‪Google+‬‏
جولان روشنفکران در دوره رضاخان :: ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57 ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57

ماهنامه تحلیلی - تبیینی 57




جولان روشنفکران در دوره رضاخان

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۲ ب.ظ

 تفاوتهاو وجه شباهتهای روشنفکری غربی با ایرانی را در چه چیزی میبینید؟

 آنچه که در غرب اتفاق میافتد اگر باطل هم باشد، تفکر آزادی و آزاد اندیشی است. وقتی کسی نتواند برای خودش هویت مستقلی تعریف کند نمیتواند آزاد اندیشی د اشته باشد. تمدن غرب در همان شکل باطل یک نوع آزاد اندیشی در متن خود د ارد. هر چند به اعتقاد بنده این آزاد فکری در بُعد کلان شکل نمیگیرد چرا که در موضوعات کلان نگاه ایدئولوژیک بر تمدن غرب حاکم است.

در میان روشنفکران ما این مشکل وجود د ارد که هیچگاه استقلال فکری وجود ند اشته است و ما در طول تاریخ این آزادی اندیشه را نمیبینیم، مصد اق این امر هم این است که در تاریخ 200 ساله روشنفکری در ایران کسی را ند اریم که حرف جهانی زده باشد دلیل این امر هم به خودروشنفکران برمیگردد، چرا که آنها به تفکر و اندیشه یک نگاه پروژهای د ارند و از سوی دیگرنشات گرفته از فرودستی و ند اشتن استقلال فکری خود آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست.

عجیب است وقتی روشنفکری پید ا میشود که آزاد اندیش و د ارای حریت است میشود کسی مانند جلال آل احمد. هر چند که نمیتوان گفت که جلال هم تا آخر عمر خویش به تقید ات مذهبی پای بند بوده است اما انسان آزاد اندیشی است. وی در همین فضای روشنفکری خیلی راحت از تفکر و تمدن غرب عبور میکند و میتواند بسیاری از واقعیتها را در تاریخ ببیند.

اما این روندرا در میان روشنفکران نمیبینیم، چرا که همواره خودشان را وامد ار غرب و در مقابل جریان دینی میبینند. از سوی دیگر چون جریان دینی در ایران یک جریان پویا و زندهای بوده است و حرف برای گفتن د اشته و متکی بر ریشههای عقلانیت دینی جلو رفته است و در عرصههای فقه، فلسفه و عرفان خودرا نشان د اده و در تاریخ حرکتهای اجتماعی هم ایجاد کرده است، از این رو روشنفکر خودرا در مقابل این جریان میبیند.

از سوی دیگر چون نتوانسته است از این جریان استفاده کنند اندیشه خودرا از غرب وام گرفته تا بتواند خودرا در مقابل این جریان تعریف کند. به همین دلیل آزاد اندیشی و حریت شکل نمیگیرد و این ند اشتن آزادی موجب میشود که هویت مستقلی هم به وجود نیاید.

البته نداشتن آزاد اندیشی و هویت مستقل در حال حاضر هم وجود د ارد و این امر به راحتی در نشریات روشنفکران قابل تشخیص است که در ژستهای بزرگ روشنفکری یک پروژه د ولتی را توجیه میکنند. این توجیه قدرت در د وره مشروطه وجود د اشته است و اوج آن هم به د وره رضا خان برمیگردد.

 

  آیا میتوانیم جریان روشنفکری را تقسیم کنیم و بگوییم سه زیست متفاوت را تجربه کرده است؟ یک د وره مشروطه که نقش اپوزیسیون را بازی میکند. د وره د وم در زمان پهلویها است و در خدمت دربار است و بعد از انقلاب که روشنفکر خودرا حکومت جد ا و در مقابل آن تعریف میکند؟آیا این سیر قابل پذیریش است؟

   ما به طور کلی برای جریان روشن فکری چهار پنج د ورهی تاریخی د اریم. یک د ورهای که از مشروطه تا رضاخان است. بعد د وره رضا خان است. د ورهی نفت، انقلاب اسلامی و نهضت امام و بعد از انقلاب هم خود به چند د وره مجزا تقسیم میشود. که هر کد ام از این دورهها دارای ویژگیهای خاص خود است.

به صورت کلی روشنفکران در دوره مشروطه به دلیل اینکه قدرت در دست جریان مذهبی است نقش مخالف و منتقدرا د ارند، زمانی هم که توانستند نیروهای مذهبی را کنار بگذارند به این نتیجه رسیدند که جامعه ایران را باید از پایه تغییر دهند، در این تغییر و تحول به بهترین مدلی که رسیدند کسی مانند وثوق الد وله عاقد قرارد اد 1919 است، بعد از آن د وره رضاخان را میبینند و بهترین مدل تغییر اجتماعی را در چهره یک شخصی میبینند که بر سر قدرت بیاید و با این قدرت و استفاده از زور بتواند جامعه ایران را از نظر چارچوب زندگی دینی تغییر دهد.

نهضت نفت اوج تلاش جریان روشنفکری برای ارائهی یک مدل برای کشور است و شکست نهضت نفت به نظر من شکست مدل ارائه شدهی جریان روشنفکری برای اد ارهی کشور است.

 

  در واقع چهرهی مطلوب روشنفکران در رضاخان خلاصه میشود.

این را قطعی بد انید که طلاییترین د وره ی تاریخی روشنفکری ایران د ورهی رضاخان است. چون با یک هویت پویا با ریشههای عقلانی مواجه هستند که مثل هویت غربی نیست. اینها وقتی میخواهند با این هویت درگیر شوند نمیتواند با نگاه فکری - فرهنگی راحت کار خودرا جلو ببرند بنابراین باید همراه با یک قدرت باشد.

 

 نسبت روشنفکری با انقلاب اسلامیچگونه است؟

   جواب به این سئوال نیاز به یک مقدمه د ارد و آن شکلگیری جریان مذهبی و روشنفکران مذهبی است. بعد از نهضت نفت ما شاهد دههای هستیم که زمینهی شکل گیری جریانات روشنفکری مسلمان یا روشنفکری دینی به وجود میآید. نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق از این دست جریانها هستند.

این جریان روشنفکری تازه شکل گرفته شده معتقد است که چون ما نمیتوانیم اسلام را از اد اره امور سیاسی کشور حذف کنیم باید مدلی را از اسلام معرفی کنیم که با غرب قابل جمع باشد.این جریان بعد از 15 خرد اد 42 در تاریخ ما ظهور پید ا میکند. در واقع جریان دینی بعد از ضربه خوردن از مشروطه د وباره احساس هویت میکند.

نشانهاش هم این است که جریانات سکولار به حاشیه میرود و محوریت جامعه را جریان مذهبی و آن گروههایی که یک رگههایی از روشنفکری د ارند مثل نهضت آزادی و سازمان مجاهدین به دست میگیرند.

از این به بعدریشههای تقابل بین جریان روشنفکر سکولار و جریان د ینی نیست. بلکه ریشههای تقابل بین جریان اصیل دینی و روشنفکران دینی و مذهبی است. این ریشهی تقابلی که شکل میگیرد تا انقلاب اد امه پید ا میکند. جریان روشنفکری سکولار هم بعد از نهضت نفت هویت د انشگاهی پید ا و در د انشگاه تجلی پید ا میکند.

آن جریان زنده موجود در جامعه این طیفها هستند که بعدها با شخصیتهایی مثل مرحوم شریعتی یا دیگران مبناییتر میشود و در فرهنگ ما حضور بیشتری پید ا میکنند. در واقع ما بعد از انقلاب شاهد درگیری این طیف هستیم. از سوی دیگر طیف سکولار ما بیشتر حضور علوم انسانی د ارد. به نوعی از مسیر د انشگاه جریان روشنفکری دینی را خط میدهد و تغذیه میکند.

اگر مبنای تقسیم بندی جریانهای روشنفکری بعد از انقلاب را د ولتها بد انیم و بگوییم که یک د وره مربوط به د ولت موقت، یک د وره سازندگی، یک د وره اصلاحات میشود در هر کد ام از اینها جریان روشنفکری دینی است که مید ان د ار قضیه است.

هرچهقدر انقلاب و جریان دینی بسط بیشتری پید ا میکند این جریانات آرام آرام تقابلشان با جریان دینی شدیدتر میشود و به نوعی به سمت روشنفکری سکولار کشیده میشوند. نخستین طیفی که تقابل جدیاش با جریان دینی مشخص شد همان نهضت آزادی و همان جریان لیبرالیزم اسلامیاست.

 اینهادر ابتد ای انقلاب در درون د ولت موقت هستند و د ولت موقت را مدیریت میکنندیعنی اینهابه سازش با غرب قائلاند و البته معتقد هستند که بین اسلام و غرب هم هیچ تفاوتی وجود ند ارد. این نخستین طیفی است که در د ولت موقت مرزش جد ا میشد و جلوتر تقابلش جدیتر میشود ودر نهایت هم منجر به صد ور پیام امام در ارتد اد نهضت آزادی میشود؛ بنابراین هر چهقدر که پیش میروند زمینهی اجتماعیشان کمتر میشود و در مقابل حضور د انشگاهیشان بیشتر میشود.

طیف بعدی سازمان مجاهدین است که این د و نهاد بعد از انقلاب از هم جد ا میشوند. بعد از انقلاب تنها رگههای لیبرالیسم اسلامیو جریان چپ اسلامیدر میان انقلابیهامیماند.

 در واقع بین خود انقلابیها د و طیف ارادتمند به امام داریم. طیفی که لیبرالیسم اسلامیفضای فکریاش را گرفته و طیفی که معتقد به چپ اسلامیاست و لیکن ارادت به انقلاب د ارد و بچهی انقلاب است. جریانی که قائل به لیبرالیسم اسلامیاست خطرش از چپ اسلامیبیشتر است چون که قائل به این که ما باید تمدن غرب را به هم بزنیم و یک فکر و مدل جدید بیاوریم نیست. قائل به این هستند که هیچ نوع آرمانگرایی در انقلاب اسلامینیست. بیشتر یک نگاه مصلحت جویانه در تعامل با غرب د ارد. د وران سازندگی در واقع بر سرکارآمدن لیبرالسیم اسلامی و تکنوکراتها است.

 

 برخی از روشنفکران و چهرههای رسانهای معتقدند که برای دستیابی به لیبرالیسم باید تکنوکراسی را در جامعه به وجود آورد؟تحلیل شما در این باره چیست؟

 این که توجیه آقایان است. آن نگاه روشنفکرانهی نقادشان تبدیل میشود به یک نگاه تکنوکراسی. وقتی فوکویاما میگوید پایان تاریخ یعنی ما غیر از این لیبرالدموکراسی دیگر حرفی برای بشر ند اریم.

ولی یک فکری برای بشر آمده است که میگوید که من برای بشر حرف جدید د ارم به نام انقلاب اسلامی. تکنوکراسی در متن انقلاب یعنی چه ؟ یعنی اینکه شما هیچ آرمان و آرمان خواهی ند اشته باشید. وقتی این را از شما بگیرد شما میشوید ذیل لیبرال دموکراسی. آن چیزی که شما را از تاریخ لیبرال دموکراسی خارج میکند و حرف جدیدی برای شما میآورد آرمان خواهی است که در متن انقلاب اسلامیاست.

اگر یادتان باشد شهریور 91 رهبری صحبتی را در جمع خبرگان کرد که فرمود: وقتی امام آمد آرمانهایی را برای انقلاب تعریف کرد. بعضی از آقایان احساس کردند این آرمانها دست نیافتنی است. به اسم عقلانیت دست از آن آرمانها برد اشتند. در واقع ریشه ی خروج اینها را این میبیند . لذا پروژه آنهایی که این مسائل را مطرح میکنند یک پروژه ی فرهنگی است که بخواهند فضای جامعه را از فضای انقلابی خارج کنند

 

  جریان روشنفکری در زمان آقای خاتمیو د وران اصلاحات را چگونه ارزیابی میکنید؟

د ورهی آقای خاتمی‌ دوره ای است که روشنفکران احساس میکنند توانستهاند با مردم و بدنه جامعه ارتباط برقرار کنند.

در حالی که اتقاق سال 76  به آن نگاه تکنوکرات غرب گرایی به ویژه در دولت دوم آقای هاشمی‌ پررنگ شده بود،برمیگردد. در واقع مردم در آن زماناز آرمانهای دینی و انقلابی جد ا شده بودند و در یک سردرگمی خواهان بازگشت به همان انقلاب و آرمانها بودند اما در مصد اق اشتباه کردند.

این موجب شد جریان روشنفکری ما احساس نشاط کند که با مردم نسبتی پید ا کرده است. ولی هرقدر د ولت آقای خاتمیجلو رفت این جریان افول کرد و موجب شد که نمایندگان مجلس ششم جملات ناشایستی را به مردم نسبت بدهندبا این عناوین که اگر به مردم مرگ موش هم بدهید میخورند و یا برخوردهای بدی که آقای خاتمیبا د انشجویان د انشگاه تهران د اشت.

شما احتمال میدهید که همین جریان روشنفکری باز به جامعه ورود پید ا کند و باز بتواند جریان سازی کند؟

ما نباید از وظیفه تاریخی و فرهنگی خود غافل بشویم. غافل از این که همیشه یک رقیبی د اری ماین رقیب هم امکان د ارد وارد جریان کشور شود و غلبه پید ا کند و بتواند اندیشه دینی را کنار بزند. اما بالاخره در د انشگاههای ما به تبع فرمایشات حضرت آقا در بحث علوم انسانی حلقههای فکری شکل گرفته و کارهای خیلی خوبی هم انجام شده است. جریان ارزشی در بسیاری از رشتههای علوم انسانی اساتید حاذقی دارد. کتابهای مختلفی هست که د انشجویان را به آنها ارجاع بدهیم.

وقتی آقای دکتر نجفی در قالب درد دل به ما میگفت که زمانی بود اگر در کشور د وره دکترایی قرار بود برگزار شود یا باید آقای بشیریه عضو هیئت علمیآن باشد یا آقای سیدجواد طباطبایی. نجفی میگفت ما بالاخره بعد از چند سال توانستیم یک د وره دکترا بگذاریم و یک روشنفکر را هم نگفتیم که بیاید.

این نقطه شروع خوبی است.این جریان خیلی وقت است که شروع شده. از سوی دیگر فضای د انشگاهها خیلی در دست آقایان نیست. به هر حال شما الان میبینید که جریان انقلاب آدم د ارد، فکر د ارد، در حوزههای مختلف استاد د ارد و اگر هم ند اشته باشد د ورههای فکری خیلی خوبی برگزار میکند که افراد میتوانند استفاده کنند. بنابراین جریان روشنفکر دیگر به آن صورت نمیتواند غالب شود.

ارسال دیدگاه:

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">