‪Google+‬‏
فرمانده ای که استراتژی جنگ را متحول کرد :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




فرمانده ای که استراتژی جنگ را متحول کرد

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۵ ب.ظ

مهدی رمضانی

پژوهشگر دفاع مقدس و استاد دانشگاه

به دنبال ظهور انقلاب اسلامی ایران، استکبار جهانی جنگی تمامعیار را به منظور نابودی انقلاب اسلامی بر ما تحمیل کرد. عوامل برتریساز دشمن بسیار چشمگیر بود و به طور طبیعی باید نتیجهای جز پیروزی برای دشمن و شکست برای کشور جمهوری اسلامی ایران حاصل نمیشد ولی نتیجه نبرد چیز دیگری شد. عوامل متعدد و منحصربهفردی صحنه نبرد را تغییر داد و شکستی معجزهگونه را بر دشمن مجهز و مغرور تحمیل کرد. یکی از عوامل منحصربهفرد در دفاع مقدس، فرماندهیِ انقلابی بود که توسط آقای محسن رضایی پایه گذاری شد.

با شروع جنگ تحمیلی فرماندهی جنگ در اختیار آقای بنیصدر گذاشته شد. در دوره فرماندهی ایشان، در ششماهه اول جنگ تا 26 اسفند 1359، چهار عملیات بزرگ طرحریزی و اجرا شد که به دلیل اتخاذ استراتژی غلط جنگ کلاسیک و عدم به کارگیری نیروهای مردمی و انقلابی تمامی آنها با شکست مواجه شد. استراتژی و فرماندهی سال دوم جنگ تفاوت و تغییرات اساسی با سال اول داشت و به خوبی از همه منابع بهرهبرداری میکرد. به ویژه از منابع انسانی که به دریای عظیم و پایانناپذیر بسیج نیروهای مردمی متصل بود. فرمانده کل تازهنفس سپاه پاسداران که به تازگی از سوی امام خمینی (ره) در شهریور و مهر سال 1360 منصوبشده بود، نوعی فرماندهیِ انقلابی را در جنگ پایه گذاری کرد.

 

 

 

تغییر استراتژی جنگ با انتصاب محسن رضایی

 

قریب به اتفاق فرماندهان جنگ از سال دوم به بعد، دارای روحیه و تفکر انقلابی بودند؛ بنابراین فکر انقلابی برگرفته از روحیه انقلابی، در مجموعه فرماندهی جنگ موج میزد. همین تفکر بود که به طور کلی به جنگ کلاسیک و محاسبات معمول آن اعتقادی نداشت و طرفدار جنگ انقلابی متکی بر تفکر انقلابی و معتقد به برتری تفکر بر عِده و عُده ظاهری در جنگ بود. همین تفکر و روحیه بود که در هیچ شرایطی از برتری ظاهری دشمن در عرصههای مختلف هراسی بـه دل راه نداد و همواره به دنبال پیدا کردن راهکار جدید، طرح جدید و فکر نو و تصمیمات شجاعانه بود تا با اتکای به آن بتواند بر قدرت ظاهری دشمن پیروز شود و ابتکار عمل را در جنگ به دست گیرد. البته در عمل نمیتوان از شیوه فرماندهی انقلابی انتظار داشت که برای همیشه شکستناپذیر باشد. آنچه که مدنظر است، فرماندهی است که ضمن دلیر بودن، مطلع و باهوش و بافراست باشد که بتواند به طور معمول در جنگ پیروزی را بهدست آورد و یا از تجربه آن برای عملیاتهای بعدی استفاده کند.

در جنگ تحمیلی ایران که ماهیت و نحوه فرماندهی آن با دیگر جنگهای جهان تفاوت اساسی داشت، تصمیمگیری و اجرای تصمیمها از عوامل مهم اداره این جنگ هشت ساله بوده است. بسیاری از این تصمیمهای ماندگار در این دوره، از جانب فرمانده سپاه پاسداران اتخاذ و اجرایی شدهاند. همچنین بسیاری از تصمیمهایی که در دوران دفاع مقدس، گرههای کور میدانهای نبرد را باز کرده و به پیروزیهای بزرگ انجامیدهاند از جانب کسانی اتخاذشده است که در سلسهمراتب سازمانی سپاه پاسداران، در آغاز جنگ فاقد تجارب و آموزشهای نظامی بوده و مسند فرماندهی ردههای نظامی را ناخواسته و به دلیل ضرورتها و وضعیت موجود پذیرفتهاند. این افراد جوان که در ابتدای ورود به جنگ، میانگین سنیشان کمتر از 30 سال بود، رفتهرفته فرماندهان بزرگ جنگ تحمیلی شدند و تصمیمهای سرنوشتسازی اتخاذ کردند. محسن رضایی یکی از فرماندهان انقلابی، خلاق، مبتکر، اهل حلم، صبر و با افکاری بلند و راهبردی و قدرت فرماندهی و سعه صدر و توان بالایی در تصمیمگیری  بود. کسی که اگر تصمیمی را بعد از بررسی های لازم میگرفت - حتی اگر بعداً مشخص میشد آن تصمیمات اشتباه بوده است-حتماً آن را اجرایی میکرد.

یکی از زمانهایی که فرمانده هان میتوانند به خوبی تصمیمگیری نمایند وقتی است که آگاهیها و تجربههای گذشته خود را به کار میگیرند اما رضایی در ابتدای جنگ و زمانی نظامی نبود و فاقد تحصیلات آکادمیک تخصصیِ نظامی و تجارب حرفهای رزمی بود و طبیعتاً نمیتوان و نباید از چنین فردی توقعِ درک و هدایت عملیات را داشت. بهطور معمول، طرحهایی که محسن رضایی پس از مشورت با فرماندهان زیر مجموعه خود ارائه میکرد، برخاسته از یک تدبیر و طرح تازه و ابتکاری بود که در ذات خود سرعت عمل، ضربات غیرمنتظره و راهکارهای غیرقابل تصور برای دشمن داشت و غالباً دشمن را مبهوت و مغلوب میکرد. رضایی قدرت استدلال و تخیل عجیبی داشت و تشخیصهای او گاهی بر اطلاعاتیترین فرماندهان غلبه میکرد اما این طرحها زمانی ارزش پیدا میکرد که تصمیم قاطع پشت آن نهفته باشد.

 در دوران دفاع مقدس طراحی عملیاتهای بزرگی همچون رمضان، سلسله عملیاتهای والفجر، خیبر و بدر و سلسله عملیاتهای کربلا، دقیقاً بر مبنای تصمیمات فرماندهی انقلابی آقای رضایی  شکل گرفت. با توجه به اینکه برخی از آنها با عدم الفتح مواجه شد ولی نشان دهنده تصمیمات قاطع ایشان میباشد. به عنوان مثال برای اجرای عملیات بدر خیلی از فرماندهان شبهه هایی را مطرح میکردند و حتی این عملیات را به دلیل عمق محیط جغرافیایی عملیات، تکرار در تاکتیک، عدم تأمین اقلام مورد نیاز یگانها، کامل نبودن توان رزم و لو رفتن عملیات محکوم به شکست میدانستند که آقای رضایی با قاطعیت اعلام میکند این عملیات باید انجام شود و در پایان عملیات عدم الفتح بودن آن اثبات میشود. به یادداشت سردار رشید توجه کنید: «به نظر میرسد فرماندهی (آقای رضایی) دستور شروع عملیات حیدر-نام قبلی عملیات بدر-که میگفتیم بدون فراهم شدن عوامل مورد نیاز که در برآوردهایمان ذکر کردیم ممکن نیست را خواهند داد.»

 

 

 

قاطعیت در تصمیم گیری و اعتماد به نفس بالا

 

اموری که تصمیم گیری یک فرمانده را به مخاطره میاندازد عبارت است از: تردید و دودلی، احتیاط بیش از حد، ترس و وحشت از مسائل و حوادث بزرگ و احساس حقارت در مقابل آنها، دستپاچگی در برابر حوادث پیشبینی نشده و آنچه نشانه عدم اعتماد به نفس است. یکی از نقاط مثبت فرماندهی محسن رضایی این بود در موارد بالا که ذکر شد کاملاً اعتماد به نفس خود را حفظ میکردند و در تصمیمگیریها بدون ترس و وحشت و تردید و دودلی تصمیم نهایی را میگرفتند. به عنوان نمونه تصمیم به انجام عملیات خیبر که تعدادی از فرماندهان مخالف اجرای آن بودند، سپس تصمیم به اجرای عملیات بدر که تعداد مخالفین بیشتر شده بود و در نهایت تصمیم به انجام عملیات والفجر 8 که اکثر فرماندهان مخالف اجرای آن بودند ولی محسن رضایی تصمیم به اجرا گرفت و روند جنگ تغییر پیدا کرد. در عملیات خیبر و بعد از یک دوره رکود و سخت، به حدی از اعتماد به نفس رسیدیم که باور کردیم میشود جنگ را ادامه داد و  آن تحمیل اراده را به دشمن استمرار داد و این برای ما خیلی مهم بود. دستاوردهای خیبر دستاوردهای متفاوتی بودند. ضمن این که این باور را هم در ما ایجاد کرد که میتوانیم در شرایط بسیار سخت و در زمینههای متفاوت و در جغرافیایی که به لحاظ نظامی خیلی نمیشود تعریف منطقی برای آن داشت، وارد شدیم؛ یعنی شاید ورود ما به خیبر باعث شد که بعدها بتوانیم در عملیاتهای فاو و کربلای 5 وارد شویم و آن اراده در آنجا ایجاد شد؛ بنابراین عملیات خیبر عملیاتی بود که شاید مهمترین دستاورد آن، شکست بنبست جنگ، شکست اراده دشمن و در واقع بالا رفتن روحیه و اراده رزمندگان بود.

 

 اشتباهات گریزناپذیر فرمانده

 

البته نباید نادیده گرفت که محسن رضایی در برخی از تصمیمگیریها هم دچار اشتباه شد؛ مانند عملیات کربلای 4 که از دو هفته قبل از عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)- مرکز عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی-احساس کرده بود دشمن تا حدی از انجام این عملیات با خبر شده است ولی باز ایشان مصرانه تصمیم بر اجرای این عملیات میگیرد. سردار شهید احمد سوداگر در سال 1385 در مصاحبه با پایگاه اطلاع رسانی بازتاب در هفته دفاع مقدس میگوید: «من در حین اجرای عملیات کربلای 5، کالکی را از یکی از سنگرهای دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک، نقشه عملیات خودمان و مربوط به طرح عملیاتی کربلای 4 است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن هنگام یکی از کالکهای خودمان را که همراهم بود در کنار کالک پیدا شده گذاشتم و دیدم بسیار شبیه به هم هستند. در کالک پیدا شده نام همه لشکرها و یگانهای عمل کننده سپاه در عملیات کربلای 4 نوشته شده بود. مفهوم یافتن آن کالک از سنگر دشمن این بود که در عملیات کربلای 4، فردی اطلاعات را برده و به ارتش بعثی داده است.»

اما در شب عملیات کربلای 4 وقتی نبرد آغاز شد و یگانها برای شکستن خط اول دشمن دست به کار شدند، معلوم شد که واحدهای دشمن، هوشیار و آماده رویارویی با رزمندگان اسلام هستند و کاملاً مجهز و مهیا برای درگیری میباشند. در واقع میتوان گفت که ارتش بعثی، تاکتیک ویژه این عملیات که عبور غواصان خطشکن از بین دو جزیره ام الرصاص و بوارین و رسیدن به ساحل جنوبی اروندرود بود را متوجه شده بود. با آغاز تهاجم قوای اسلام، ارتش بعثی بلافاصله علیه رزمندگان اسلام وارد عمل شد و پاتکهای خود را آغاز کرد و بسیاری از غواصان را در آب به شهادت رساند. به طوری که صدام، این ضد حمله را حصاد الاکبر یعنی «دروی بزرگ» نامگذاری کرد. امروزه هنوز شاهد آوردن پیکر آن غواصان هستیم و اخیراً هم از یک گور دسته جمعی در خاک عراق 175 نفر از آنها را به میهن اسلامی بازگرداندند.

یکی از مهمترین موانع اتخاذ تصمیم مؤثر برای کارهای نظامی به خصوص جنگی، گاهی وحشت از عدم پیروزی و روشن نبودن عاقبت کار است که معمولاً برخی از فرمانده هان را از اتخاذ تصمیم قاطع باز میدارد، مگر فرماندهانی که آیندهنگر باشند. عملیات خیبر یکی از آن عملیاتهایی است که برای هر فرماندهی وحشت از عدم پیروزی را به همراه داشت ولی آقای رضایی در این خصوص آینده نگری خود را نشان میدهد. به عنوان مثال وقتی تصمیم برای عملیات خیبر گرفته میشود با یک شیوه استثنایی فرماندهان را به گونه ای توجیه میکند. احمد غلام پور میگوید: «بعد از شناساییهای کامل از منطقه هور توسط قرارگاه نصرت، حالا مانده بود توجیه فرماندهان. فرماندهان را چگونه توجیه کنیم؟ آقا محسن گفتند که بیاییم فرماندهان را با فضای آب و ... آشنا کنیم، یک دفعه اینها را بیاوریم سمت هور سکته میکنند. میگویند اینجا چه چیزی است؟ اینجا چه خبر است؟ چگونه میشود اینجا کار کرد و جنگید؟ به هر حال بحث شد چه کار کنیم. بنا شد که همه فرمانده لشکرها را در یک سفر دریایی جمع کنیم و اینها را ببریم با آب و دریا آشنا کنیم. فرماندهان جمع شدند و آقا محسن هم بود و همه رفتیم بوشهر. جلسه اول را که گذاشتیم خیلی جالب بود یعنی فرمانده لشکرها هم زیر بار نمیرفتند و داد و قال میکردند. میگفتند یعنی چه؟! ما چطور بیاییم اینجا بجنگیم؟! اصلاً ما نمیدانیم غواصی چیست؟! خیلی واکنششان تند بود. از قبل چون پیش بینی شده بود، بچههای اطلاعات قرارگاه نصرت تقسیمبندی شده بودند و هر یک الی دو نفر از تیم شناسایی دست فرمانده لشکر را بگیرد و ببرد در عمق برای شناسایی و اهدافی را که بنا است در آینده نسبت به آنها عمل کنیم را نشان بدهیم.* بعد که فرمانده لشکرها را بردند شناسایی، یکی از آن دوستان شناسایی میگفت: وقتی آقای مرتضی قربانی را از دجله عبور دادم و بردم در جاده العماره-بصره اصلاً هاج و واج مانده بود. میگفت: اینجا کجاست؟! گفتم این جاده العماره-بصره است. میگفت: اصلاً باورش نمیشد که توانستیم این مسیر را با این عمق در قالب کار شناسایی بیاییم و چون ما آن موقع اگر میخواستیم شناسایی کنیم نهایتش تا خط اول میتوانستیم برویم.»

 

دوراهی تصمیمات تاریخساز

 

مزیت دیگر آقای رضایی در امر فرماندهی، تصمیم گیری و چارهجویی در برابر حوادث پیشبینی نشده بود. در چنین شرایطی ایشان با خونسردی و شجاعت و با استفاده از تجارب گذشته تصمیمگیری میکرد و گرفتار تردید نمیشد. آقای رضایی در طول جنگ تحمیلی به هنگام تصمیمگیری، استفاده از تجارب گذشته را همواره مورد توجه قرار میدادند. تجربه تلخ به دست آمده در عملیات بدر و نتیجه شکست در آن را میتوان در پیروزی والفجر 8 دید. همین امر سبب پختگی و اثربخشی تصمیمهای ایشان میشد. برای نمونه تصمیم به اجرای عملیات والفجر 8 در منطقه عمومی فاو عراق از جمله تصمیمهای تاریخساز ایشان به شمار میرود.

سردار علایی شرایط و پیچیدگیهای عملیات والفجر 8 را اینگونه بیان میکند: «علاوه بر ارتش، درون سپاه هم برای منطقه فاو اختلاف نظر بود. بسیاری از فرماندهانی که به عنوان فرماندهان خوب جنگ بودند منطقه فاو را برای عملیات قبول نداشتند و میگفتند در این منطقه ما با شکست مواجه خواهیم شد... از کسانی که با این عملیات مخالف بودند سردار رشید، سردار عزیز جعفری، سردار شهید حسین خرازی و سردار شهید احمد کاظمی بودند؛ یعنی خیلی از فرماندهان جنگی سپاه هم مخالف بودند. به همین خاطر میبینید که در مراحل اول عملیات اینها اصلاً حضور پیدا نکردند، برای اینکه از نظر منطقی معتقد بودند که نمیشود این عملیات را انجام داد... بعد از اینکه قضیه قطعی شد، در مورد عبور از اروند و نحوه پشتیبانی جلساتی برگزار شد. فرمانده آن زمان نیروی دریایی ارتش آمد و توضیحاتی در مورد لایروبی نشدن اروند و نحوه استفاده از اروند داد. تقریباً هر چه گفت معنیاش این بود که نمیشود از اینجا عملیات انجام داد.»

باید توجه داشت که تصمیم آقای رضایی برای عملیات فاو مبتنی بر عوامل و شرایط پیچیده، خاص و گوناگونی بود. وضعیت سیاسی، نظامی، منطقهای و بینالمللی در مقطعی که تصمیم به اجرای عملیات فاو گرفته شد، بسیار پیچیده و مبهم بود. جنگ در بنبست شکنندهای قرار داشت و ممکن بود حادثههای جبرانناپذیری اتفاق بیفتد. در آن مقطع خاص فقط جسارت در تصمیمگیری و اجرای یک عملیات مهم و پیروزمند میتوانست جنگ را از بنبست یاد شده خارج کند. تصمیم به اجرای عملیاتی گسترده، پیچیده و نابرابر یک شاهکار سیاسی-نظامی بزرگ در آن مقطع زمانی محسوب میشد. در اتخاذ این تصمیم فوقالعاده، عواملی دخیل بودند که از جمله زمینههای آن میتوان به توجه ویژه فرمانده سپاه به تجربههای پیشین در مناطق عملیاتی خیبر و بدر اشاره کرد. تصمیم قاطع فرمانده وقت کل سپاه، طرحریزی مناسب، کسب اطلاعات دقیق، حفظ اطلاعات و توجه به تجربههای قبل سبب شد رزمندگان اسلام در عملیات فاو با شکست ارتش صدام و تصرف این بندر استراتژیک، یک بار دیگر جهان را به حیرت واداشته و اراده خود را به دشمن تحمیل کنند.

همانطور که پیشتر گفته شد، یکی از ویژگیهای تصمیمگیری آقای رضایی، قاطعیت و ثبات در تصمیمگیری بود. یک تصمیمگیری آنگاه مؤثر و کارا خواهد بود که از درجه قاطعیت و ثبات لازم برخوردار باشد. واضح است که قاطعیت به معنای دقت نکردن در اتخاذ تصمیم، بررسی نکردن جوانب مختلف مسئله، تصمیمگیری عجولانه، استبداد، برخورد خشن و عدم انعطاف در تصمیمگیری نیست، بلکه قاطعیت بدین معنا است که وقتی اطلاعات لازم در مورد مسئلهای جمعآوری و نظرات و پیشنهادهای مختلف مطرح شد و بهترین راه حل مشخص شد و زمینه اجرای عمل فراهم آمد، باید با قاطعیت کامل و ثبات لازم، تصمیم مناسب اتخاذ شود. ایشان ضمن بهرهگیری از ظرفیتهای لازم برای تصمیمگیری، وقتی تصمیم میگرفتند با قاطعیت تمام آن را اجرایی میکردند. ذکر دو نمونه از تصمیمات ایشان که یکی کاملاً اشتباه بود و دیگری صحیح اما در هر دو مورد قاطعیت به خرج داده شد به فهم این موضوع کمک میکند:

1. در عملیات والفجر مقدماتی فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمیل کنند. منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ حد فاصل فکه تا چزابه برای انجام عملیات سرنوشتساز والفجر مقدماتی انتخاب گردید. ولی در حین شناساییها اکثر یگانها به قرارگاه اعلام کردند منطقه عملیاتی لو رفته بود و حتی عراقیها چند نفر از نیروهای اطلاعات عملیات را که اسیر کرده بودند در تلویزیون خود نشان دادند. وضعیت بهگونهای بود که حتی عشایر و مردم عادی هم از انجام این عملیات آگاه شده بودند و حتی اعلام شد که دشمن تمام راهکارها را با افزایش نیرو و موانع بسته است. یکی از مقاطعی که ایشان تصمیم قاطع اما نسنجیده گرفتند در این عملیات بود و در نهایت با انجام این عملیات شهدا و زخمی های زیادی در منطقه جا ماندند.

 2. نمونه دیگر تصمیم قاطع ایشان که منجر به بزرگترین پیروزی ایران شد، عملیات کربلای 5 است. پیروزی در عملیات بزرگ کربلای 5 که در نوع خود از کمنظیرترین عملیاتهای دفاع مقدس محسوب میشود، در سایهی قاطعیت فرمانده کل سپاه در تصمیمگیری در آن مقطع زمانی حاصل شده است. عملیات کربلای 5 به دلیل وضعیت خاص ناشی از شکست عملیات کربلای 4، مشکلات سرزمینی، استحکامات فراوان دشمن و به ویژه کوتاه بودن زمان برای آمادگی عملیاتی یگانهای رزم، با ابهامات بسیاری روبهرو بود. مثلاً ابهاماتی مانند اگر دوباره وارد عملیات شویم چه اتفاقی میافتد؟ آیا پیروزی در این عملیات امکان پذیر است؟ آیا فرماندهان یگانها موافقت خود را بعد از شکست سنگین کربلای 4 برای انجام عملیات دوباره اعلام میکنند؟ آیا نیروهای مردمی حاضر در منطقه برای عملیات بعدی میمانند و ...؟ اما فرمانده سپاه ضمن توجه بسیار به برطرف کردن ابهامات فرماندهان، به طور قاطع تصمیم به اجرای این عملیات گرفت.

 

سخن آخر

 

البته باید پذیرفت که هرگز ممکن نیست فرماندهی در جنگ با ناکامی و شکست روبرو نشود. چرا که در طبیعت جنگها، خواهناخواه ناکامی وجود دارد؛ مانند برخی از عملیات های بعد از فتح خرمشهر. مهم این است که فرمانده چگونه میتواند از ناکامیها، عاملی برای پیروزیهای آینده بسازد. ضعفها را بشناسد، کمبودها را حس کند و موضعگیری های نادرست را اصلاح نماید. در آخر باید توجه کرد که جانشین ستاد کل نیروهای مسلح، سردار رشید درباره تواناییهای فوقالعاده فرماندهی آقای رضایی میگوید: «سرعت فهم و نفوذ کلام فرمانده جوان سپاه سبب میشد که در میان سایر فرماندهان برتری و فاصله مشهودی داشته باشد. حلم، صبر، زیرکی، فهم عمیق و درک راهبردی و تاکتیکی از تحرکات دشمن و فرماندهی مقتدرانه بر مجموعههای سپاه، از خصوصیات ویژه و برجسته ایشان بود. بسیاری از فرماندهان و سرداران و امیران در تفکر راهبردی، فرماندهی، مدیریت بحران، بنبست شکنی و بسیج نیروها و امکانات همچون سیل بنیانکن و پای کارآوردن آنها علیه دشمن، به گرد پای آقا محسن نخواهند رسید و درخشانترین عملیاتهای جنگی خود را باید از او تقلید کنند».

 

...................................................

* این شیوه در جنگهای کلاسیک به هیچ وجه مرسوم نیست و فرماندهان لشکر در قرارگاههای خود و از روی اطلاعات به دست آمده توسط نیروهای اطلاعات عملیات تصمیمگیری میکنند و این روش که آقای غلام پور ذکر میکنند همان شیوه فرماندهی انقلابی است.

۹۴/۰۴/۱۷

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">