‪Google+‬‏
وحدت اعتقادی،اختلاف تاکتیکی :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




وحدت اعتقادی،اختلاف تاکتیکی

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ق.ظ

آیا اختلافات بین ارتش و سپاه در سالهای دفاع مقدس قابل مدیریت نبود؟

پوریا فرجی

 

از ارتش شاهنشاهی تا ارتش انقلابی

براساس استراتژی گسترده نظامی آمریکا در جهان، ارتش شاهنشاهی ایران پیش از انقلاب به عنوان یک نیروی نیابتی واکنش سریع از سوی آمریکا در منطقه غرب آسیا شناخته میشد تا اگر ارتش رقیب دیرینه بلوک لیبرال غربی یعنی ارتش اتحاد جماهیر شوروی به منظور عبور از ایران و دست یابی به آبهای خلیج فارس و گسترش و تحکیم حضور نظامی خود در منطقه اقدام نمود، این نیرو به نیابت از ارتش آمریکا به عنوان نیروی واکنش سریع وارد عمل شده و سد راه ارتش مهاجم شوند تا نیروهای آمریکایی خود را برای دفاع از منافعشان در منطقه به این نقطه برسانند. لذا ارتش ایران به عنوان ژاندارم و نماینده ارتش آمریکا در منطقه موسوم به خاورمیانه عمل مینمود. از آنجا که ارتش شاهنشاهی شعبه ای از نظام میلیتاریستی آمریکا در منطقه محسوب میشد لذا برنامه ریزیها و آموزشهای سطح کلان آن در زمینههای استراتژی، تاکتیک، تجهیزات و ... را خود به عهده گرفته بود. ارتش هواپیمایی ایران در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که عمده خلبانان و تکنسینهای پروازی آن دانش آموختههای ممتاز دانشگاههای هوایی ایالات متحده آمریکا بودند نقشی ویژه و راهبردی در ساختار ارتش ایفا میکردند اما آمریکا هیچ وقت نفهمید که این ارتش آموزش دیده و دانشگاهی شاید روزی علیه نظام فکری که بر اساس آن ساماندهی شده بود وارد عمل شود! از این رو تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز تعداد قابل توجهی از مستشاران نظامی آمریکایی در ایران حضور داشتند.

با شدت گرفتن جوشش انقلابی در سالهای نزدیک به پیروزی آن، همچنان که مردم در سطح شهرها به راهپیمایی و مبارزه با رژیم طاغوت اقدام میکردند بدنه ای متشکل از عناصر انقلابی ارتش با برقراری ارتباط با روحانیت، به مبارزه علیه رژیم حاکم در درون ارتش میپرداختند. مشخصاً و بی شک یکی از دلایل مهم و اصلی ایجاد پیوند میان ارتش با امام و ملت در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتواند همین تحرکات نرم انقلابی در درون ساختار ارتش شاهنشاهی توسط بدنه حزب اللهی و انقلابی آن در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باشد. از این رو میشود به نقش و تحرکات افرادی چون همچون شهید علی صیاد شیرازی، شهید سید موسی نامجو، شهید یوسف کلاهدوز، شهید حسن اقارب پرست، شهید جواد فکوری و... اشاره کرد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه سازی برای برقراری پیوند میان ارتش با امام و ملت و چرخش ارتش شاهنشاهی به سمت ارتش انقلابی نقش ویژه ایفا کردند.

از آنجا که خاصیت و نفس انقلابها از هر گرایش و نگرش و کیفیتی به سوی دگرگونی و تحول پیش میرود لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع روند اصلاح در برخی ساختارها، عده ای در داخل کشور ساز انحلال ارتش را کوک کرده و مدام به آن اصرار میورزیدند. این در شرایطی بود که تعدادی از ارتشیان سرسپرده شاهنشاهی که در ریختن خون مردم بی گناه انقلابی نقش داشتند و موفق به فرار از کشور نشده بودند توسط نیروهای انقلابی دستگیر و در دادگاه محاکمه و مجازات شدند. تعدادی دیگر از ارتشیان نیز بازخرید شدند. لذا از آنجا که ساختار ارتش خصوصاً در بخش فرماندهی و ستاد دچار خلاء نیرو شده بود فرصت برای بروز و ظهور توانایی و استعداد نیروهای به نسبت جوان و انقلابی در ارتش که پا به پای انقلاب پیش آمده و دغدغه اعتقادی و انقلابی خود را اثبات کرده بودند فراهم شد. همچنین ساختار و استعداد ارتش توسط دولت موقت مهدی بازرگان دچار تغییراتی گردید. بر این اساس سیاست خدمت نیروهای نظامی در محل دلخواه در پیش گرفته شد که باعث شد نیروهای متخصص ارتشی که مدتها در یگانها و رستههای تخصصی خود مجرب شده بودند با دلایلی مثل خدمت در شهر خود از آن یگانهای تخصصی به یگانهای دیگر منتقل شدند که غالباً فعالیت در آن یگان، در حوزه تخصصی آنها نبود. همچنین مدت خدمت وظیفه عمومی از دو سال به یکسال و مدت آموزش نظامی از چهار هفته به سه هفته کاهش یافت. با در نظر گرفتن موارد اعدام و تصفیه و بازخرید برخی نیروهای ارتشی و اجرای سیاست خدمت نیروهای نظامی در محل دلخواه خود و کاهش مدت خدمت وظیفه عمومی، ارتش با کاهش نیرو نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و غیر تخصصی شدن رستهها و یگانها روبرو می شد. آن هم در شرایطی که رژیم بعث عراق با تمام قوا خود را برای جنگی تمام عیار علیه انقلابی نوپا آماده میکرد. هم زمان با شنیده شدن زمزمههای انحلال ارتش از گوشه و کنار، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی قویاً تصمیم بر ماندگاری ارتش گرفت و این مسئله را به صراحت عنوان کرد. تا آنجا که طی پیامی در 29 فروردین 1358 تذکری هوشمندانه را ایراد فرمودند:

«روز چهارشنبه 29 فروردین، روز ارتش اعلام میشود. ارتش محترم در این روز، در شهرستانهای بزرگ، با ساز و برگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.»
 (صحیفه امام،ج 7) . این تصمیم هوشمندانه و مدبرانه از سوی امام در شرایطی اتخاذ شد که حدود یک سال بعد صدام بعثی تهاجم همه جانبه علیه ایران انقلابی را آغاز کرد.

 

ارتش متحول شده و آزمونی دشوار

با شروع جنگ تحمیلی توسط ارتش بعث عراق در 31 شهریور ماه 1359، نیروهای نظامی و غیر نظامی و مردمی اعم از ارتش، ژاندارمری، سپاه و بسیج به سوی میدانهای نبرد رهسپار شدند. اما آنچه مهمتر جلوه مینمود این مسئله بود؛ ارتش که مدال افتخار انقلابی بودن را با حمایت و تائیدات حضرت امام خمینی (ره) بر گردن آویخته بود باید در میدان نبرد اثبات میکرد که یک ارتش برخواسته از موج و خروش انقلابی است. لذا به فاصله چند ساعت از هجوم هوایی عراق در ظهر روز 31 شهریور 1359، ارتش در یکم مهرماه 1359 عملیات کمان 99 را با حداکثر توان موجود به اجرا درآورد. در این عملیات تیزپروازان ارتش جمهوری اسلامی ایران با به پرواز درآوردن 200 فروند هواپیمای بمب افکن و عبور 140 فروند آن از مرز جغرافیایی موفق شدند تمامی پایگاههای هوایی عراق به جز پایگاه هوایی الولید در مرز اردن (که در عملیات موسوم به 3 مورد انهدام قرار گرفت) را مورد هدف قرار دهند. عراق احساس میکرد با ارتشی از هم گسیخته و نه چندان مأنوس با انقلاب نوپای اسلامی ایران روبروست و با بمب باران پایگاههای هوایی ایران در ساعات اولیه شروع جنگ تحمیلی، نیروی هوایی ارتش کشورمان را خلاء سلاح خواهد کرد. لذا در جریان عملیات کمان 99 بیش 55 درصد از توان خود را از دست داد. اجرای عملیاتهای کمان 99 و 3 که از بزرگترین عملیاتهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با رژیم بعث عراق در سالهای دفاع مقدس-و حتی در تاریخ عملیاتهای هوایی دنیا محسوب می شود-خیلی زود جهت گیری ارتش به سوی امام و امت و انقلاب را در بُعد عملی و نظامی، بیش از پیش برای همگان اثبات کرد و خط بطلانی شد بر اندیشه مشکوک انحلال ارتش!

 

 

ارتش و سپاه، ید واحده روزهای سخت

اما حضور ارتش در دفاع از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران محدود به عملیاتهای آفندی و پدافندی هوایی نشد. از آنجا که بنی صدر با عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا قصد داشت تا جنگ را شخصاً و با تکیه صرف بر ارتش و روش نظامی کلاسیک پیش ببرد، دفاع از کشور را متمایل به ارتش میدانست و معتقد به ورود نیروهای سپاه و بسیج مردمی به جنگ نبود. بر این اساس و بر اثر لجاجت و پافشاری بی جا روی نظرات نظامی خود موجب شد در آن مقطع حساس مقدار قابل توجی از توانایی و تجهیزات و مهمات نظامی کشور به هدر برود. او اساساً از ظرفیتهای موجود در پیوند میان ارتش و سپاه که در صورت قرار گرفتن در کنار هم مانند دژی شکننده علیه دشمن عمل میکردند غافل بود. با عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا در 31 خرداد 1360 و تنها به فاصله سه ماه و چند روز تا شروع سلسله عملیاتهای مشترک ارتش و سپاه در آزاد سازی مناطق اشغالی کشور، ضرورت تغییر در استراتژی جنگی ایران احساس میشد. تا آنجا که شهید حسن باقری، نخبه استراتژیست و طراح عملیاتهای نظامی عنوان می کند: «باید به خود جرأت گفتن داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است استراتژی جنگ عوض شود.» تغییراتی که در سال دوم جنگ منجر به ایجاد سبک تازه ای در جنگ شد که عمدتاً مبتنی بر اصل غافلگیری، تکیه بر اعمال منطق و مدیریت اقناعی توسط فرماندهی، حضور پر شور و پرتعداد نیروهای مردمی در جبههها، شبیخون و حمله به دشمن در شب و موارد دیگر بود.

 با عزل بنی صدر و البته همت خالصانه بدنه حزب اللهی ارتش که از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پا به پای انقلاب اسلامی پیش آمده بود، زمینه برای برقراری و پیوند میان نیروهای ارتش و سپاه در جبههها همچون ید واحده و ایجاد موجی تازه و نوید بخش برادری و دوستی در جبههها و نهایتاً نزول برکت پیروزی و بیرون راندن دشمن بعثی از بخش عظیمی از میهن اسلامی فراهم شد. در جریان سلسله عملیاتهای آزاد سازی مناطق اشغالی توسط فرماندهی مشترک ارتش و سپاه، از قرارگاه فرماندهی تا خط مقدم عملیاتی، برادران ارتشی و سپاهی دوشادوش هم به بیرون راندن ارتش بعثی از کشور اسلامی مشغول شدند. همین اقدام مشترک موجب میشد تا دو نیروی ارتشی و سپاهی با الگو گیری در حوزههای اعتقادی و انقلابی و نظامی و تخصصی از یکدیگر، نقش مکمل را برای هم ایفا کنند. این مسئله علی رغم وجود اختلاف نظر در حوزه تاکتیک رزم، موجب وحدتی شیرین میان ارتش و سپاه گردید که خود اسباب نزول برکاتی از جمله پیروزیهای پیاپی رزمندگان اسلام در بیرون راندن دشمن بعثی از مناطق اشغالی از مهرماه 1360 تا خردادماه 1361 را فراهم نمود که قطعاً نقش بصیر و هوشمندانه فرمانده نیروی زمینی ارتش علی صیاد شیرازی و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسن رضایی در این وحدت بارز و مشهود است.

 

اختلاف غیر قابل انکار

روشن است که ارتش و سپاه در بُعد اعتقادی هم سو عمل میکردند اما در دورههایی از سالهای دفاع مقدس با هم دچار اختلافاتی نیز شدند. اختلافاتی که عمدتاً در حوزه تاکتیک رزم اعم از هجوم و دفاع نمایان میشد. ریشههای اصلی این اختلافات را باید در نوع نگاه و نگرش نظامیان ارتشی و سپاهی به مقوله تاکتیک در جنگ جستجو کرد. در دوره ای از جنگ که استراتژی غالب جنگی تعقیب و تنبیه متجاوز و شروع عملیاتهای برون مرزی و حرکت به عمق خاک عراق است، این اختلافات بیشتر نمایان میشود.

از آنجا که نوع نگرش و نگاه به جنگ از بعد تخصصی و تاکتیکی توسط این دو بازوی سپاه اسلام با هم تفاوت داشت لذا وجود اختلافات تاکتیکی در میان ارتش و سپاه کاملاً طبیعی بود. روش آموخته شده توسط ارتش، متکی بر روش کلاسیک بود که آن نیز مؤلفههای خاص خود را داشت. از جمله اینکه در روش کلاسیک مرسوم است اگر دو سوم از توان نظامی کاهش یافت، نیرو باید جهت تجدید قوا به طور تاکتیکی عقب نشینی نموده و پس از تجدید قوا و بررسی جوانب، مجدداً اقدام به تک نماید. یا در مبحث بررسی طرح عملیات در روش کلاسیک، مرسوم است فرماندهان با اطلاعات رسیده از سوی نیروهای شناسایی اطلاعات و عملیات به بررسی راهکارها و چگونگی اعمال هجوم و دفاع در قرارگاه میپردازند و چندان ضروری نیست فرمانده شخصاً به شناسایی و عمق مواضع دشمن بپردازد. در طرف مقابل با نگرش سپاه، روش ها بیشتر مبتنی بر سبک فرماندهی انقلابی بود که آن نیز مؤلفههای خاص خود را دارا بود. به عنوان مثال فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس ذکر میکند که اگر ما با فرماندهان سپاه قرار بر انجام عملیات داشتیم، لازم بود تا من آن ها را کاملاً و با استدلالهای خود توجیه نمایم و آن ها از من میخواستند درباره جوانب گوناگون عملیات توضیح دهم. فرماندهان تحت امر سپاه براساس تکلیف انقلابی و شرعی که بر دوش خود احساس میکردند لازم میدانستند جوانب مسیری را که میخواستند در آن قدم بگذارند را بسنجد و این، کار فرمانده ارشد را دوچندان سخت میکرد. البته در این سبک مانند تمام اصول نظامی، اطاعت پذیری از فرماندهی و عدم سرپیچی از دستور فرمانده نصب العین قرار میگرفت و اصرار فرماندهان برای توجیه عملیات به معنی سرپیچی آنان از دستورات نبود.

این اختلافات تاکتیکی بعضاً در طرحریزی عملیاتها رخ مینمود. مثلاً در جریان عملیات الی بیت المقدس زمانی که بر سر چگونگی هجوم بر دشمن بحث میشود سردار محمد کوثری که از فرماندهان لشگر 27 محمد رسول الله (ص) چنین نقل میکند: «برادران ارتش معتقد بودند که باید با طی حدوداً 110 کیلومتر از اهواز به خرمشهر برسیم اما برادران سپاه معتقد بودند باید دشمن را در شب و براساس اصل غافلگیری که به فلسفه روند پیروزی انقلاب اسلامی بر میگشت دور زده و از منطقه دارخوین و با عبور از عرض رودخانه کارون به سمت غرب به پشت دشمن که به سمت شمال پدافند کرده بود برسیم و از آنجا به سمت مرز بین المللی و خرمشهر حرکت کنیم. برادران ارتش میگفتند نمیشود از رودخانه عبور کرد و البته از ارتش هم کسانی بودند که با این تفکر دوم موافق بودند.» با وجود این اختلافات در نهایت در قرارگاه مشترک ارتش و سپاه در سایه وحدت تصمیم بر آن گرفته شد تا نظر تاکتیکی سپاه اعمال شود و سپاه و ارتش در کنار هم از قرارگاه فرماندهی تا خط مقدم دوشادوش هم موفق به فتحی بزرگ شدند و آزادی خرمشهر و اراضی گسترده دیگری از ایران اسلامی را در جریان این عملیات برای امام و امت به ارمغان آوردند.

 

طمع دشمن از اختلافات سپاه و ارتش

با وجود وحدت اعتقادی در میان ارتش و سپاه و وجود اختلافات در حوزه تاکتیک رزم در میان آنها، نباید فراموش کرد که ستون پنجم دشمن شرقی و غربی نیز با هدف دامن زدن به اختلافات، با ترفندهایی اقدام به گسترش آن مینمود. آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقل میکند: «یک روز صبح برادر صیاد به من گفت شب گذشته رادیو عراق گفته که ما با هم دعوا کردیم و صبح افسری که خیلی ناراحت بود به اینجا آمد و گفت رادیو عراق گفته محسن رضایی در گوش شما سیلی زده است. من به برادر صیاد گفتم شما به او چه گفتید؟ گفت من به آن افسر گفتم بگذار در همین خواب و خیال باشند، ما عملیات بعدی را که انجام دهیم این موجب غافلگیری بیشتر میشود.»

در نمونه ای دیگر؛ مدتی قبل از اجرای عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه 1361، ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش به جرم جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی بازداشت شد. این موارد نشانگر آن است که دشمن با هدف دامن زدن به اختلافات و ایجاد شکافی عمیق میان رزمندگان اسلام، قصد بهره برداری از این اختلافات را داشته است.

هرچه جنگ ادامه پیدا میکرد کار سخت تر و پیچیده تر میشد و از سوی دیگر سپاه به لحاظ فرماندهی مجرب تر میگردید و سازمان رزم آن به نحو مطلوب تری رو به گسترش و شکل گیری بیشتر بود که از تقویت و کسب تجربه روز افزون سپاه در حوزه نظامی و دفاعی حکایت داشت. در چنین شرایطی ضرورت وجود یک وحدت همه جانبه تاکتیکی با هدف به حداقل رسیدن اختلافات تاکتیکی رزمی میان ارتش و سپاه و خروج از بن بست موجود در جنگ توسط یک مدیریت واحد بیش از پیش احساس میشد. لذا هاشمی رفسنجانی که در فاصله کوتاهی تا اجرای عملیات خیبر-در بهمن ماه 1362-حکم فرماندهی عالی جنگ را به منظور آوردن توان دولت بهپای جنگ و مدیریت اختلافات موجود بین ارتش و سپاه از سوی حضرت امام خمینی (ره) دریافت کرده بود، وارد عمل شد. لیکن فرماندهی عالی جنگ به علت نداشتن تجربه کافی، صرفاً به عنوان هماهنگ کننده سپاه و ارتش و تأمین کننده نیازهای لجستیکی و پشتیبانی جنگ و همچنین در اهداف کلان و استراتژی جنگ نقش داشت و تدوین استراتژی عملیاتی همچنان به دست فرماندهان نظامی بود.

در طرح عملیات خیبر، ارتش و سپاه هر یک از دو محور و با قرارگاه مستقل-سپاه در محور هور و با قرارگاه نجف و ارتش در محور زید و با قرارگاه کربلا- و به منظور نفوذ در خاک عراق و سپس الحاق یگانهای ارتش و سپاه در منطقه پل نشوه عراق واقع در غرب نهر کتیبان وارد عمل شدند، با این تفاوت که عملیات اصلی و تعیین کننده در هور انجام میگرفت. بصره به عنوان هدف اصلی عملیات اعلام شد تا پس از طی مراحل عملیات و سپس بازسازی و آمادگی یگانها، در خیز بعدی به عنوان مرحله بعدی عملیات باشد. سپاه با وجود پیشرویهایی که داشت، در محور زمینی منطقه طلاییه که قرار بود در مراحل بعدی عملیات به عنوان محور پشتیبانی محسوب شود دچار بن بست شد و علی رغم اینکه در این عملیات به بخشهای زیادی از اراضی جزایر نفتی مجنون دست پیدا کرد اما با عدم دست یابی کامل به اهداف عملیات روبرو شد. همچنین ارتش در محور زید نتوانست پیشروی چندانی داشته باشد. لذا در هر دو محور، عملیات با عدم الفتح روبرو شد.

با ادامه اختلافات تاکتیکی میان ارتش و سپاه، هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ و فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) که قرارگاه مرکزی و عملیاتی متشکل از نیروهای ارتش و سپاه بود، در راستای مدیریت اختلافات تاکتیکی ارتش و سپاه تصمیم گرفت پس از این ارتش و سپاه به طور جداگانه اقدام به اجرای عملیات نمایند. لذا عملاً بعد از عملیات بدر در اسفندماه 1363 ارتش و سپاه که تا آن وقت به طور مشترک اقدام به عملیات میکردند هر یک به طور جداگانه به اجرای عملیات بپردازند. این نقد به عملکرد فرمانده عالی جنگ وارد است که با توجه به وظیفه هماهنگ کننده و مدیریتی ایشان بر عملکرد ارتش و سپاه، شایسته بود تا به جای جداسازی این دو ید واحده آن هم به این روش، مدل بهتری را در مدیریت اختلافات موجود به کار میبستند. زیرا در گذشته ثابت شده بود که سپاه و ارتش-علی رغم اختلافات تاکتیکی که با هم داشتند- همچون شمشیر برانی در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی میکردند و فرماندهی جنگ میتوانستد با یک مدیریت سازنده و با هدف وحدت هرچه بیشتر میان رزمندگان اسلام ارتشی و سپاهی، رویه ای را در پیش بگیرد که این دو بازوی رزم در پیکار با دشمن به حداقل از اختلافات برسند و در کنار هم با مدیریت و کنترل صحیح و حساب شده قرار بگیرند. مسئله ای که در گذشته خصوصاً در سلسله عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی اثربخشی خود را اثبات کرده بود. به نظر میرسید از فرمانده عالی جنگ، یک مدیریت هماهنگ کننده و وحدت آفرین در میان نیروهای مسلح ارتشی و سپاهی با توجه به نفس مسئولیت ایشان توقع چندانی نبود و بهتر بود به جای پاک کردن صورت مسئله و جدا نمودن کامل ارتش و سپاه در حوزه اجرای عملیات، راهکاری مییافتند که ارتش و سپاه در حوزه تاکتیکی به حداقل اختلافات برسند و این ید واحده با قوت در کنار هم ادامه مسیر دهند.به هرحال پس از اتخاذ این تصمیم از سوی فرمانده عالی جنگ، ارتش بیشتر در حوزه پشتیبانی هوایی اعم از رزمی و لجستیکی و نیز توپخانه با سپاه همکاری داشت که نمونه روشن و مؤثر آن در اجرای عملیات والفجر 8 در بهمن ماه 1364 بارز است که نقش نیروی هوایی و هوانیروز ارتش در ابعاد رزمی و پشتیبانی در این عملیات پیروز که موجب خروج ایران از بن بست چند ساله جنگ و کسب برتری توسط رزمندگان اسلام گردید، بسیار روشن است. همچنین یگانهای ارتش وظیفه دفاع و پدافند از مناطق تصرف شده توسط سپاه در عملیاتهای مختلف را بر عهده داشتند.

 

 

 

 

 

 

پیوند وحدت آفرین در پایان جنگ

پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، عراق که خود را در جنگ هشت ساله بدون کسب هیچ دستاوردی میدید، علی رغم موافقت با پذیرش آتش بس، با پیمان شکنی آشکار و درنوردیدن سراسری مرزهای کشور اسلامی ایران، مجدداً به عمق خاک ایران نفوذ کرد. با صدور پیامی از سوی امام خمینی (ره) مبنی بر بیرون راندن دشمن بعثی، نیروهای مسلح اعم از ارتشی و سپاهی و بسیجی با وحدتی پرشور، همه جانبه و کمنظیر به سوی دشمن هجوم بردند و در اقدامی تاریخی و عبرت آموز برای دشمن بعثی و دنیای اسکتبار، عملیات «سرنوشت» را رقم زدند و دشمن را از مرزهای جغرافیایی میهن اسلامی عقب راندند تا بار دیگر شهد شیرین برکت برآمده از وحدت، در روزهایی که کام امام امت با جام زهر تلخ شده بود عیان شود و اثبات گردد که همیشه وحدت رمز پیروزی است.

 

 

 

۹۴/۰۴/۲۳

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">