‪Google+‬‏
دانشجو با دوری از آرمانگرایی دچار لودگی می شود :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




اگر بخواهیم جنبش دانشجویی را تعریف کنیم جنبش دانشجویی چه مؤلفههایی دارد چگونه تعریف میرود؟

دانشجو رو اگر بخواهیم تعریف بکنیم یعنی نسل جوانی که در حال فرهیخته شدن است و این فرهیختگی آنجا میتواند وجود داشته باشد که نگاهی به آینده وجود داشته باشد یک برآوردی از آینده وجود داشته باشد یعنی اینکه فرد جوانی وجود دارد که دارد آینده را میشناسد. چون نسل جوان برای آینده است برای گذشته نیست، سنهای بالا برای گذشته است این نسل جوان است که برای آینده است. حالا که رو به آینده است آمادگی دارد که علم را جستوجو کند. دانش و دانشگاه، با سازمان دانشگاهی خودش، با سازمان دانشجویی خودش، دارد نگاه علمی را با او ترکیب میکند و او را به یک نگاه دیگر به آینده میرساند؛ مثلا نگاه او با نگاه یک کارگر جوان تفاوت دارد با نگاه یک بازاری جوان تفاوت دارد؛ یعنی ساختار و سازوکار دانشگاه با ساختار دانش میخواهد برای او ترسیم کند که وظیفه او در قبال آینده کشورش، آینده جهان و جامعه انسانی چه چیزی است.

 با وضعیتی که الان آشکار شده، الان دانشگاهها تقریبا دنبال یک وقتگذرانی و لودگی هستند چون دیگر آرمانی وجود ندارد، دانشجوی آرمانی وجود ندارد و با این وضعیت رفتهرفته بدتر هم میرود. با آزادی روابط در دانشگاهها و از این قبیل مسائلی که دارد به وجود میآید خودبهخود دیگر آینده وجود ندارد. الان به نظر من آرمانی که جنبش آینده دانشجویی در سطح ایران و جهان باید خیلی به آن بپردازد و مهم است صلح جهانی است. چون سرمایهداری جهانی بر طبل جنگ جهانی میکوبد هرچند ریاکارانه و مثلا به نام صلح و دموکراسی جنگ میکند. دانشجویآنهم الان باید مسئله صلح جهانی به معنای واقعی را مطرح بکنند؛ یعنی بیایند و بر روی این موضوع بهصورت جدی کار کنند. صلح جهانیای که دیگر دخلی ندارد به تحرکات نظامی در سطح جهان. مطرح کننده همزیستی ملتها است، خواستار نابودی تحریمها، نابودی ظلمها و نابودی جنگ و نابودی عوامل صنعتی سرمایهداری که دارند محیطزیست جهانی را نابود میکنند، رسانههایی که دارند سنتها را نابود میکنند و فرهنگهای کشورهای مختلف را مورد هجوم و نابودی قرار دادهاند؛ بنابراین این مسائل باید گفته شود، توسط جنبش دانشجویی چارهاندیشی شود که چه باید کرد؟ این مسائل همه میتوانند ذیل تلاش برای صلح جهانی مطرح شوند و این حرکت باید شروع شود. دانشجویان باید بنشینند فکر کنند که چهکار میتوانند بکنند، چطور میتوانند این موضوعات را با مردم کشور و جهان در میان بگذارند. تا زندگی ما و مردم و خود دانشجویان دچار لودگی نشود. سرمایهداری دارد زندگی را به ابتذال میکشاند و سعی میکند که زندگی را نابود کند با دوری کردن و یکنواخت کردن زندگی، انسانها را دچار ازخودبیگانگی میکند که مارکس هم قبلا این مباحث را به نحوی مطرح کرده بود حالا ما باید بهصورت عامتر مطرح کنیم که انسانها دچار مصلحت نشوند، دچار یکنواختی، دچار زندگی روزمره و عافیتطلبی نباشند، یعنی نفی زندگی سرمایهداری. اینها همه در قالب صلح جهانی مطرحاند. البته ما باید صلح جهانی را تبدیل به یک آرمانی برای دانشجویان بکنیم و تمام امکانات دانشگاهی و دانشجویی را بهطرف تولید علمی ببریم تا به زبان علمی این مقوله توضیح داده شود. متأسفانه ما این را نداریم، میدانید که ما همین موضوع را در اعتقادات دینی خود نیز داریم که در اعتقادات ما امام زمان (عج) برای برقراری صلح جهانی میآیند. در زمان صلح جهانی جنگ راه میافتد دجالها جنگها راه میاندازند و کشت و کشتار زیاد است مریضیها  در اوج است خشکسالی وجود دارد چون بشر در طبیعت دخالت کرده و در پی آن دمای کره زمین گرم شده است خشکسالیها وجود دارد و... امام زمان(عج) می‌‌آیند و با هدف صلح جهانی نبرد میکند و عاملین جنگ را از بین میبرند و صلح جهانی را ایجاد میکنند و جهان را آرام میکنند با ثبات میکنند باران خیلی زیاد میشود و علم بشری آشکار می گردد، حتی بعضی مردگانهم زنده میشوند و به یک جهانی دیگر برگشت میکنیم. انتظار فرج را که یک بحث عمیقی است باید به صلح جهانی گره زد و صلح جهانی را به معنای عام برای جهانیان توضیح داد؛ و مباحث جهانی را به این سو سوق داد. صلح جهانیای که به اندیشه ظهور و عقیده به امام زمان(ع) گره خورده است.

وضعیت جنبش دانشجویی کشور ما را در حال حاضر در برقرار کردن نسبت مناسب با آرمانگرایی چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من دانشجوی ما متأسفانه به ابتذال کشیده شده است. نخست به علت سوءاستفاده اصلاحطلبان که در هشت سال دوره خاتمی، بهشدت دانشجو را به پرخاشگری به سیاستبازی فراخواندند و دانشگاه را و جنبش دانشجویی را تبدیل کردند به یک باشگاه سیاسی، تبدیل کردند به لومپن های سیاسی. بهشدت به یک عوام گرایی سیاسی در جامعه دامن زدند و دانشجوی فکرنکن، دانشجوی درس نخوان، دانشجوی شعار بده، دانشجویی که بهصورت آنارشیستی بخواهد همه چیز را منهدم کند می خواستند و یک چنین ساختاری را به وجود آوردند. متأسفانه هشت سال بعدی هم که آقای احمدی نژاد بود ایشانهم متأسفانه شروع کرد و دانشجو را کاملا تحقیر کرد؛ یعنی فقط یک دانشجوی مارکسیست مانند در ذهنش بود که فقط فریاد کند پرخاش کند، عملیات کند و بدود. این هم در دوره احمدی نژاد رخ داد؛ یعنی کاملا بهصورت تکنیکی نهضت دانشجویی را تحقیر کرد. این دولت فعلی هم که آمده یعنی دولت اعتدال، هیچ نگاهی به آینده و دانشگاه ندارد، یعنی یک دولت روزمره است؛ یعنی آن حلقه خاتمی و احمدی نژاد را در بعد دانشگاهی این دولت تکمیل میکند و این دولت دارد دانشگاه را تحقیر میکند؛ یعنی نگاه کنید وزیر آموزش عالی را کسی می آورد که اصلا ربطی به دستگاه ذی ربط  ندارد. ایشان اصلا پزشک است، از هلال احمر آمده است. ایشان سابقهاش چیز دیگری است از جای دیگری آمده است، اینجا وزارت علوم است. وضعیت الان اینگونه است یعنی در وزارت علوم الان، فنیها و علوم پایه و علوم انسانیها هستند و یک پزشک وزیر این وزارت خانه است ایشان قبلا هم وزیر پزشکی بودهاند. این کجا و آن کجا؟ این دولت هم  بیشتر می خواهد ابتذال قشر دانشجو را مبهم بگذارد؛ نمونه اش هم  این است که این دولت از اول که آمده، فقط یکبار دانشگاه تهران آمد، دانشگاهی که فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بیشتر در این دانشگاه است و دیگر نیامد و رهسپار دانشگاه شهید بهشتی شد، دانشگاهی که اصلا آنجا فضای سیاسی و اجتماعی بهشدت پایین است؛ و درنهایت دانشگاه علوم پزشکی که اصلا هیچ جایگاهی در امور اجتماعی و فکری و جنبش دانشجویی ندارد؛ یعنی میخواهم بگویم دولت فعلی هم میخواهد بهشدت به این امر ابتذال دانشجویی در جنبش دانشجویی دامن بزند؛ و لذا دانشجوی ما الان یک دانشجوی لوده شده است اصلا به امور اجتماعی و فرهنگی دانشگاه اهمیت نمیدهد و اصلا آرمانی ندارد،  یعنی هیچ آرمانی برای دانشجو نمانده. شده اینکه دانشجو فقط سیگار بکشد و با هم در گوشه حیات دانشگاه بنشینند بخندند وقتگذرانی کنند و هیچ آرمان و برنامهای نداشته باشند؛ یعنی آن بحث صلح جهانی اصلا جایگاهی ندارد؛ یعنی دچار لودگیاند و متأسفانه دارند به آن وضعیتی که دانشجویان سرمایه داری پس از دهه 60 دچار شد دچار میشوند؛ یعنی در چنین دورههایی دانشجوها در اروپا بهشدت مشروبخوار بهشدت سیگار کش و اهل لودگی اجتماعی بوده و بهندرت دیگر اهل فکر و بحث و تأمل بودند. البته نخبگان فکری  و علمی آنها درس می خوانند. در ساختاری که عرض می کنم دانشجوی ما متأسفانه بهشدت دارد درونگرا میرود. جنبش دانشجویی اصلا وجود ندارد. لودگی اجتماعی وجود دارد؛ یعنی من چیزی ندیدم از آن. این جریان باید در دانشگاه های ما اصلاح شود الان دانشجوهای ما معتاد می شوند چون آرمانگرایی نکردند. روزمرگی و زندگی دوری، اینها همه دارد شکل میگیرد. اگر ما شأن علمی جهانی میخواهیم مسئله صلح جهانی را مطرح کنیم تا دانشگاه های ما در یک پیوند جهانی با دانشگاه های دیگر جهان باشد. برای مثال امسال یک حرکت خوبی انجام گرفت و آن راهپیمایی اربعین بود که میلیونی رخ داد و این خود صلح جهانی است. بهجای جنگ که الان داعشی ها و حکومتهای طرفدار غرب دارند مثل ترکیه و عربستان و قطر و خود امریکا که اینها اصلا بنیانگذار این داعش بودند و این همه جنگ وکشت و کشتار دارند مطرح میکنند ما میتوانستیم بر اساس همین راهپیمایی اربعین همین صلح جهانی را مطرح کنیم در مقابل داعشی ها؛ یعنی میخواهم بگویم صلح جهانی یک مقوله بسیار تاپ و در اوج هست؛ و بر این اساس میتوانیم همکاری با دانشگاههای دنیا را آغاز کنیم و متولی صلح جهانی، این بحث جدی ما باشیم.

الان جنبش دانشجویی یکی از کارکردهایش این است که خیلی در فضای سیاسی داخلی وارد میشود و اینکه بیشتر از فضای بیرون از دانشگاه تحت تأثیر قرار می گیرد و اگر گفتمانی به وجود بیاید جنبش دانشجویی تحت تأثیر قرار می گیرد نقش این فضای بیرونی و نقش دولت-ها، نقش وزارت علوم در اینکه الان دانشجوها از آرمانخواهی دور شده اند چه هست؟

ببینید متأسفانه دولت ها سوء استفاده از دانشگاهها کردند از دوره خاتمی و احمدی نژاد و الآنهم که دولت فعلی متأسفانه همینطور است؛ یعنی به دانشگاهها بهعنوان دانشگاه سیاسی واقعی نگاه نمیکنند. می خواهند در دانشگاه احزاب ایجاد کنند، تبلیغات خودشان را مطرح کنند و دانشگاه مبلغین کنشهای عملی اینها بشود. تا جایی که اطلاع داشته باشید حجاریانی که در دوره دوم خرداد میگفت فشار از پایین، بهاینعلت بود که تئوری پردازی میکرد برای اینکه دانشگاه را به هم بریزد و اینگونه بود که ماجرای کوی را مطرح کردند و فتنه 78 را درست کردند یعنی دانشگاه شده مرکز کنش گرایی صرف نه فکر. مرکز لومپنیسم اجتماعی نه مرکز تئوری گرایی و آیندهنگریها. اینها متأسفانه هیچکدام در دانشگاه نیست؛ و دانشگاهها شده باشگاه سیاسی و احزاب سیاسی و حتی لومپن های اجتماعی- سیاسی که تحرکات حزبی خودشان را ایجاد کنند؛ یعنی متأسفانه ابزاری به دانشگاه نگاه شده است و این نگاه ابزاری تمام نیروهای درونی، چه اساتید و چه دانشجوها را فلج کرده؛ یعنی آن شکلی که دانشجوی ما بنشیند کار تئوریک و فکری بکند را از بین بردند آنقدر در دانشگاه حرکت سیاسی کردند که متأسفانه دیگر هیچ تفکری در دانشگاه وجود ندارد چون کسی را که فقط بدوانی دیگر نفس ندارد. دانشگاه ما متأسفانه در سالهای گذشته کارش فقط دویدن بوده و آنهم دویدن بی هدفی که ایدئولوژیک و سیاسی بوده و همچنین این هم فقط در یک مقطع زمانی خاصی بوده؛ مثلا وقتی خواستهاند فشاری مثلا از درون دانشگاه بر مجلس وارد کنند تا در ساختار حکومتی امتیازی بگیرند، برای اینکه سهم بیشتری بگیرند از مابقی مخالفان خودشان. متأسفانه بهشدت با دانشگاههای ما بهصورت توهین آمیز و تحقیرآمیز برخورد شده. امیدوارم که دانشگاهها بهجای خودشان برگردند. دانشگاه ها چشم این جامعه هستند و میتوانند جامعه خودشان را به آیندههایی که ترسیمشده برسانند، با آن اندیشهای که گفتم یعنی اندیشه صلح جهانی، با آن مبانی که گفتم و محتوایی که توضیح دادم.

 

اگر بخواهیم برای ورود جنبش دانشجویی به فضای سیاسی شرایطی را بیندیشیم که با این شرایط دچار آسیب نشود این شرایط کدام هستند با چه شرایطی جنبش دانشجویی باید در فضای روز ورود پیدا کند و درعینحال کنشهای صحیح و معقول هم داشته باشد؟

دانشجوها نخبه اند ابزار سیاسی نیستند، نخبه اجتماعی ما هستند. اولین چیزی که باید رخ بدهد این است که اینها بیایند در بین قشر نخبگان سیاسی ما وارد بشوند یعنی باید  این دانشجوهای جوان را وارد  مجلس کنند دانشجوی حوزه علمیه را باید وارد مجلس خبرگان کنیم. اینکه مجلس خبرگان ده ها بار تکرار شود تا موقع فوت نمایندگان فعلی آن، این مجلس خبرگان نیست.

دانشجو ابزار نیست و نباید استفاده ابزاری از دانشجو شود آنهم سیاسی.  احزاب سیاسی و گروه های سیاسی. بلکه دانشجو باید تبدیل شود به نخبه اجتماعی برای آیندهها و به همین دلیل دانشجو باید در گردش نخبگان بهشدت وارد شود. وقتی بهصورت نخبه وارد جامعه شد، وارد مجلس شود وارد شورای شهر شود و مدیریت اجرایی را بر عهده بگیرد و آن چیزی که آرمان بوده در ذهنش، تبدیل کند به واقعیت و تبدیل کند به یک ساختار و اینگونه جامعه بهشدت پیشرفت خواهد کرد و آینده خیلی بهتر از این خواهد بود. همانطور که در مجلس خبرگان ما باید اینطور باشد باید مجتهدین جوان و متفکرین جوان وارد مجلس خبرگان شوند و مجلس خبرگان را تبدیل کنند به یک مجلس مفید تئوریک که چارچوب های تئوریک جدید اسلامی ایجاد کند در کلیت سیاسی نظام. اگر اینگونه شد ما بدون رکود و بحران راه پیشرفت را بازخواهیم کرد و ایدههای دانشجویان و طلبههای جوان تبدیل به ساختار میشوند و جامعه خودبهخود پیشرفت خواهد کرد.

 

در بحث آرمانگرایی و واقع بینی از نظر شما جنبش دانشجویی باید اساس فعالیتهای خود را آرمانگرایی قرار دهد یا واقعبینی؟

هردو. رهبری فرمودند ما آرمان گرای واقعیت گرا هستیم یعنی هم باید آرمان  داشته باشیم و هم باید واقعیت ها را در نظر بگیریم برای رسیدن به آرمان ها؛ که ما به این مقوله میگوییم عقلانیت؛ یعنی الان دانش ما باید بهشدت عقلانیت اجتماعی را تشریح کند چون عقلانیت هست که باعث میرود ما از رکود فرار کنیم و به پیشرفت برسیم بدون بحران، یعنی نه بدون پیشرفت که دچار رکود بشویم نه با پیشرفتی که سرتاسر دچار بحران شویم. یک راه معتدل و آرام که همزمان با یک نظم اجتماعی قوی ما وارد آینده شویم و دانشجو باید به دنبال عقلانیت باشد که هم آرمانگرایی را مدنظر قرار دهد هم عقلانیت را و هم واقعیت را.

 

برخیها هستند که دانشجو را فقط آرمانگرا میخواهند به دور از عقلانیت و واقعبینی. آسیبها و پیامدهای این رویکرد چه میتواند باشد؟

اگر فقط آرمانگرا باشد که میرود مثل کارهای احمدینژاد که میرفت کارهای غیرعقلانی انجام میداد، سخنرانیهایی که میکرد در مورد امام زمان و آخرالزمان و...؛ اما هیچوقت نگفت که اینها چی هست، فقط حرفهای تکراری که کرامات انسانی همان حرفهای تکراری بود که خاتمی هم تکرار میکرد.

 احمدی نژاد آرمانگرایی بدون فکر و عقلانیت داشت و خاتمی هم همینطور بود که فقط میگفت جنبش، جنبش. آخرش خسته شد و حکومت را رها کرد، احمدینژاد هم کاملا حکومت را رها کرده بود وقتی قصه ارز پیش آمد و این اتفاق افتاد، خاتمی هم همین کار را کرده بود و شما نگاه کنید چه در دوره خاتمی و چه در دوره احمدی نژاد درنهایت همه بارها بر دوش رهبری افتاد یعنی دوره آقای خاتمی را در اواخرش رهبری میچرخاند. احمدی نژاد حالا حکومت را رها کرده بود خودش هم نقش  اپوزیسیون گرفته بود متأسفانه و آخرها رهبری داشت کار را میچرخاند. نمونهاش همین یکشنبه سیاه مجلس خودش فساد ایجاد کرد یعنی آن آرمانگرایی آخرش به یک نوع آنارشیسم خطرناک هنجارشکن ساختارشکن دچار میشود؛ که از خود دولت احمدینژاد فساد اقتصادیای مثل بابک زنجانیها درآمده است؛ یعنی میخواهم بگویم متأسفانه اگر ما آرمان گرا باشیم و واقعیتگرا نباشیم خود آنهم کم ضربه نمی زند چقدر فساد ایجاد میکند که الان متأسفانه باید از دولت احمدی نژاد و دولت خاتمی زیاد یاد کرد و نیروهایشان هم متأسفانه بعد از دولتهایشان به یکمشت افسرده و لوده دچار میشوند که اینها بین گروههای سیاسی اجتماعی در حال رفت و آمد واقع میشوند و آخرش هم به یک نوکری شدید میافتند حالا ببینید برخی اعضای دولت احمدی نزاد آنچنان به نوکری این دولت فعلی افتادهاند که اعضای دولت فعلی هم شاکی شدهاند از انفعال در این دولت فعلی.

 

در مقابل بعضی ها هم هستند که میگویند جنبش دانشجویی فقط باید واقع بین باشد و آرمانگرایی را فعالیت های خود اصلا لحاظ نمی کنند. آسیب های این رویکرد چه می تواند باشد؟

این هم رئالیسم سیاه است، آسیبهایی دارد، جنبش دانشجویی بهجای اینکه دارای فکر دوسویه باشد، درصورتیکه از آرمانگرایی دور شود، توجیهگر وضع موجود میرود؛ و جامعه هم خیلی اوقات بهشدت به رکود کشیده میرود و بهجای اینکه نخبگان، نخبگان فکری و دانشگاهی باشند متأسفانه نخبگان میشوند خوانندگان دست چندم پاپ در ایران، یعنی یکزمانی جامعه دچار رکود و انفعال و حرکت دوری میشود و میرود دنبال خوانندگان، دنبال فوتبالیستها و بازیگران و هنرپیشههای سینما مثل دوره قبل از انقلاب سینماها که گوگوش و وثوقی و رابطه این دوتا موردبحث مردم بود، یا ناصر ملکمطیعی و هنرمندان دیگر؛ که آنها لودگی دربیاورند و اینها هم بخندند، یعنی هم اینکه دورهم بنشینند و 4 تا لوده هم بیایند و مسخرهبازی دربیاورند و جوک بگویند و بخندند. در تئاتر و سینمای قبل از انقلاب ما متأسفانه این قضایا رخ داد. جامعه وقتی به فساد کشیده میرود گروههای مرجعش میرود فوتبالیست و نقاش و خواننده و متأسفانه آرمان که در دانشجو گم میشود خود دانشجو هم به این سمتها میرود و جای شخصیتهای آرمانی گم میشرود؛ که شما در قضیه مرتضی پاشایی هم همین را دیدید.

 

یعنی روزمرگی آسیب عدم آرمانگرایی است؟

بله روزمرگی ظهور میکند. گروههای مرجع مبتذل میشوند که در دوره قبل از انقلاب همینها باعث نابودی شاه شد. به خاطر همین ابتذالی که در جامعه رخداده و نخبگان دیگر هم که اعتراض میکنند مورد پرخاش واقع میشوند نمونهاش همین آقای اباذری هست دیگر؛ یعنی الان اباذری بهشدت سیاست و جامعه و هنر و همه چیز را نقد کرد و اباذری جزو قشر نخبهای است که یکگوشه افتاده و لهشده است.  به خاطر همین اتفاقی که در جامعه رخداده است و آرمانگرایی جامعه و نخبگان و جنبش دانشجویی از بین رفته.

 

با توجه به ملاک آرمانگرایی و واقع بینی وضعیت جنبش دانشجویی را در آینده و در دولت فعلی چطوری می بینید شما؟

به نظر من نقدی آقای اباذری کرد بهعنوان نقد اجتماعی که به نظر من نقد قویای هم کرد. ببینید در پی آن الان دانشجوها حمله کردند به اباذری یعنی این خودش نشان میدهد دانشجوها الان خودشان دنبال ابتذال اند؛ یعنی مرجع خود قشر دانشجویی و نخبه ما شده است یک کسی که یک خواننده پاپ مبتذل هست؛ که حالا برفرض به خاطر شدت مسائلی که داشته دچار سرطان معده شده است در کمتر از سیسالگی. چطور می شود یک هنرمند بشود الگو، فوتبالیستهایی که هیچ هنری ندارند بشوند گروههای مرجع اجتماعی ما. بعد شما میآیید برنامه نود درست میکنید که این کار را انجام دهید و بهخصوص صدای سیمای جمهوری اسلامی بیشترین نقش را رشد ابتذال در این مورد داشته است به خاطر همین برنامهها.  چون نخبگان اجتماعی را نابود کرد و یکمشت افرادی از این قبیل را جایگزین کرد یک آدمهای مبتذل، یعنی این قصه وجود دارد و خیلی قضیه مهمی هم هست که باید درباره آن در ایران بحث کرد؛ که اگر جنبش دانشجویی عاری از آرمانگرایی باشد دچار روزمرگی میشود و اینچنین می شود که قشرهای مبتذل اجتماعی میشوند گروههای مرجع و قشرهای نخبه و متفکر و فرهیخته جامعه متأسفانه میشوند گروههای محروم در جامعه؛ که در مورد اباذری این را دیدید و پرخاشگری به وجود میآید که حتی بهصورت اجتماعی درمیآید.

■■■

 

 

۹۴/۰۴/۲۳

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">