از تشکلها استفاده ابزاری می شد
با توجه به اینکه مصاحبه در مورد فضای دانشجویی است از شما میخواهم که با ذکر یک خاطره شروع کنید.
در سالهای دههی شصت یک نوع تک صدایی خاصی در دانشگاهها برقرار بود و اولین مجموعهای که به یک نوعی این تک صدایی را که بیشتر هم توسط دفتر تحکیم وحدت آن موقع انجام میشد شکست، جامعه اسلامی دانشجویان بود. ما برای راه اندازی جامعه اسلامی دانشجویان در شیراز با دوستان خیلی مطالعات مختلفی کردیم.
بحثهای زیادی داشتیم و در نهایت تصمیم گرفتیم که سال 68 این فضا را تغییر دهیم. چون تحت فشار بودیم و هیچ سالنی را نمیدادند جلسات متعددی را در خارج از دانشگاه برگزار کردیم، در نهایت در سال 69 قرار شد که یک جلسهای را در دانشگاه برگزار کنیم این جلسه را هم از قبل با مدیریت دو دانشگاه یعنی علوم پزشکی و دانشگاه شیراز هماهنگ کردیم، سالنی را گرفتیم و سخنرانان برجستهای را مثل حضرت آیت الله مصباح و حضرت آیت الله حائری را هم دعوت کردیم.
درست چند دقیقه قبل از برگزاری مراسم افرادی که مسئول سایر تشکلها بودند آمدند و درب سالن را قفل زدند و بعد که دیدند جمعیت زیادی دارد میآید درب خود دانشکده پزشکی را قفل زدند.
ما چون مبنایمان این بود که درگیری پیش نیاید سعی کردیم این رفتار خشن را به نوعی تحمل کنیم. منتها این موضوع به همین جا هم ختم نشد. شب آن روز این کسانی که بالاخره این قبیل کارها را کرده بودند یکی از دوستان ما که الان بازنشستهی وزارت جهاد کشاورزی هستند و آن موقع دانشجو بودند را هنگام بازگشت به خوابگاه تهدید فیزیکی کردند که چرا شما این جلسه را گذاشتید؟ و البته این رفتارشان خیلی انعکاس نامناسبی پیدا کرد. بعد من یک مطلب طنزی را آن موقع در روزنامه رسالت با اسم دکتر بعد از این نوشتم، در مورد این بود که چرا بعضیها خودشان را به کوچهی علی چپ میزنند؟ و این نکته را آنجا بحث کردیم که چرا نگفتند علی راست و گفتند علی چپ! و بالاخره خلاصه درگیری را نوشتم. الان فکر میکنم در آرشیو روزنامه رسالت قابل دسترس باشد.
دلیل تشکیل جامعه اسلامیدانشجویان همین تک صدایی بود یا اینکه جریان دانشجویی این را میطلبید؟
بله، جریان دانشجویی این را میطلبید. ما آن موقع دانشجو بودیم. در واقع خیلیها ناراحت بودند که اگر میخواستند فعالیت اجتماعی یا فرهنگی داشته باشند تنها راه منحصر به فردش این بود که در آن تشکل وارد بشوند. آن تشکل هم تاکید و نوع مدیریتش این بود که یک روند خاصی را در برنامههای سیاسی و اجتماعی دنبال کند و نسبت به سایر سلیقهها بسیار نوع حذفی داشتند. مثلا در انتخاباتی که برگزار میکردند یک شورایی داشتند به عنوان شورای رسیدگی به صلاحیتها. همان موقع اینها نقد میکردند که چرا شورای نگهبان در انتخابات دخالت میکند؟ خودشان در انتخابات شورای مرکزی تحکیم، شورای صلاحیت داشتند که اگر کسی از نظر شورا تایید صلاحیت نمیشد، نمیتوانست کاندیدا شود. بعضی از دوستان ما هم که میخواستند بروند در انجمن کاندیدا شوند در همان شورا بالاخره میگفتند که شما شایستگیهای لازم را ندارید و عذرشان را میخواستند.
در فضای آن روزهای دانشگاه اجازه فعالیت سیاسی به شما میدادند یا یک خفقان سیاسی بر دانشگاه حکم فرما بود؟
بخش زیادی از ایام دانشجویی ما با دوران دفاع مقدس عجین بود. به طور طبیعی این فضای دفاع مقدس بر کل فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دانشجویان یک چتر تلألویی را انداخته بود. منتهی وقتی که کار به مباحث انتخابات میرسید معمولا سلایق مختلف فرصت جلوه و بروز پیدا میکردند.
مثلا شاید اولین تفاوت سلیقهها در آن ایام در انتخابات مجلس دوم یا میتوانم بگویم در میان دورهای مجلس اول خودش را نشان داد.
جریانهای منحرف و معاند با انقلاب مثل جریانهای مرتبط با ملیگراها و منافقین حل شده بودند و رقابت به نوعی بین مدافعین انقلاب بود و در این رقابت تفاوت سلیقهها کم کم خودش را نشان میداد.
ارسال دیدگاه: