‪Google+‬‏
آیت الله بر چوبه دار :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




آیت الله بر چوبه دار

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ب.ظ

ابوالحسن صفارپور

در سایه درختان سفارتخانه دست به زیر چانه زدند و از قند و چایی اجنبیها نوش جان کردند. به قول وکیلالدوله صاحبان از خدا خواسته تحصنها،ده مَن، ده مَن برنج به آب میریختند تا مردم در سفارتخانه راحت بمانند. قصد شومی داشتند که از قبل طرح ریزی شده بود. نقشه را اجنبیها کشیده بودند و روزنامهها و دهانهای هرزهی افراد ساده لوح یا مغرض هم آب و تابش میدادند.
مشروطه، سرخوشی و نشاط را به جامعه تزریق کرده بود. بعد از تحقیرهایی که استبدادگران با سوءاستفاده از ضعف قاجارها در چندین دهه بر مردم روا داشته بودند ایرانیان عزم خود را محکم به سنتها و دین بسته بودند که دوباره ایرانی بسازند در خور! اشتیاق رشد و پیشرفت در روزنامهها و نامههای شخصی باقی مانده نمایان است. روسها و انگلیسهاهراسان از این حرکت عظیم مردمی در چارچوب سنت و دین، جامعه را به سویی جهتدهی میکردند که مطلوبشان برآورده شود. تا آنجایی که بین علما و مردم اختلافافکنی کردند و آتشها افروختند.
نهضت تنباکو قدرت روحانیت و دین را به رخ منورالفکران متجدد و غربیها کشیده بود. خوب میدانستند که اگر سرانجام مشروطیت، حاکمیت دین دربر داشته باشد میبایست جُلو پِلاس خود را از ایران جمع کنند و بروند. از این رو سعی در جذب و جهتدهی افرادی کردند که مشروطه را برای خود میخواستند نه مردم.
روشنفکران نسل اول مشروطه از قبیل تقی زاده، مجلس و دادههای آن را زاده انگلستان میدیدند و مردم و جامعه ایران را وامدار بریتانیا میدانستند و معتقد بود باید تمام و کمال از آنها تقلید کرد یعنی وقتی مجلس را از آنها گرفتیم باید قانون را هم از آنها بگیریم ولی در مقابل علمایی همچون شیخ فضل الله نوری مجلس را جایگاه نواب عامه امام عصر (عج) تلقی میکردند و جراحتهای جامعهی ایرانی را غیرقابل حل با داروهای اجنبیهامیدانست.  کشاکشهای مشروطه به دلیل نبودن رهبری واحد و همچنین قرار نگرفتن علما و روحانیون دین در راس امور موجب شد تا افرادی سودجو و مغرض به صرف داشتن کلاههای فرنگی و سبیلهای رنگ شده و کت و شلوارهای اتو کشیده به فضای مشروطه ورود کنند. 
این افراد که همزمان با فعال شدن دوباره انجمنهای سری و لژهای فراماسونری به مشروطه ورود کردند، به کمک متجددانی که نهایت دیدشان تا دو سه وجب جلوی دماغشان بود اضافه شدند تا بیش از پیش فضا را از دست علمای دین خارج کنند.
در همین زمان اختلاف نظرهای فقهی علما با جوسازی و نامهسازیهای دروغین روزنامههای وابسته به میان مردم کشیده و موجب شد تا برخی روحانیون برخلاف جریان مشروطه نشان داده شوند. 
از متهمان ردیف اول این فضاسازیها شیخ فضل الله نوری بود. شیخ که از ابتدا در جریان حرکتهای مشروطه تاثیرگذار بود وقتی با دخالتهای خارجیان مواجه شد، از ترس پایمال شدن زحمات مردم و همچنین نگرانی از شکلگیری مجلسی که نسبت به دین و مذهب تشیع بیربط است خواهان اضافه شدن متممیبه مشروطه شد که آن را از نظر دینی شرعی میکرد. در واقع شیخ معتقد بود که اگر کار برای خداست باید همانطوری باشد که خدا دستور داده است نه آن طور که آنور آبی مرقوم داشتهاند.شیخ فضل الله ادعایی خلاف حق، یا خلاف خواسته مردم نکرد.
 اصلا مردمیکه روح شیعی داشتند و با همین روحیه و به خواست همین روحانیت به میدان مبارزه علیه ظلم و ستم قیام کرده بودند، مگر میشد که غیر از این بخواهند! از طرفی کسانی که چشم به دهان و گوش به زبان فرنگیها دوخته بودند و تنها راه رهایی را حرکت به سمتِ غربی شدن میپنداشتند، بیکار نماندند و شیخ را مرتد و از مشروطه برگشته خواندند. طوری در نظر مردم توهمسازی کردند که شیخ میخواهد جلوی آزادی شما را بگیرد و عدالت را از خانمان شما دور سازد. در همین حین علما نیز یا سکوت اختیار کرده بودند یا به دلیل مسافت و دوری راه (علمای نجف) نمیتوانستند خوب مردم را رهبری کنند.  القصه کار را بدان جایی رساندند که شیخ فضلالله در یکی از سخنرانیهای خود با مردم در حرم عبدالعظیم حسنی سه بار به قرآن جلوی همه قسم یاد کرد که من مخالف آزادی و عدالت شما نیستم و فقط میخواهم کار نیمه تمام شما را قاطعانه تمام کنم ولی به مردم گفتند «این که قرآن نبود قوطی سیگارش بود.»
   بعد هم وقتی خوانین بختیاری تهران را فتح کردند از طرفی کسانی که داعیهی روشنفکری و هدایت مردم را ادعا میکردند به سفارتخانه انگلیس پناه بردند و از طرف دیگر فاتحان هم طوری برخورد کردند که انگار فقط خود آنها مشروطه را به وجود آوردهاند. 
شیخ چندین بار برای در امان ماندن از دست فاتحان به سفارتخانهی انگلستان دعوت شد ولی نپذیرفت، به سفارتخانه هلند که کشوری بیطرف بود دعوت شد ولی با خونسردی و اطمینان گفت: نه!
شیخ شهید خوب میدانست کسی که برای اسلام کار میکند آبش با این استبدادگران انگلیسی در یک جوی نمیرود. در تفاوت او با منورالفکران همین بس که وقتی همه فرار را بر قرار و حفظ جان را بر حفظ نهضت برتر دیدند، شیخ دفاع از حق مردم و به کرسی نشاندن حرف الهی را واجب و تکلیف شرعی دید و ماند. 
 اگر روشنفکران و مغرضانِ مخالف شیخ راست میگفتند پس چطور هم پیالهی انگلیسیهایی شدند که قبلا مدافع حکومت قاجار بودند و در مشروطه هم علیه دین و روحانیت و مردم اقداماتی انجام میدادند؟
  پشت میزهایشان پا روی پا انداختهاند، روی صندلیهای چرمی خود لمیدهاند. قهوهی فرنگی میخورند و کهیر عدالت و آزادی میزنند، همان کسانی که دست خود را با خون شیخ فضلالله نوری شستند و بر جنازهی وی آب دهان ریختند و رفتند.
 تاریخ درس میدهد؛ روشنفکر کسی است که از میان مردم و با درد مردم و برای مردم کار کند نه کسانی که قرآن را قوطی سیگار میخوانند و شعار میدهند تا بار عمل را از دوش خود بردارند.
آری روشنفکران این کشور برای پیادهسازی اندیشههای لاک و کانت حاضر شدند که مرجع تقلید یک کشور شیعی را در میدان تهران به دار بکشند و چه خیانتی بالاتر از این.
از این روست که خروجی روشنفکران همیشه به ضرر دین و دیانت و ملیت مردم این کشور بوده است.

 

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">