‪Google+‬‏
در انتخابات 76 ، اصلح را معرفی کردیم :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




در انتخابات 76 ، اصلح را معرفی کردیم

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

 

نسبت بین دانشجوی سیاسی و دانشجوی سیاسی کار چیست؟

من معتقدم که ما علاوه بر این دو واژه؛ مقولههای دیگری در نسبت دانشجو با فضای سیاسی داریم. یکی از آنها را میتوان با عنوان دانشجوی سیاست زده و دیگری را با عنوان دانشجوی سیاست گریز بیان کرد. اگر میخواهید این مقولات را بسنجید باید همه را با هم نگاه کرد. اولین درجه متعلق است به دانشجویانی که سیاست گریزند و عملاً در دانشگاه توجه به ابعاد سیاسی و اجزاء و عناصر پیرامون خود در عرصه سیاست و جامعه ندارند. این یک سطح است. در سطح دوم  دانشجوی سیاسی است که به نظر من خود به سه دسته تقسیم میشود. یک دسته  سیاسی کار و شعبده باز سیاسی است. دستهی دیگر دچار سیاست زدگی است و در گرداب سیاست بدون اینکه جهت و هدف داشته باشد غوطه ور است و دسته سوم  به معنای واقعی کلمه سیاسی است و با محیط پیرامونیاش به صورت منطقی  ارتباط درستی برقرار میکند و آرمانها و مسئولیتیهایی را در قبال آن آرمانها برای خود قائل است. یک دانشجوی مطلوب، سیاست گریز و سیاست زده و یا سیاسی کار نیست؛ بلکه یک عنصر سیاسی است که بر اساس مبانی اعتقادی خود سعی میکند  بر محیط پیرامونش اثر بگذارد و محیط را به سمت آرمانهای خودش سوق دهد.

 

 یک دانشجوی سیاسی که هدفش ایجاد بینش و بصیرت و اثرگذاری در فضای دانشگاه و جامعه است باید دارای چه شاخصهایی باشد؟

دانشجوی سیاسی موفق باید دارای چهار ویژگی باشد. ویژگی اول آشنایی کلی درمورد جریانات سیاسی و نسبت آنها با جبههی حق و باطل است. ویژگی دوم این است که بتواند هرکدام از جریانات سیاسی و اشخاص را مطابق با آن شناختی که دارد و آن دسته بندیهایی که مشخص کرده است تفکیک کند.

ویژگی سوم آگاهی از اوضاع و احوال جامعه و رصد اتفاقات سیاسی است تا به وسیلهی آن بتواند تغییرات و جهت بندیهای آنها را تشخیص دهد. در نهایت ویژگی چهارمی که یک دانشجوی سیاسی موفق باید از آن بهره مند باشد، نقش آفرینی است. نقش آفرینی به این معنا که بتواند برای خودش یک عمل سیاسی موفق در نظر بگیرد و بعد تلاش کند تا آن عمل و ایده و فکر و برنامه را به منصه ظهور برساند.

 

  دانشجوی بسیجی در فعالیتهای سیاسی ممکن است به نقطه ای برسد که یک پیشرفت شخصی برای او شکل بگیرد. آیا دانشجو بسیجی حق دارد از این موقعیت برای رشد شخصی خود بهره برداری کند؟

زمانی فرد در جهت کسب مناصب و ارتقاء خود برنامه ریزی میکند و نقشه میکشد و در واقع همه این دغدغهها را برای خود به عنوان یک ابزار میبیند تا بتواند به  هدف شخصی خود برسد. اگر شما چنین فردی را مشاهده کردید نباید او را به عنوان دانشجوی سیاسی موفق که در بارهی ویژگیهای آن صحبت کردیم به حساب بیاورید. اما اگر فردی در مسیر انجام وظیفه خودش گام برداشت و در این گام برداشتن بالتبع بامحیط پیرامونیاش ارتباط برقرار کرد، شناخت و شناخته شد، آن جنبههای رشد به صورت طبیعی برای او اتفاق می افتد اما این جنبههای رشد برای او در واقع جنبههای اصلی نیست. یک جنبههای عرضی و اتفاقی است که در این مسیر اتفاق می افتد. اصل برای آن این است که نقش آفرین باشد و بتواند هدف بزرگی را در جامعه پیگیری کند و به انجام برساند. در راستای پیگیری این هدف بزرگ، قطع به یقین رشد میکند اما این رشد ممدوح است. رشدی است که برای یک هدف متعالی به صورت طبیعی اتفاق می افتد. اگر از این دانشجو بپرسید برای تو چه چیز مطلوب است؟ میگوید: «در درجه اول گمنامی و آن مؤلفههایی که به ایثارگری، خلوص بالا و پارامترهایی از این جنس کمک میکند. برای من اهمیت دارد و اینکه بتوانم در تیمی که هستم خوب بازی کنم تا در نهایت این تیم را که همان جبهه حق است به پیروزی برسانم.» لذا بسیجی واقعی کسی است که تاکید بر موفقیت جبهه حق دارد و در همین راستا تلاش میکند. حالا ممکن است در این مسیر کسی که تلاش میکند به چشم دیگران هم بیاید و بگویند او را برای فلان موقعیت و سمت انتخاب میکنیم چون عنصر مؤثر و موفقی است. اینها آن جنبههای بعدی است که باید به صورت طبیعی اتفاق بیافتد و اتفاق می افتد اما اگر از اول به خاطر تظاهر و خودنمایی و رشد شخصی خودش و رسیدن به جایگاهها و اهداف مناصب بخواهد تلاش کند و در این مسیر، حق و حقیقت را نادیده بگیرد و از همه چیز از جمله حق و حقیقت به عنوان ابزار استفاده کند، این عنصر دیگر یک عنصر سیاسی کار است و همه فعل و انفعالاتش در جهت ضرر زدن به خودش و جامعهاش است اما آن عنصر سیاسی این نیست و کاملاً با ملاک حرکت میکند.

 

 فعال سیاسی بسیج دانشجویی در دانشگاه چگونه میتواند از مظان اتهامها و برچسبها برحذر باشد؟

کسی که کار میکند برچسب خوردن برای او مسئله ای طبیعی است. آن کسانی که حال کار کردن ندارند و آن کسانی هم که عناصر سیاسی کار یا مخالفین راه او هستند، برای اینکه او را از میدان به در کنند، او را متهم میکنند. در جبهه خودی عنصری که دارد مجاهده میکند از سوی دو کس ممکن است طعنه بخورد. یکی از سوی عناصری که خودی هستند اما حسودند. دیگری از سوی عناصری که خودی اما خام هستند و پختگی را ندارند و نارس هستند. از طرفی هم ممکن است از سوی دشمن با برنامه و عاقل که عقل دارد و میبیند چه کسی برای جبهه حق اثرگذار است هم بیشترین طعنه و فشار را ببیند و دشمن شروع به زدن و منفعل کردن او کند. پس حتی این ممکن است که دو نفر هم جبهه باشند اما یک نفرشان دچار نفسانیت باشد و بخواهد هم جبهه ایاش را رقیب ببیند و آن یکی را از صحنه بیرون کند تا خودش در آن صحنه تنها باشد یا اصلاً دشمن و مخالفی باشد که ببیند او در جبهه مخالف اش است و بخواهد او را ناکارآمد کند و از صحنه به در کند. لذا در سوره مائده آیه 54 خداوند بزرگ نکته ای را به اهل ایمان میگوید که: «یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله به قوم یحبهم و یحبونه» ای اهل ایمان اگر شما از راه حق برگردید من قومی را میآورم که خدا به آنها علاقه مند است و آنها هم به خدا علاقه مندند «اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین» آنها در مقابل مؤمنین فروتن هستند، در مقابل کافرین عزیز و سر سخت و فرازمندند «یجاهدونفیسبیلالله» در راه خدا مجاهده میکنند «و لا یخافون لومه لائم» که به طعنه هیچ طعنه زنی توجه نمیکنند. یعنی برای اهل حق طعنه زنی هست که به او طعنه میزنند چه از سوی دوستان کم خرد و یا دوستان حسود و چه از سوی دشمنان دانا، که همیشه ممکن است این اتفاق بیافتد. اما اگر کسی مسیرش را براساس حب به خدا و فروتنی در مقابل مؤمنین و سرسختی در مقابل کافرین و دشمنان راه خدا مشخص کرد و در این مسیر مجاهده کرد، دیگر هیچ خوف و کاستی برای خود احساس نمیکند که بخواهد در مقابل طعنه طعنه زنان منفعل شود.

 

 گاهی هم خود عنصر فعال بسیج دانشجویی رفتاری بروز میدهد که باعث میشود دیگران اتهام سیاسی کاری را به او بزنند.

«ما اعرضو بمواضعتهم» خود یک قاعده دیگر و آن ملاک بعدی است. الگوی رفتاری ما باید طوری باشد که همیشه از قرار گرفتن در موضع تهمت دوری کنیم و رفتارهایمان را با منطق و ملاک قرار دهیم. اگر رفتارهایمان با منطق و ملاک و انشاءالله با خلوص دنبال شد، خدا خود مفر و گشایش برای ما ایجاد میکند. امام (ره) در 2 آذر 67 دستور تشکیل بسیج دانشجو و طلبه را دادند. در سال 68 و بعد از رحلت جانسوز حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری تاکید فرمودند و در سال 69 شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرد. از اواخر سال 69 و اوایل سال 70 در داخل دانشگاهها بسیج دانشجویی شروع به شکل گیری کرد. ما قبل از آن در شورای مرکزی انجمن بودیم و در سال 70 پیگیری کردیم تا بسیج دانشجویی را در دانشگاهمان افتتاح کنیم. اولین دیدارمان را با حضرت آیت ا... محفوظی داشتیم که نماینده دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاه بودند-از زمان امام (ره) و بعد از آن-ایشان در صحبتهای خود خیلی تذکر و دقت دادند به اینکه کاری نکنیم که بسیج را ملعبه فعالیتهای سیاسی قرار دهیم و بخواهیم با بسیج عمل سیاسی و اهداف سیاسی گروهی و جناحی خودمان را پیش ببریم. وقتی ما شروع به کار کردیم درد ما هم این بود که در ابعاد مختلف فعال باشیم ازجمله بخش سیاسی و نسبت به همه فعل و انفعالاتی که پیرامون مان در محیط دانشگاه و سطح جامعه و منطقه و جهان میگذرد و با ما نسبتی برقرار میکرد، عکس العمل نشان دهیم و فعال برخورد کنیم. یادم است حاج آقا امراللهی که بعداً بازرس و نماینده دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاههای کل کشور شدند و آن زمان قائم مقام آقای محفوظی بودند-به از مدتها به من گفتند فلانی یادت است که در آن جلسه آقای محفوظی آن توصیه را کرد-مخصوصا چون یک عده گفته بودند که ما داریم از انجمن به بسیج میآییم لذا این نگرانی وجود داشت و ایشان آن توصیهها را کردند- بعد از مدتی ما دیدم که مواضع شما به تعبیر آن زمان چپی نیست، راستی هم نیست. اصلاً شما نه با چپ و نه با راست کار دارید. شما با کسی کار دارید که با ملاک و میزان حرکت میکند لذا بسیج محل اعتماد و رجوع همه شده است. یادم هست بعد از آن به ما اعتماد کردند و حتی مسجد دانشگاه تهران که تا آن زمان در اختیار نهاد رهبری بود؛ تحویل بچههای بسیج شد و 3-4 سال مسجد دانشگاه تهران در اختیار ما بود. علت هم این بود که آن چیزی که پیرامون ما اتفاق میافتاد را در منظومه فکری دقیقی تجزیه تحلیل میکردیم و با آن نسبت برقرار میکردیم و نسبت آن را با انقلاب اسلامی میسنجیدیم و نه با گروهها و عناصر و افراد. لذا هیچوقت اسیر افراد و گروهها و جریانات نبودیم بلکه خودمان را در کمند و سیطره انقلاب اسلامی میدانستیم و سعی میکردیم روی افراد و گروهها تأثیر بگذاریم و چه نفیا و چه اثباتا، چه تاییدا و چه تکذیبا نسبت به همه اینها فعال باشیم. همه این فعل و انفعالات مان را هم سعی میکردیم بر پایه یک دقت نظری داشته باشیم که به تعبیری اگر نقدی میکنیم نقد منصفانه داشته باشیم. اگر تاییدی داریم به تعبیر مقام معظم رهبری دفاع واقع بینانه داشته باشیم و واقع بین باشیم نه اینکه همین طور از روی هوی و هوس بخواهیم دنبال کنیم بلکه دنبال کنیم که  مباحث مان را با یک منطقی ارائه دهیم که این منطق باحاذقه افراد پیرامونی خودمان قابلیت جذب داشته باشد. این خیلی مهم است. یک وقت هست شما میخواهید شربتی را به یک عنصر پیرامونیتان بدهید و یا مثلاً یک قاشق عسل در دهان کسی که میخواهید قند خونش را بالا ببرید میگذارید. ممکن است طبع او اصلاً کشش نداشته باشد و خود آن موجب هزار و یک مشکل و سرفه و اینها برای او شود اما اگر آن را شما در یک آبی حل کنید و با یک مقدماتی بدهید به آن فرد بخورد، هم جذب وجود اش میشود و هم برای او خیلی پذیرش و مطلوبیت دارد. لذا میخواهم بگویم توجه به محیط پیرامونی و ارائه نوعی رفتار در این محیط که بتوانند مطابق با حاذقه شان منطق درست شما را پذیرش کنند، خود بسیار مهم است که هم شما را از تهمت و افترا دور بدارد و هم کار شما را اثربخش کند. ممکن است در جایی کسی هم به شما تهمت نزند ولی از کنار شما بدون توجه عبور کند و اصلاً شما را در منظومه به حساب نیاورد که این هم خیلی بد است. لذا عرض من این است که اگر یک پایه و اساسی بگذارید میشود همه این ملاکها را مبتنی بر تقوا به دست آورد و میشود براساس تقوا انسان برای خود بن بستی نببیند و بن بست شکنی کند و اینکه به طریق موثریبتواند به واسطه اثری که میگذارد خود را هم رشد دهد. چون ما فقط به دنبال اثر گذاشتن نیستیم و به دنبال کمال خودمان هستیم و کمال خودمان را هم در کمال جامعه پیجویی میکنیم و فقط به خودمان فکر نمیکنیم و به محیط پیرامونی مان و سایر انسانها هم فکر میکنیم و این آرمان مان را مطابق با واقعیتهای جامعه مان پیش میبریم. لذا کندی و تندیهایی که انجام میشود و مارپیچهایی که شکل میگیرد در حقیقت عوارض طبیعی این روزگار است که بشود به بهترین وجهی نهایتاً آن هدف اصلی که رضایت خدا و کمال خود انسان در این مسیر و تحول در جامعه و ساختن یک جامعه الگوی نمونه معنوی و مادی است را انسان مهیا کند.

 

 با توجه رسالت و تکلیفی که بسیج دانشجویی دارد آیا واقعاً توانسته است فراجناحی عمل کند؟

در یک بستر و مسیری جامعه به یک قضاوتی میرسد که این فرد یا این گروه انتصاب گروهی و جریانی دارد یا انتصاب به یک پایگاه فکری مشخص و منطقی به نام انقلاب اسلامی دارد یعنی این خود جزئی از ماجرای رقابت است یا نه در واقع خودش را بالا کشیده در یک نظامات کلی تری دارد رقابت خود را تعریف میکند. مقصود من این است که با همان نگاه حق و باطلی و انقلاب اسلامی و نظام سلطه اگر در معادلات داخلی هم وارد میشود توجه میکند که کدام گروه و جریان بیشتر موید انقلاب اسلامی در رسیدن به اهداف اش در مقابل نظام سلطه است. این برای او محبوب تر میشود و کدام گروه هستند که در واقع دارند دانسته یا ندانسته آب به آسیاب دشمن میریزند، نسبت به او نگاهها متفاوت میشود. اگر مجموعه بسیج دانشجویی از این جایگاه و مختصات به ماجرا نگاه کند و این را با یک دقت نظری همراه کند که اشتباه در ورود و خروج به موضوعات اش را هم به حداقل سیر دهد-چون معصوم که نیست-و جامعه خیر خواهی را در عمل و رفتار و گفتارش ببیند و حس کند و بشنود آن موقع است که جامعه میتواند به یک قضاوت درستی برسد که این اسم با مسمای خودش هم سنخ است. بله شما نمیتوانید بگویید بسیج دانشجویی یک حزب، گروه یا دسته است اما میتوانید به یک قضاوت برسید و اینکه این بسیج دانشجویی حضور در همه میدانهایی که انقلاب از او کار طلب میکند را برای خود فرض و واجب میداند یا نه یک جایی دستخوش حوادث افراد و گروهها است. این دو خیلی با هم تفاوت دارند. لذا این بر میگردد به خود بسیج دانشجویی و افقهایی که بسیج دانشجویی دنبال میکند و به نوع عملی که جامعه از او میبیند. بنده معتقد هستم مجموعه بسیج دانشجویی از ابتدا براساس یک اعتقاد بنیان گذاشته شده و تا امروز به فضل الهی این مسیر را آمده، حالا یک روز ممکن است شتاب آن بیشتر بوده یا یک روز شتاب اش کمتر بوده اما هیچ وقت آن
جهت گیریهای کلان خود را گم نکرده است. ممکن است در روشها و مسیری که آمده فراز و نشیب داشته باشد اما همیشه آن جنبه اتکاء نسبت به مواجه از موضع مختصات انقلاب اسلامی نسبت به نظام سلطه را در دستور کار خود داشته است. حالا باید این هنرمندی وجود داشته باشد که این را به باور بالاتر در ذهن جامعه نزدیک کند که جامعه او را باور کند و اثرپذیری از او را برای خود مقبول بداند و بسیج دانشجویی در یک جایگاه بالاتری از اثرگذاری در جامعه برخوردار شود. لذا اینها چیزهایی است که به عناصر و اجزاء بر میگردد. بنده معتقدم جهتهای کلی بسیج کاملاً معلوم و مشخص است اما ممکن است در مقام فعل و انفعال یک جایی در یک گوشه ای-چون ما که معصوم نیستیم-یک اتفاقی افتاده باشد و خطایی صورت گرفته شده باشد یا یک جایی ما دچار کندی و تندی شده باشیم که با آن انتظاری که از ما میرفته تفاوت وجود داشته باشد.

 

 به مقوله نگاه جامعه به بسیج اشاره کردید، با توجه به این که شما نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی هستید؛ فکر میکنید عموم مردم هم اکنون چه نگاهی به بسیج دارند؟

وقتی انسان از یک جایگاه بالاتری به موضوع نگاه کرد و خود را فراتر از جریانها دید، جریانها در خدمت به انقلاب اسلامی تفاوت پیدا میکنند. ما که نباید به موضوعات نگاه انتزاعی داشته باشیم. به هر حال فرق میکند بین اصلاح طلب و اصولگرا. اصلاح طلب به معنی اینکه خودشان دارند صریح و با جنبههای متعارف بیان میکنند و هیچ ابایی هم ندارند و ذکر میکنند معتقدند دوره آرمانهای انقلاب گذشته است و طبیعتاً نگاهشان نسبت به جهان و عناصر و اجزای پیرامونیاش متفاوت از نگاهی است که حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری دارند. وقتی این چنین شد بالتبع بسیج دانشجویی نه به عنوان یک جریان بلکه به عنوان محافظ انقلاب اسلامی نسبت به آنها از خود عکس العمل نشان میدهد. نمیشود به بسیج تهمت زد که تو رفتی و طرفدار یک جناح شده ای. این حرف غلط است. این اشکال بر میگردد به آن کسی که دارد خود را از دایره انقلاب دور میکند و از محیط انقلاب جدا میکند. در مقابل اگر یک گروه و جریان دیگری در خدمت انقلاب بود و قرابت و نزدیکی بیشتری داشت نه به واسطه اینکه بسیج دانشجویی جزئی از آن گروه است بلکه به واسطه اهمیتی که برای خدمت گزاران انقلاب قائل است میگوید تو نسبت به آن یکی پیش من ارجمندتر هستی. من جزء تو نمیشوم اما تو را محبوب تر و بهتر از دیگری می دانم. به خاطر اینکه تو نسبت به اصل انقلاب و اعتقاداتی که امام (ره) بیان کرده خود را ملتزم می دانی. حالا اینکه کسی التزامی که بیان میکند درست باشد یا صوری باشد حرف دیگری است. عرض من یک عرض کلی تر است. لذا عنصر سیاست مدار اسلامی کسی است که مختصات خود را در جبهه حق و باطل پیدا کرده، جبهه حق و باطل را خوب میشناسد. در این مسیر همیشه حب و بغضها و نزدیکیها و دوریها وجود دارد. آن چیزی که جامعه باید از شما حس کند این است که شما برای چه به یک کسی نزدیک تر هستید یا از یک کسی دورتر هستید. برای اینکه او به انقلاب اسلامی نزدیکتر یا دورتر است. اگر جامعه این حس را دریافت کرد آن وقت کسی به شما اتهامی وارد نمیکند و شما منفعل نمیشوید. چون شما که نمیخواهید بی خاصیت شوید، شما میخواهید در صحنه فعال شوید. شما میخواهید ببینید در جبهه حق چه کسی مستعد است و باید به او کمک کرد تا برای انقلاب اسلامی گل بزنید.

 

 آیا بسیج دانشجویی در ایام انتخابات مبتنی بر شاخصهای حضرت امام (ره) و رهبری میتواند به صورت پویا به فعالیت بپردازد؛ یا برای دور ماندن از موضع تهمت بایستی خود را کنار بکشد؟

بگذارید از زمان خودمان مثال بزنم. ما در سال 76 در دانشگاه اتاق فکری در بسیج دانشجویی شکل دادیم تا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد انتخاب کنیم. از این که دیگر بالاتر نمیشود؟! سه نفر را که آقایان ری شهری، ناطق نوری و خاتمی بودند را بررسی کردیم. در آن گروهی که شکل دادیم شاید بالغ بر 700-800 ساعت کار جمعی کردیم تا برسیم به اینکه کدامیک از اینها نسبت به دیگران ترجیح دارند. بعد جزوه ای را چاپ کردیم که 16 سؤال را با اینها مواجه کردیم. در آن سؤالات برخی جاها نمره آقای ناطق نوری بالاتر بود، برخی جاها نمره آقای خاتمی بالاتر بود وبرخی جاها نمره آقای ری شهری بالاتر بود. آقایان ناطق نوری، خاتمی و ری شهری را با ویژگیهای ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای (مدظله) و ویژگیهای اساسی که مبتنی بر انقلاب اسلامی بود سنجیدیم. بعد از آن مجدداً تحقیق کردیم و نهایتاً در همان ایام در مسجد دانشگاه تهران نشستی برگزار کردیم و به عنوان بسیج دانشجویی اعلام موضع کردیم که نامزد ما این است. اعلام کردیم که هرچند هیچ کدام از این سه نفر نامزد مقبول ما به معنی تام و کامل نیستند، اما در خلاء هم زندگی نمیکنیم و ملاک نامزد مطلوب ما دوره ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب است. پس گفتیم ترجیح ما این است که مثلاً آقای ناطق نوری به بقیه ترجیح دارد؛ اما این اشتباهات را هم در کارنامه دارد. اشتباهات آقای ناطق نوری را هم گفتیم. همان جا پشت تریبون گفتیم.

آن کاری که ما در آن ایام کردیم امروز هم کاملاً قابل دفاع است. انتخابات در دوم خرداد 1376 برگزار شد و ما در بهمن ماه همان سال خدمت مقام معظم رهبری رفتیم و من این موضوع را خدمت ایشان تعریف کردم و گفتم آقاجان ما این طور عمل کردیم. مقام معظم رهبری این جمله را فرمودند که تمام این کارهایی که کردید و میخواهید بکنید کارهای بسیار خوبی است. همین الان آن جزوه ای را که ما در دانشگاه پخش کردیم را اگر کسی بخواهد به بحث بگذارد کاملاً قابل دفاع است. چیزهایی که آنجا پیش بینی کرده بودیم درباره آقای خاتمی بعد از آن اتفاق افتاده است- در قضیه آقای خاتمی و چیزهای دیگر- لذا عرض من این است که اگر ما درست حرکت کنیم نباید از طعنه آنها بترسیم البته باید همیشه به افکار عمومی دقت داشت که ما جزیره مجزایی از افکار عمومی نیستیم و باید عمل و افکار و قول ما دیگران را به سمت اسلام ترغیب کند و به جبهه انقلاب اسلامی دعوت کند نه به خودمان. اگر به جبهه انقلاب اسلامی و اسلام دعوت کرد و اگر در این مسیر برای ما ولایت فقیه ستون فقرات فعالیت ما بود نه گروهها و احزاب و جریانها، آن موقع عملاً هرکس هم  هرچه میخواهد بگوید. راه ما راه درستی است و اثر آن هم قهراً در جامعه دیده خواهد شد.

۹۴/۰۶/۰۹

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">