجویی با هویت اسلامی معنی و مفهوم پیدا کنند، بهویژه امام این کار را تایید کرده بود. امام در تایید این کار 55 بار واژهی لانه جاسوسی را به کار میبرد. این تایید به منزلهی این بود که در افکار عمومی این بود که این جریان دانشجوی، جریانی پیشتاز، پیشرو و درست عمل کننده است. چون امام تایید کرده بود این تاریخی شد و بعدش هم که برخیهایشان توبه کردند اما از این قصه از نظر شخصیتی نان خوردند و هنوز هم دارند نان میخورند. وقتی شما به همینها نگاه میکنید میبینید که مثل مرحوم شریعتی، ته زمینهی اینها هم چپ است. البته نه چپ به معنای کمونیست، چپ به معنای تغییر و تحول خواه مثل آقای اصغر زاده، آقای عبدی یا آقای میردامادی.

انحرافات دفتر تحکیم از چه زمانی شروع شد؟

نهضت آزادیها بعد از این که میخواستند به مجلس سوم برگردند و با نهیب امام نتوانستند در این فضا راه پیدا کنند یک فضای انزوایی را شکل دادند که امام جلویش موضع گرفت و برای بازگشت به عرصهی سیاسی – اجتماعی اینها دیدند در تعامل با قدرت راهی وجود ندارد باید وارد فشار از پایین بشوند و جریان دانشجویی را به کار بگیرند. این نقطهی عطفی است که کمتر به آن اشاره میشود. در زمستان 75 مرحوم عزت الله سحابی این جمله را میگوید: «ما به این نتیجه رسیدیم گروهی که جنگ را اداره کردند دیگر در دانشگاهها نیستند، چند سال از جنگ گذشته، اینها هم فارغ التحصیل شدند و یک تغییر ذائقهای را در انجمنهای اسلامی احساس کردیم و برای تست این قصه آقای ابراهیم یزدی را فرستادیم دانشگاه امیرکبیر و از او استقبال شد و در عین حال که در مسجد دانشگاه نماز جماعت بود پشت سر ایشان یک عدهای نماز خواندند. »

این نشان میداد که جریان دانشجویی مسلمانی که مبتنی بر خط امام حرکت میکرد دچار یک تغییر ذائقه شده است. حالا این تغییر ذائقه از کجا اتفاق افتاده بود؟ به نظر بنده کشور ما مبتنی بر یک تکوین چپ و راست دچار آرایش سیاسی شد از همان زمستان 66 که شما میبینید دو طرف تلاش میکنند در دانشگاه یار گیری کنند . بنابراین همین دفتر تحکیم وحدت تقریبا به عنوان شاخه دانشجویی چپ عمل میکند و جریان راست که دستش خالی است جامعه اسلامیدانشجویان را بنا میکند در نقطه مقابل جریان راست با جریان چپ نمیتوانست خیلی هماوردی کند و جریان چپ بر دانشگاهها غالب میشود تا میرسیم به خرداد 76 یعنی سال 75 که نهضت آزادی تست کرده و نفوذ را انجام داده بود و گزینهای به نام خاتمیبه عرصهی انتخابات وارد میشود، از طرفی هم بخشی از جریان روشنفکران که از سال 68 یک جریان فکری التقاطی با محوریت سروش و حلقهی کیان درست کرده، برخی از اینها دانشجو و استاد دانشگاه بودند و جریان دانشجویی چپ را متاثر از حمایت خاتمیدر انتخابات کردند. این اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران بود که جناحی شد. در سال 76 آرایش جناحی مبتنی بر چپ و راست است و دو طرف کاندیدا دارند. بعد از اینکه این پیروزی رخ میدهد چه اتفاقی میافتد؟ اینها هم بر پیرو خط امام بودن تاکید میکنند و همچنین برای تحول خواهی در یک فضای سیاسی جدید در کشور مبتنی بر یک جمهوری خواهی محض که در واقع از بیرون به آنها تزریق میشد و این دوگانگی قابل جمع نبود. چون از نظر تئوریک مشکل داشتند و آقای حجاریان هم به صراحت گفت: «جنبش دانشجویی حرف مفت است و شما کار تئوریک اصلا نکردید یک بارکشی بود که اتفاق افتاد.»

اما با تشکیل حزب مشارکت از یک سو و میدان دار شدن جریان نهضت آزادی و ملی – مذهبیها که با آمدن خاتمی آن مرز خودی و غیر خودی هم در کشور به هم ریخته بود و با شعار ایران برای همهی ایرانیان جلو آمده بودند. آنها هم به قول مرحوم هدی صابر میگفت: «ما در زمان خاتمی کم کم از جایگاه تماشاگران پایین آمدیم و در کنار پیست نشستیم.» بنابراین این دو جریان برای چانه زنی از پایین در دفتر تحکیم نفوذ کردند. خود مرحوم سحابی میگوید: «ما برای نفوذ به حاکمیت سه عرصه را انتخاب کرده بودیم. مطبوعات، جریان دانشجویی و نفوذ به مجلس و ارکان قدرت.» اما گروهی که همراه خاتمی است در یک پروژه سه چهار ساله به عبور از خاتمی میرسند و این یک جریان عجیبی در فضای دانشجویی ما است. یک جریان دانشجویی که پیرو امام بوده بعد طرفدار یکی از جناحهای کشور شده اما به جایی میرسد که به خاطر نفوذ همان جریان ملی – مذهبیها چون به دنبال براندازی بودند این جریان رسما عبور از خاتمی را کلید میزند و این کلید را هم دوباره آقای افشار در دانشگاه امیرکبیر راه میاندازد و میآیند در سوم خرداد 81 در دانشگاه شهرکرد در نشست سراسری شان رای گیری میکنند و به عبور از جریان دوم خرداد رای میدهند. یعنی دقیقا عبور از نظام و جریان اصلاحات و به جریان ضد انقلاب وارد شدن. یعنی جریان دانشجویی ما از این جا به بعد میشود یک جریان لیبرال سیاسی – فرهنگی. ما در هیچ جای دنیا چنین چیزی نداریم و فقط در ایران اتفاق افتاده است که جریان دانشجویی در همه جای دنیا چپ است در ایران میشود راست، لیبرال و طرفدار غرب که آقای عبدالله مومنی دبیر دفتر تحکیم وحدت در سال 83 با صراحت اعلام میکند: «اگر دموکراسی را هم آمریکا در این کشور پیاده کند ما استقبال میکنیم. »

بعد نامه مینویسند به مجامع حقوق بشری که بیایید از ما و دموکراسی و جمهوری در ایران دفاع کنید. یعنی یک جریانی کاملا ضد انقلاب و عبور کردهی از نظام که اصلا متوجه نیستند که چه میخواهند و نسبت آن چیزی که میخواهند با نظام جمهوری اسلامیو قدرت مستقر و آن عقبهی جریان دفتر تحکیم وحدت چیست. اینجاست که بخشی از این جریان میخواستند همچنان چپ باشند و مسلمان بمانند انشعاب کردند و در انتخابات دانشگاه شیراز طیفی به نام جریان شیراز را میبینید که چپ منتقد به نظام و طیف علامه یک جریان لیبرال لومپن فرهنگی – سیاسی، از نظام هم عبور کرده و در حال مبارزه با نظام جمهوری اسلامیاست. به در و دیوار نظام خوردند و زندان رفتند، به غرب فرار کردند و این فرجامیبود که جریان دانشجویی مسلمان ما درگیرش شد.

از اینجا مجدد جریانات جدیدی متاثر از گفتمانهای داخل نظام، نحلههای دانشجویی دیگری را بنا میکنند. مثل انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاهها که آن هم یک اعتراض به تحکیم وحدت منحرف شده بود یا در واقع شاید جنبش عدالتخواه دانشجویی است که هم میخواهد تحول خواه بوده و هم درون نظام باشد.

دلایل انحرافات جریان دانشجویی پیرو خط امام چه بود؟

اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم که چرا جریان دانشجویی مسلمان پیرو خط امام این گونه منحرف میشود؟ نکات مهمی دارد که برخیها به آن اشاره کردندولی چون در فضای

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">